BOLTS




Saturday, September 30, 2006

٭
آقای ب به وطن باز می گردد
-----------------------
1- آقای ب در میان استقبال میلیونی مردم شهید پرور به میهن اسلامی بازگشت و بر شانه مردمی که برای استقبال از ایشان تمام فاصله فرودگاه امام تا بیت آقای ب را پر کرده بودند، به خانه آمد.

2- آقای ب در این سفر حدود سیصد و پنجاه هزار بار برای سیصد و پنجاه هزار نفر مختلف توضیح داد که ایران آنطوری که آنها فکر می کنند نیست. ایشان با خودش گفت "می بینی تو رو خدا، یک نفر می رود یک حرفی می زند، بنده باید راست و ریستش کنم"

3- آقای ب در این سفر یک چمدان پر از دلار از استکبار جهانی تحویل گرفت و قرار است همین روزها با استفاده از آن انقلاب مخملی راه بیندازد. بخصوص که در انقلاب مخملی مجارستان هم حضور داشت و تجربیات ارزنده ای از این انقلاب به دست آورد. انقلاب فوق الذکر که با حضور حدود پنجاه نفر از اوباش در جلوی پارلمان مجار و اقدام به عربده کشی و سرودن سرودهای ضد انقلابی همراه بود به هیچ نتیجه ای منجر نشد.

4- آقای ب یک مدت پیش در خیابان رانندگی می کرد که پشت یک ماشین نوشته ای را دید و حسابی خندید. آن نوشته این بود :
Behind every successful woman is ... HERSELF
البته آقای ب به شخصه ربط خاصی بین این جمله و بحث صورت گرفته در بین دوستان که در هفته غیبت ایشان نزدیک بود به خون و خونریزی بیانجامد نمی بیند.

5- گوش کنید :
صیدا دل خود را طعمه کرده میان دام.



Comments:
بازگشت ظفرمندانه و عزتمند شما را به خاک میهن اسلامی تبریک عرض مینمایم قربان. برادر یه سوالی؟ شما آدم مسئله دار و مخملی برای هدایت شورشهای خیابانی به مجارستان رفته بودین یا برای مذاکرات هسته ای راجع به بسته پیشنهادی شامل مرد تگزاسی؟
آقا دیدید پس ما چی میکشیم که نه تنها باید توضیح بدیم ایران اونطوری نیست بلکه باید توضیح بدیم که خودمونم یه طوری نیستیم!
در ضمن شما کی تشریف میارین اسلو قربان؟
 
نادر جان!‌چه خوب شد كه برگشتين... اين هرمس ماراناي كبير و عهد و عيالاتش منتظر قدوم مبارك شما بودن براي مهموني آخر اين هفته! حالا كه شما اومدين نمي دونم چه بهونه اي بگيرن... خدا رحم كنه. در ضمن تولد گذشته تون مبارك! نشد كه سوپرايزتون كنيم امسالا! يواشكي 30 ساله شدي
 
Post a Comment

........................................................................................

Saturday, September 23, 2006

٭
Agha ze B dar Budapest
????????????????????????
ejbAri nist ke agha ye B faghat be shahr ha ii safar konad ke esmeshan ba B shoroo mishavad. amma ba'zi az zibatarin shahr-ha-ii ke aghaye B dide ast ba in harf shoroo mishavand . mesl Berlin ya hamin Budapest.
in shahr ra bAyad bebinid. kam nazir ast. yeki az zibatarin shahr-ha-ye oroopa-st.
albatte nobati ham agar bashad, avval rome , paris , florence , london , madrid , barcelona, ... ra bebinid. albbate agar mesl-e agha-ye be gozAretan oftad, motma'en bashid ke lezzat vAferi khahid bord.
Aghaye B az hamin door-ha barA-ye tamAm doostan salAm garm miferestad. va halAliyat mitalabad, cherA ke parvAz bargasht-ash ba topolof ast !\



Comments:
سلام !
پس وین چییییی؟!؟
حالا که انقدر نزدیکید یه سر هم به وین بزنید! به خدا شهر ما هم خیلی قشنگه فقط اشکالش اینه که با ب شروع نمی شه !
 
آقای ب! لطفن تجدید نظری در برگشت با توپولوف بفرمایید
 
جای ما رو هم خالی کنين آقافعلا که دست ما کوتاه و خرما بر نخيل است .
 
khedmate agha ye B arz konim ke ma raft o bargashteman ba havapeymaye TopoloV anjam shod va hanooz salemim, anhma dar halike raft, motor bikhe goosheman bood, va bargasht, bAl zire payeman!!! Baraye aghaye B ham edameye safare khosh va bazgashte bidaghdagheii arezoomandim!
 
