BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Sunday, August 31, 2008
٭ آقای ب و احترام به آداب و اعتقادات مذهبی
........................................................................................-------------------------------------- 1- آقای ب می پرسد : چرا باید به اعتقادات و آداب مذهبی احترام گذارد؟ 2- چرا هیچکس در عوض به اعتقادات و افکار غیر دینی دیگران احترام نمی گذارد. مثلا چرا بی اعتقاد ها، جلوی فامیل مذهبی شان روسری سر می کنند اما با اعتقادها جلوی فامیل بی دین شان مینی ژوپ نمی پوشند؟ چرا فکر می کنید که نباید جلوی آدم مذهبی در مورد اشتباهات عقاید دینی حرف بزنید اما جلوی آدم کمونیست به کمونیسم فحش می دهید؟ 3- آقای ب فکر می کند که وقت آن است که این تابو شکسته شود: آداب دینی هیچ چیز ویژه ای ندارند که شایسته احترام ویژه باشند. 4- هیچ دلیلی ندارد که جلوی روزه دار غذا نخوریم یا سیگار نکشیم یا آب ننوشیم. 5- اصولا آقای ب هیچ ویژگی شایسته احترامی درغذا نخوردن نمی بیند. هیچ خاصیتی هم برای روزه قائل نیست. 6- خیلی ها مدعی اند که روزه برای سلامتی مفید است. این ادعا هیچ اساس علمی ندارد. تنها چیزی که می تواند چنین ادعایی را اثبات کند آن است که نشان داده شود که میزان مراجعات مردم به پزشک بعد از ماه رمضان کمتر از قبل از آن است. فکر می کنم که تمام ما می دانیم که چنین مطلبی صحت ندارد. آن چیزی که می تواند برای سلامتی مفید باشد ،خوردن غذای سالم و احتمالا در مورد بعضی ها رژیم گرفتن است. اما آب نخوردن به مدت 12 ساعت هیچ کمکی به بهبود سلامتی نمی کند. ( آقای ب پزشک نیست اما انقدرها می فهمد که کلیه برای کارکردن احتیاج به آب دارد و نمی تواند تصور کند که در چه مورد خاصی ممکن است بدن بدون آب بهتر کار کند) 7- آقای ب علی الخصوص حرصش می گیرد از کسانی که در ماههای دیگر سال همه جور فسق و فجور می کنند اما در ماه رمضان روزه می گیرند. آقای ب حتی یک نمونه خیلی جالب سراغ دارد که اصلا به وجود خدا اعتقاد ندارد اما روزه می گیرد. آقای ب می تواند درک کند که کسی به دینی معتقد باشد و آداب آن دین را رعایت کند اما اصلا نمی پذیرد که توجیهات بی ربط علمی برای عمل به این آداب مطرح شود. ( مثل ارتباط اشعه کیهانی و وارد شدن به توالت با پای چپ یا تشعشع اشعه از موی نامحرم) 8- آقای ب می گوید : اگر آدمها اقلا به اندازه یک نخود از مغزشان استفاده می کردند، دنیا جای بهتری بود.. Labels: آقای ب نوشته شده در ساعت 12:26 PM
Comments:
آقای ب عزیز
باید همان بند 2 و 3 را اصولی ادامه داد. دقت کرده باشی در همه چیز جامعه مان همین است. مثلا مطلبی می نویسی باب مساله ای و چون آخرش نتیجه را سر راست می گویی همه می گویند چرا توهین می کنی؟ یا همین که شما گفتید. باید پی این قضیه را گرفت و پرسید اصولا چرا چیزهایی که مثلا منطقی نیستند باید مورد احترام واقع شوند؟
salam.postet baram jaleb bud chun daghighan hamin diruz dashtam ba dusti harf mizadam ke eteghad dasht bayad baraye ehteram gozashtan be afrade mazhabi hengame huzure una rusary sar kard va man man mesale moshabehy zadam ke khob pas age bahse ehterame unha ham bayad dar jame ma chador va rusary ro az sar bardaran va injury be eteghade ma ehteram bezaran,ke albate un duste aziz ghabul nakard ... hala ina ro goftam ke begam postet kheyly behem chasbid.vasam kheyly jaleb bud ke mozuii moshabe ba chizy dare ke fekre mano mashghul karde....be nazare man ehteram gozashtan be eteghad afrady ke dar jameshun hastim shayad rasme adab bashe va kare mosbaty bashe vali dar suraty ke fekr nakonim in faghat adam haye mazhabi an ke layeghe in ehteram hastand
منظور من دقیقا همین است. من مخالف به جا آوردن رسم ادب نیستم. اما نمی توانم متقاعد شوم که چیزی را صرفا بخاطر آنکه دستوری مذهبی است رعایت کنم.