آقا ما اومدیم زنگ بزنیم تولدتو تبریک بگیم که دیدیم بوداپستی! حالا از همین جا روی گل شما رو می‌بوسیم و تبریک می‌گیم توپ!
 
Post a Comment

........................................................................................

Sunday, September 17, 2006

٭
آقای ب صیدا را می بیند که دام می نهد
-------------------------------------------------------
1- گوش کنید :
دام که می نهد صیدا، سنگ هم که باشد مسخر می شود. صخره هم که باشد دلش می شکافد.
دام که می نهد صیدا، از خاک مرده کویر هم روح بر می خیزد.
تات سرگردان است. می هراسد از دام و از رهایی هم.

تات می گوید :
چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم / ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر خواب ندارم / رفته است قرارم
چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم.

و البته این را به زمزمه می گوید.

2- استاد کاستاریکا یا به قول خودشان کاستاریتسا با رویای آریزونایشان به روح آقای ب حظی رساندند که آن سرش ناپیدا.
آقای ب از همینجا به ایشان درود می فرستد و برایشان طول عمر با عزت و سلامت طلب می کند.
آقای ب می گوید : یاد بگیرید
.البته روی سخنش با دیگر سینماگران جهان است

3- آقای ب از همان موقعی که برادر کجایی را هنوز ندیده بود هم به این برادران کوئن ارادتی داشت.
برادر کجایی را که دید ارادتش دوچندان شد.
دیروز بالاخره فرصتی دست داد و بیگ لوبوفسکی به سمع و نظر آقای ب رسید.
آقای ب به برادران کوئن علی الخصوص جوئلشان سلام مخصوص می رساند و همان چیزهایی را که در وصف آقای کاستاریکا یا به قول خودشان کاستاریتسا گفته بود در وصف ایشان هم می گوید.
آقای ب می گوید تنها از یک نابغه بر می آید که آن صحنه بر باد دادن خاکستر را در آخر فیلم قرار دهد. آقای ب برای همان یک صحنه هم که شده است، به این فیلم نمره کامل می دهد.

4- تهران اونیو همیشه یکی از سایت های مورد علاقه آقای ب بوده است. بحث امروز و دیروز نیست. چند سالی است که ایشان به این سایت ارادت دارد.
آقای ب هم در ادامه آقای مارانا و خانم نازلی از همه شما می خواهد که آن داستانی را که به آن ارجاع داده اند بخوانید. آقای ب می گوید، خیلی از جملاتی که در آن داستان آمده است از زبان آقای ب است. چه بسا روح ایشان لحظه ای در بدن نویسنده حلول کرده باشد.

5- آقای ب به یک لژ بزرگ فراماسونری پیوسته است و به عنوان عضویت کمیته راهبردی بین المللی آن درآمده است که رئیسی آمریکایی دارد و اعضایش هم از انگلیس و چین و استرالیا و سنگاپور و آفریقای جنوبی هستند و آقای ب. و لازم به یادآوری نیست که تمام این کشورها زمانی مستعمره انگلیس بوده اند بجز آقای ب. آقای ب تصمیم گرفته است که از این موقعیت در جهت جاسوسی بر علیه منافع ملی اقدام نماید. دلیل دستگیری و اعدام قریب الوقوع ایشان هم همین امر است.

6- صبح های آقای ب بدون روزنامه شرق چیزی کم دارد.

7- درست است که عدد هفت خیلی عدد مهمی است و خدا هم دنیا را در هفت روز درست کرده است اما دلیل نمی شود که حتما آقای ب هم هفت بند مطلب داشته باشد.

8- آقای ب می گوید :
ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال / خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

9- گوش کنید :
تار می تند صیدا.
بند به بند.
آنچنان ظریف که به چشم نمی آید و اما چنان که تات را به هر سو که رو کند در دام افکند.

10- آقای ب این بند دهم را هم می نویسد که به بهایی بودن متهم نشود. دلیلش هم این است که همان اجر و قربی که عدد هفت در بقیه فرهنگ ها دارد، 9 در بهاییت دارد. باورتان نمی شود، شما هم یک تور هند ثبت نام کنید و در دهلی به معبد نیلوفر بهاییان بروید و از توضیحات راهنمایتان که به فارسی سلیس شما را با اعتقادات بهایی آشنا می کند بهره ببرید و جزوه آموزشی مربوطه را هم بگیرید و بخوانید. آنوقت دیگر حتما تغییر دین می دهید و همه ادیان را کنار می گذارید و صبح تا شب فقط سنگ کتاب واژگان را به سینه می زنید.

11- آقای ب چند ماه پیش هم به شما گفته بود :
گوش کنید :

تا آن زمان که باد بوزد،
خاکستر و خاک همسفرند
تا آن زمان که باد بوزد

12- آقای مصطفوی دبیر موقت فدراسیون چملات بی نظیری گفته اند که ماشین حساب آقای ب را به درد می آورد.
ایشان فرموده اند که قرارداد آقای برانکو یک میلیون و یکصد هزار دلار بوده است که طی بیست و یک عدد چک 210 هزار دلاری دریافت شده است.
ایشان همچنین ذکر کرده اند که با توجه به آنکه آقای برانکو از بازیهای تبلیغاتی تیم ملی ( مانند جام ال جی ) ده درصد دریافت می کرده است، دریافتی ایشان به بیش از دو میلیون دلار بالغ شده است.
به همین دلیل آقای ب به آقای مصطفوی یادآوری می کند که بیست و یک عدد چک دویست و ده هزار دلاری می کند از قرار چهار میلیون و چهارصد و ده هزار دلار و نمی شود یک میلیون و یکصد هزار دلار.
در ضمن برای اینکه برانکو درآمدش از یک میلیون و صد هزار به دو میلیون برسد، لازمه اش آن بوده است که تیم ملی نه میلیون دلار از بازیهای تبلیغاتی به دست آورده باشد که اگر فرض کنیم که جام ال جی برای تیم ملی یک میلیون دلار هم درآمد داشته باشد باید نه بار جام ال جی برگذار شده باشد که نشده.
آقای ب به آقای مصطفوی می گوید : پدر جان من ! مگر مجبوری مزخرف بگویی. یک عدد آب نبات چوبی بخر بنشین یک گوشه ، اب نبات بخور و حرف نزن. الخلاص.

13- آقای ب می گوید : اخلاق حاکم، اخلاق حاکمان است.
این حرفش را هم به هیچ وجه توضیح نمی دهد.

14- فکر کردید ما می گذاریم که پستمان 13 بند داشته باشد که نحسی اش ما را بگیرد ؟



Comments:
پسرم شما با این تات و صیداهای‌تان روح ما را صیقل دادید ها! این‌ها را جمع کنید بدهید ما بدهیم برای‌تان با طلای ناب بریزند. بعد هم این قربانی پدرسوخته بیگ لوبوفسکی را داشته و صدای‌اش تا حالا در نیامده بوده؟! آخر هم ما شیفته‌ی این ایده‌ی شما هستیم که در ابتدای هر تات‌وصیدا می‌فرمایید: گوش کنید
 
من امروز انقدر آهنگ های حاج کاستاریکارو گوش دادم که هنوز لهجه یوگوسلاوم نپریده
جالبه که الان داشتم برای یک دوست در شرف مهاجرت که اوضاع روحیش هم بد بود همین من و دوست آمریکاییم رو می فرستادم... یاد تو افتادم و گفتم این نوشته به نادر میاد برم یک سری به وبلاگش بزنم
فعلا تو ولیعصر تنها نیستی آقا جان، در رکابتیم
 
به به، آقای سهند! شما کجا و اینجا کجا؟
شما همچین ناپدید شدید که ما گفتیم چه بسا این کره خاکی را هم ترک کرده اید و در جوار خانم انوشه انصاری زندگی شیرینی را در فضا براه انداخته اید...
 
na inke ma kheyli ham nahs bashim haaa, vali in bande 13 eynan harfe mast...
 
Post a Comment

........................................................................................

Wednesday, September 13, 2006

٭
جی ال کبیر آمد و رفت.
البته هنوز که من می نویسم نرفته است. ولی وقتی که شما بخوانید، دیگر رفته است.
راستش امروز که زنگ زد، کلی خوشحال شدم. فکر کردم که بالاخره یک کسی که رفته بود ، برگشت.
اما خیال خامی بود.

دوباره یاد آن تصویری افتادم که من تنها ساکن این شهر بودم، درست وسط خیابان ولی عصر قدم می زدم و تمام خیابان متروکه بود، از وسط آسفالت علف در آمده بود. باد می آمد و پنجره خانه های خالی از سکنه را به هم می کوبید.