متقابلا فکر می کنم که این "به جا آوردن رسم ادب" باید متقابل باشد، وقتی وزیر سویسی در ایران حجاب سر می کند، آقای خاتمی هم باید در مراسم رسمی شام در فرانسه شراب بنوشد.
فقط نارسایی کلیه و مراحل انتهایی بیماریهای کبدی از نخوردن آب سود می برند و چند تای دیگه که خیلی نادرند .:)))
ببین من کلین حرفت رو قبول دارم ولی اول در مورد اون مثال آقای خاتمی و وزیر سویسی این هست که آقای خاتمی اعتقاد دینیاش باعث میشه که اصلا نتونه شراب بخوره ولی وزیر سویسی اعتقاد نداره که نباید روسری بپوشه. و همین طور فرانسه این قانون رو نداره که همه باید حتما شراب بخورن.
تا یه حدی این در مورد روابط خانوادگی هم هست. منی که حجاب ندارم مخالفتی هم با حجاب ندارم. به نظرم احترام نیست compromise بیشتر میشه اسمش رو گذاشت.
خوب دیگه اینجا ایران است. من یک نمونه ی قشنگ تر هم میشناسم. طرف گی بود و ادعای مسلمانی میکرد. به خودش میگفت روشنفکر دینی. مماکت قشنگی داریم.
خدا پدر این برادر ریچارد را بیامرزد که هر وقت ما می آییم در این وبلاگ یک چیزی را از کتاب توهم خدای ایشان شما تقریر می فرمایید
اگر يك نفر بياد به شما بگه سوپرمن وجود داره و حتي بعد پرواز رو پشت بوم اونا فرود مياد چيكار مي كنين؟
من اگر تو مود خيلي خوبي باشم به روش نميارم بعدا ميگم عجب مشنگي بود مذهب هم همين طوره و اگر جدا از باياس سيستم حاكم تحقيق بكنيم شواهد صحه گذارنده رو حقانيت مذهب در حد وجود سوپر منه.... حالا اينكه چرا كسي بخاطر نقد اين عقيده بايد بميره يا بايكوت يا مؤاخذه بشه سواله و اينكه اگر كسي واقعا تحمل نقد شدن رو نداره نبايد ديگران رو نقد كنه كه اين صريحا مخالف حكم مذهبه
ب جان
اولن كه راست ميگي چرا اونا به ما احترام نميزارن خوب ؟ چرا اين موضوع به ذهن من نرسيده بود كه احترام دوطرفه است ؟ دوما كه من هم خودم از اين جور آدما ميشناسم كه ميگي ..همين فردريك خودمون پارسال شب 21 رمضان كه در ديار شيطان بزرگ بوديم و بچمون بدنيا اومد يك عدد شامپاين باز كرد و نوش جان كرد !! حالا امسال ميگه بيا اين يك شيشه شراب قرمز كادوئي را نا ماه رمضان نيومده زود تمام كنيم ..آخر من به اين بشر چه بگويم !! ديگر اينكه من خودم براي رفتن به حال و هوا و تغيير و تنوع بدم نمي آيد يكي دو روز روزه بگيرم ..اما نمازهايش را ميدهم كس ديگري برايم بخواند .....والسلام عليكم و رحمت الله
javabesh kheili asoone ke. iran ye mamlekate eslamie. mardome iran ye roozi ray dadan ke oonja ba ghavanine eslami edare beshe. baraie hamin baiad be rooze girande ehteram gozasht va joloie maz'habi roosari sar kard. hame jaie donia ke injoori nist. mishe ba ye adame maz'habi ke chaador sareshe va roozast beshini sare ye miz va mashroobeto bokhori va fun ham dashte bashi. (wow cheghad man baahoosham:D hehe)
يك نكته جالب اينه كه من كسي رو مي شناسم كه روزه مي گيره و خونه دوست پسرش هم مي رهو مي گه همه كار مي كنم فقط بخاطر اينكه روزم باطل نشه ساك نمي زنم.