Comments:
ای وای! پس چرا ما از این بالا ایشان را ندیدیم؟
 
ببينم شما متولد سال چندم هجری قمری هستيد مگه که خيابان ولی عصر اينگونه بوده ؟ ما که نديديم . نکنه شما همسن خدائی ( هرمس نه ها ! ) يا شايد هم يکی دو سال بالا پائين .ولی فکر کنم اين قسمت از سخنان شما بوی عرفان نصفه نيمه ايی را ميدهد که يکمی هم به بوی نا ميماند . ( ببخشيد ها )
Word Verification شما هم ما را ....
 
نادر، من همیشه این احساس رو به همین تلخی داشتم، ولی نه اینقدر مصور...
 
نادر، شرمنده که نشد لااقل دوباره باهاتون صحبت کنم؛ اگرچه بیشتر تر از اون دلم می خواست ببینمتون
حیف
در مورد تصویرت... منم پیشتر اینطور تصویرها رو خیلی داشتم، حکم رو یادته؟ ولی حالا فکر می کنم اینقدر چیزی اونجاست، توی ایران، که تا عمر دارم این تصویرها برام تکرار نمیشه
 
Post a Comment

........................................................................................

Sunday, September 10, 2006

٭
آقای ب و تکرار تاریخ
-----------------------
در پاسخ به سوال خیل مشتاقان علاقمند، آقای ب یکبار برای همیشه مسئله تکرار تاریخ را حل می کند تا مشکل تمام تاریخدانان و فلاسفه را یکجا حل کرده باشد و این بندگان خدا بتوانند وقتشان را صرف مسایل مهمتر دیگری کنند.
صد البته آن مسایل دیگر هم مانند این یکی لاینحل باقی خواهد ماند تا اینکه دست به دامان آقای ب بشوند و ایشان آن مشکل را هم برای آنان حل کند.

آقای ب می گوید، اینکه تاریخ به صورت جزئی و موردی تکرار می شود هیچ مسئله اسرار آمیزی را نشان نمی دهد.
دلیل خیلی ساده ای دارد :
تعداد حالتهای عملکرد ممکن بین فاکتورهای تاثیر گذار در وقایع تاریخی شامل : ساختارهای اعمال قدرت و ساختارهای حصول ثروت و مانند آنها، محدود هستند.
در نتیجه تعداد محدودی فرا-حادثه تاریخی ممکن است رخ دهند.
( منظور آقای ب از "فرا-حادثه" آن حوادثی است که به صورت سر مشق کلی دانسته می شوند و البته این عبارت ممکن است کاملا چرند باشد چرا که ایشان آن را همینطور فی البداهه ساخته است (
تکرار پذیری وقایع در این شرایط درست همانقدر قابل پذیرش است که تکرار پذیری رخداد مجدد یک تاس مشخص در طول یک بازی تخته نرد.

علاوه بر این، مطالعه همانندی های دو واقعه تاریخی، تنها پس از رخداد هر دو آنها انجام می شود، در نتیجه، به احتمال بسیار زیاد، برای هر حادثه تاریخی جدید، حادثه تاریخی دیگری در گذشته وجود داشته است که همانندی های جالب توجهی با آن دارد.

برای همین است که مشابه بودن وقایع دوران حاضر ایران، با وقایع یکصد و پنجاه سال پیش فرانسه چیز عجیبی نیست.
در واقع هر اتفاق دیگری هم که در ایران امروز رخ می داد، با احتمال زیاد می شد آنرا مشابه اتفاق دیگری که مثلا 70 سال پیش در ایتالیا یا سی سال پیش در روسیه یا نود سال پیش در ژاپن رخ داده است دانست.

آقای ب می گوید این از مسئله تکرار تاریخ. آقای هگل و دیگران اگر در مورد مسایل دیگر هستی شناسی هم سوالی دارند تشریف بیاورند جلو.



Comments:
نادر تو هم شروع کردی بالای دیپلم نوشتنا!!! بهتر نیست یکی دو تا از اختراعات رامین رو معرفی کنی؟
 
tahlile jaleb va bi khasiate ghashangi bood! :)
 
برادر بزرگوار ب!
بنده از این تریبون استفاده کرده و ضمن آرزوی سلامتی و قبول طاعات و عبادات شما توقیف روزنامه شرق را به آن جناب که همواره سنگ صبور دوستان خصوصا در لحظه های سنگین ورشکستگی بوده اید تبریک و تهنیت عرض مینمایم... باشد که خون این طفل معصوم مشت محکمی باشد بر دهان همه یاوه گوبان که میگفتند هیچ چیز در این مملکت برگشت پذیر نمی باشد و دیدیم که ظاهرا همه چیز میتواند برگشت باشد کما اینکه بوده است، جز لحظات خاطره انگیزی که در عنفوان جوانی در رکاب شما و به تلمذ و کسب فیوضات طی گردید...
از خداوند متعال توفیق و طول عمر با برکت برای جنالعالی را خواستارم.
الاحقر
کوروش
 
Post a Comment

........................................................................................

Tuesday, September 05, 2006

٭
آیین نامه حفظ حدود و آداب اسلامی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی
مصوب یكصد و بیست و یكمین جلسه مورخ ۶۵۱۳۶۶ شورای عالی انقلاب فرهنگی
فصل اول
حفظ حدود اخلاق اسلامی در برخوردها و معاشرت ها:
۱ دانشجویان زن و مرد لازم است در كلاس های درس در دو ردیف جداگانه بنشینند.
تبصره : هرگاه در دانشگاهی جدا كردن كلاس های مخصوص زنان و مردان میسر باشد و مشكلی از لحاظ بودجه و كیفیت تحصیل به وجود نیاورد كلاس ها باید جدا باشد.
۲ در بیمارستان های آموزشی باید كوشش شود كه به تدریج بخش های بیماران زن و مرد از یكدیگر جدا باشد، و همچنین هر جا میسر است در اتاق های عمل از اختلاط زن و مرد خودداری شود و حتی المقدور از كادر پرستاری زن برای زنان و مردان استفاده شود و مسائل شرعی رعایت گردد.
۳ در آزمایشگاه ها و بخش های تزریقات هرگاه برای تزریق و پانسمان ، هم متخصص مرد بود و هم متخصص زن ، از متخصص مرد برای بیماران مرد و از متخصص زن برای بیماران زن استفاده شود.
۴ در محل های تردد و نصب اعلانات در دانشگاه ها، هرگاه احتمال ازدحام رود، باید محل های جداگانه برای زنان و مردان در نظر گرفته شود.
۵ لازم است كه دانشجویان زن و مرد از آزمایشگاه ها و كارگاه ها و سالن های تشریح و اتاق كامپیوتر و غیره حتی المقدور در نوبت های خاص و به طور جداگانه استفاده كنند.
۶ سالن های طراحی و مدل آتلیه ها و خود مدل ها باید منطبق با شئون اسلامی باشد و محیط كار حتی المقدور برای زنان و مردان جدا باشد.
۷ دانشجویان زن و مرد لازم است در گروه های مجزا به كارهای گروهی دانشجویی از قبیل انجام پروژه ها و طراحی و كارهای عملی و مانند آن بپردازند، مگر اینكه مجزا كردن زن و مرد منجر به مختل شدن كار تعطیلی آن گردد.
۸ دانشگاه ها باید تدابیری اتخاذ كنند تا در محیط های اداری با توجه به امكانات موجود از اختلاط غیرضروری زن و مرد تا جایی كه منجر به اختلال و تعطیل كارها نشود جلوگیری به عمل آورند.
۹ مسئولان مرد باید از منشیان مرد استفاده كنند.
۱۰ در آن قسمت از دانشگاه ها كه عموم مراجعه كنندگان مرد هستند از قبیل خوابگاه ها لازم است از كارمندان مرد استفاده شود و در آن قسمت كه مراجعه كنندگان زن هستند از كارمندان زن .
۱۱ اماكن عمومی مانند قرائت خانه، كتابخانه و خوابگاه ها و اتاق های غذاخوری باید از برای زنان و مردان جدا باشد یا برای هر جنس از نوبت جداگانه استفاده شود.
تبصره: برای اماكن ورزشی نوبت استفاده مردان باید جدا از نوبت زنان باشد.
۱۲ روابط میان استادان و دانشجویان و كارمندان باید مطابق با مقررات دانشگاهی و ضوابط اخلاق اسلامی باشد و هرگاه كسی خلاف آن را مشاهده كرد بنابر اصل نهی از منكر به متخلفان تذكر دهد و اگر تذكر او موثر واقع نشد مراتب را به مقامات مسئول دانشگاه اطلاع دهد.
۱۳ زنان در محیط كار و تحصیل باید از پوشش اسلامی استفاده كنند و از پوشیدن لباس های تنگ و زننده و آرایش و تبرج پرهیز كنند و مردان نیز نباید از لباس های زننده استفاده كنند.
۱۴ مسئول اجرای این آئین نامه روسای دانشگاه ها و مدارس عالی خواهند بود كه می توانند با كمك كمیته های انضباطی یا هیات های رسیدگی به تخلفات اداری به تخلفات رسیدگی نمایند.
تذكر: فصول بعدی این آئین نامه متعاقبا به تصویب شورای عالی خواهد رسید.

نقل از روزنامه شرق- سه شنبه 14 شهریور 1385



Comments:
کاری به این پست ندارم. موضوع به پست قبل مربوط می باشد
کاری به صحت و صقم یا سقم یا سغم موضوع ندارم اما همانگونه که مستحضرید قبر این باب دو ور دارد. ور اول یک سولاق ( سوراخ خودمان)به عنوان در دارد که مرحوم کورش از آن عبور و مرور می کنند . اما سمت دیگر آن فاقد آن سولاخ می باشد و جهت عبور و مرور روح آقای کوروش خان استفاده می شود.
1- عکس اول از این وره
2- عکس دوم از اون وره
3- پشت عکیس سوم من یه کوهی اون ته ته ها می بینم به جان سرکار.
4- ما که از راه فتوشاپ ارتزاق می کنیم به آن بابایی که این عکس را درست کرده دست مریزاد می گوییم. چون که فاقد هرگونه سوتی می باشد.
 
mikhastam az doostani ke entekhabat ro baa shoja'at o ayande negarie har che tamam tar tahrim kardan va baes shodan ke chenin raees jomhoor o dolat e goli sare kaar biad o hameye maa be raahe raast hedayat beshim tashakkor konam.
 
ببینم پس یعنی الان که من دارم وبلاگ شما رو میخونم هم کار غیر قانونی کردم ؟
وای خاک به گورم الان روسای دانشگاه ها و مدارس عالی ! منو دستگیر میشن که ؟!
 
والا دروغ چرا تا قبر آآآآ ما یه همشهری داشتیم که فکر میکرد فقط بل نسبت شما مضتراح زنونه مردونه اس . اما از این ولایت شما هر چی بگی غریب نیست بابام جان .
 
ببینم، باز دوباره اینا جو گیر شدن؟!؟
 
آقای سروش حق دارد. قبر آن مرحوم دو در دارد و این عکس ها از دو سمت مختلف اند اما همانطور که در عکس هوایی می بینید آن کوه کذایی خیلی دورتر از این حرفهاست. در مورد فتوشاپ هم راست می گویند، راستش اولش من هم کلی گشتم که بلکه اشتباه مونتاژ پیدا کنم ولی پیدا نشد، بجز اینکه لباس آن آقایی که آن همه در آب رفته اند تا به پاسارگاد برسند خیس نشده است.
 
این آیین نامه جدید نیست. مصوب سال 1366 است. ولی تازگیها دوباره یادش افتاده اند.
 
آئین حفظ حدود و آداب اسلامی در منازل
1- هنگام پخش فیلم اگر بیشتر بازیگران زن بودند بهتر است فقط زن خانه فیلم را ببیند و اگر بیشتر بازیگران مرد بودند مرد خانواده ببیند
2-زن و شوهر سعی نمایند کمتر همدیگر را ببینند چنانچه امکان داشته باشد مرد در طبقه ای جدا و زن نیز در طبقه دیگری زندگی نماید و اگر امکانش نبود مرد می تواند نا نیمه های شب بیرون و در مسجد باشد
3-زوجه جوان به هیچ وجه در چشمان یدگیر خیره نگردند زیرا شیطان شخصا چشمان آنها را مورد عنایت قرار می دهد
4- بهتر از فرزندان از یک جنس باشند همگی دختر و یا همه پسر و صد البته به علت مساوات بهتر است که همه پسر باشند تا در صورت جنگ مشکلی نداشته باشیم

بقیه قوانین بزودی اعلام خواهد شد
 
Post a Comment

........................................................................................

Sunday, September 03, 2006

٭
آقای ب و یک من عسل
----------------------------
1- از آن روزهاست که آقای ب را با یک من عسل هم نمی توان خورد بسکه تلخ است.
آقای ب سعی می کند که این تلخی اش را تا حد امکان نشان ندهد. اما هرکاری که می کند بهتر از این نمی شود.
2- آقای ب می گوید که اصولا بعضی از ضرب المثل ها خیلی غلط هستند. مثلا آنی که می گوید "پایان شب سیه سپید است" چرا که این ضرب المثل دقت نمی کند که در عوض "پایان روز سپید هم شب سیه است"
3- آن چیزهایی که آقای ب همان هفته اول بعد از انتخابات نوشته بود یادتان هست؟ همانهایی را می گویم که دوستان در جوابش نوشته بودند که آقای ب جو گیر شده است و نوشته بودند که از ان خبرها هم نیست. آقای ب می گوید آنها را دوباره بخوانید و به توان بی پایان ایشان در پیشگویی آینده های تلخ و تیره آفرین بفرستید.
4- تلخی های آقای ب ادامه دارد : ایشان می گویند "اوضاع هسته ای" و البته این تلخ ترین صحبتی نیست که ایشان در امروز می فرمایند
5- آقای ب می گوید : "خدا اینجانب را بیامرزد و آن باقیمانده عمر اینجانب را که همین روزها بر باد خواهد شد بر عمر دوستان بیفزاید" دلیل این حرف ایشان هم این است که ایشان باید همین روزها به مشهد سفر کند و در نتیجه هواپیمای ایشان سقوط کرده و ایشان مرحوم خواهند شد.
6- آقای ب می پرسد : "مرگ بر آمریکا دانه ای چند در می آید؟" و باز می پرسد "نمی شود ما سهممان را نقد بدهیم ؟"
7- آقای ب ادامه می دهد "اگر دنیای آخرتی باشد، خون چند نفر را به گردن دانشجویان خط امام که سفارت را تسخیر کرده اند می نویسند ؟"
8- آقای ب پرانتز باز می کند و می گوید که اصولا این شماره زدنها برای ان است که آخرش از شماره 18 که این دفعه آخری سر هرمس به آن رسیده است حلوتر برویم گرنه کل این حرفها را در یک جمله هم می شد گفت.
9- آقای ب ادامه می دهد : "چند تا هواپیما باید در یک مملکت بیفتد تا وزیر راه استیضاح شود؟"
10- آقای ب ادامه می دهد : "خلبان به گفته خودش متوجه شده که چرخ نقص فنی دارد، با این وجود باز هم با آن چرخ روی باند فرود آمده است. الحق که آفرین به این دست فرمان. فقط حیف که اشتباه پیچیده است، اگر به طرف ترمینال منحرف شده بود اقلا دویست نفر دیگر را هم می کشت و امتیازش زیاد تر می شد و می توانست بدون کشتن غول آخر level به level دو برسد"
11- آقای ب می گوید دست مریزاد به مسئولان برنامه ریزی کشور ، برای امسال هزار میلیارد تومان برای مقاوم سازی مدارس اختصاص داده اند. امروز که یازدهم شهریور است تازه یادشان افتاده است که برای تخصیص دادن این مبلغ اول باید جداول برنامه چهارم را اصلاح کرده باشند و در نتیجه این مبلع حالا حالا ها قابل تخصیص نیست.
12- آقای ب می پرسد :" نمی شد از حرف زدن مالیات گرفت؟ مثلا برای هر وعده بی خودی هزار تومان و برای هر حرف دری وری دویست تومان. اینجوری کل بودجه مملکت در عرض یک هفته تامین می شد"
13- آقای ب برای اینکه نحسی سیزده ایشان را دچار نکند، مجبور است به چیزهای خوش یمن متوسل شود. ایشان می گوید "الف.نون."
14- آقای ب می گوید : "اقلا تکلیفمان اگر روشن شده بود که تحریم شده ایم یا نه خیالمان کلی راحت تر بود. مرگ یکبار شیون یکبار"
15- نه خیر ما هرچه می نویسیم به این شماره 18 لعنتی نمی رسیم.
16- آقای ب گل بود به سبزه هم آراسته شد. یعنی اینکه در حد فاصل شماره 15 و 16 دچار سردرد هم شد. البته مفنامیک اسید عزیزش را خورد اما فایده نکرد.
17- آقای رئیس جمهور عزیزمان اخیرا گفته اند که بیش از یکصد رئیس جمهور از سراسر دنیا با ایشان تماس گرفته اند و خواستار رهنمودهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شده اند. البته لازم به ذکر است که تعداد جمهوری های دنیا کلا یکصد و هفت عدد است و در نتیجه حداکثر پنج نفر از روسای جمهور در سراسر جهان جهت دریافت رهنمود به ایشان مراجعه نکرده اند. ( فکر کردید آقای ب حساب بلد نیست ؟ بیش از یکصد می شود لااقل یکصد و یک. یکی هم که خود ایشان، می ماند پنج رئیس جمهور به نیت پنج تن آل عبا )
18-معاون اجرایی رئیس جمهور فرموده اند که در سفرهای استانی هیات دولت جمعا 3257 مصوبه و موافقت نامه تصویب شده است. تعداد سفرهای استانی 18 عدد و متوسط ساعات جلسات به گفته ایشان چهار ساعت بوده است.
تقسیم می کنیم : 3257 تقسیم بر 18 تقسیم بر 4 می شود از قرار 45.236 عدد مصوبه در ساعت یا تقریبا هر یک دقیقه و بیست ثانیه یک مصوبه. که این ارقام نشاندهنده آن است که سرعت کار در هیات دولت پایین آمده است. بار قبلی که گزارش دادند هر مصوبه 0.9 ثانیه طول کشیده بود.
19- بله ما به این رقم رسیدیم و نشان دادیم که چیزی از سر هرمس مارانای ونیزی کم نداریم.
20- یک کاری بود که باید تا امروز ظهر ارسال می شد. هنوز نصفش هم نشده است و روز کاری تمام شد. برای آقای ب البته هنوز 6-5 ساعت از روز کاری مانده است. معمولا وقتی که ایشان کار را تعطیل می کند و به خانه بر می گردد فقط دزدها و رفتگرها در خیابان مانده اند.
21- یعنی فکر می کنید ما به این زودی ها از شماره زدن دست بر می داریم ؟ کور خوانده اید.
22- نه خیر کور نخوانده بودید و ما در همین شماره مبارک 22 این پست را تمام می کنیم.
23- دروغ گفتیم ، پستمان را در شماره 22 تمام نمی کنیم!
24- آن موقع که آقای ب شروع کرد به نوشتن، صبح بود، الان عصر است و چه بسا تا پست کردن این نوشته شب یا نیمه شب و حتی فردا بشود.
25- آقای ب می گوید، حتی اگر به اندازه امروز آقای ب تلخ باشید، حتی اگر انقدر سرتان درد کند، علاجش یک کرشمه دلبندترین است.
26- امروز فردای آنروز قبلی است و علاح هم همان بود که گفته بودم. آقای ب دوباره همان آقای ب قدیمی شده است.
27- آقای ب می گوید، حرفهای نگفته، معنای بیشتری دارند تا آنها که گفته می شوند. باورتان نمی شود نگاه کنید به هزار سال آقای امیر محمد و جمله انگلیسی بالای نوشته شان درباره تولد برادر مکرمشان حضرت بارون علی ونگر فاتح تگزاس را بخوانید. نوشته اند :
Some area born to sweet delight, some are born to sweet delight, some are born to endless
و البته این چیزی که نوشته اند قسمتی از آهنگی از جیم موریسون کبیر است و اینگونه است :
Some area born to sweet delight, some are born to sweet delight, some are born to endless night.
شما هم جای آقای امیر محمد بودید دستتان نمی رفت آن NIGHT را تایپ کنید وقتی که تبریک تولد می گویید.

آقای ب می گوید حرفهای نگفته معنای بیشتری دارند تا آنها که گفته شده اند و برای حرفش از این قبیل مثالها، هزارها می تواند ارائه کند



Comments:
شما كه خودتون اهل توليد عسليد چرا؟س
 
آقای ب برادر شما که حسود نبودی . حالا اون ۱۸ تا نوشت شما ۲۷. مهم مائيم که ميدانيم شما خيلی از آن خدانمای المپی باحالتری و به رفقا حال اتمی ميدهی حتی اگه کله پاچه هم بهمان نداده باشی ما مخلصيم .
راستی اگه حرفهای خاله زنکی خونت کم شد يه سری به وبلاگ من بزن .
 
این خدانمای المپی را خیلی خوب آمدید دخترم! هرچه باشد ذات ماراناییک ما با این «یک‌چیزی‌نمابودن» خیلی جور در می‌آید!
 
بحث رهنمود شد، من هم رهنمودی نوشتاری برای‌تان دارم آن‌هم این‌که «نحس» را با «سین» می‌نویسند و نه با «صاد».
 
کی شماره رئیس جمهور رو پخش کرده؟
کالر ایدی هم نداره فکر می کنه اینها که زنگ می زنن واقعا رئیس جمهور هستن
 
Post a Comment

........................................................................................

Home