اینها منطق قشنگی نیست
به اعتقادات یکدیگر احترام بگذاریم الا به اعتقادات مذهبی هم. یا من به اعتقادات مذهبی احترام نمیگذارم چون مذهبی ها به من احترام نمیگدارند. یا من به دیگران نگاه میکنم بعد نصمیم میگیرم چگونه رفتار کنم یا چون چیزهایی که دیگران دارند مثلا آداب دینی شان هیچ چیز ویزه ندارند ما به آن احترام نمیگذارم مثل بقیه که هیچ چیز خاص ندارند یعنی من فقط به چیزهای خاص احترام میگذارم
یا اینکه نه تنها آئینی چون روزه گرفتن که همان غذا نخوردن است بلکه هیچ آئین دیگری هم چیز ندارد که بدان احترام بگذاریم.
درک چنین از مذهب کمی شبیه ...... آنچه که شایسته احترام نیست شاید تندروی باشد در همه چیز.
من با بند 2 موافقم یعنی فکر میکنم که باید انقدر ظرفیت داشته باشیم که برای عقاید دینی و غیر دینی همدیگه احترام قائل بشیم که خوب کار خیلی سختیه.مذهبی نیستم و کاری به درست و غلط بودنش "سعی می کنم " که نداشته باشم ولی از طرفی توقع دارم که فرد مقابل هم همونقدر برای عقاید غیر مذهبی من به عنوان یک موجود بالغ احترام قائل بشه
1- اقای ب عزیز ؛ احترام گذاشتن میتواند از دو عامل مادی و معنوی ناشی شود ...عامل مادی بخاطر حفظ جان و مال و انگیزه هایی از این دست صورت می پذیرد ( مثلا کشوری مثل دانمارک برای حفظ بازار صادراتش به کشور های مسلمان ناگزیر است هرچند ناگوار باشد این مساله را رعایت کند.... یا شمای نوعی بفرض تک و تنها در قبیله افریقایی بدوی باشید ؛ایا انقدر شهامت دارید که به ایین های انان هرچند مسخره باشد ؛ بی احترامی کنید؟اینجا حفظ جان احترام اجباری میاورد.... خب عامل معنوی هم میتواند درک و شعور یک فرد باشد که بدون اینکه مجبور باشد بخاطر احترام و دوست داشتن طرف مقابلش به اعتقادات او نیز احترام بگذارد .
2- اگر اخباری سیاسی را دنبال کنی میبینی که مثلا بوش یا پوتین به ژاپن میروند و آنجا کیمونو میپوشند ؛ اما ایا انتظار داری که انان اگر به اسرائیل بروند ، انجا به خاطر احترام به میزبان ؛ خودشان را ختنه کنند؟ پس این احترام گذاشتن چه در مسائل مذهبی و چه در اداب و رسوم " بستگی " دارد ... ذهن خودت را از نظام سیاسی کشور خالی کن مثالهای زیادی از زندگی و احترامات متقابل در همین تهران بین مسلمانان و ... حداقل در قبل از انقلاب و در تاریخ معاصر کشور پیدا کرد ..... راجع موضوع کمونیست و ... این ذهنیت شماست . در کل پاسخ همان جواب بند یک است . 3- آقای ب بهتر است بداند که مساله احترام به مذهب تابو نیست که کسی بخواهد بشکند . این یک مساله عرفی است . شما با لحاظ موضوع بند 1منطقا میباید عرف جایی را که در آن زندگی میکنی رعایت کنی تا مشکلی برایت بوجود نیاید .اگر به دموکراسی اعتقاد دارید ؛پس میدانید که موضوع اکثریت و اقلیت مطرح است . چه خوشمان بییاید چه نیاید . گره ذهنی شما این است که عرف جوامع کشورهای جهان سوم را با کشورهای صنعتی میسنجید . نا گفته نماند که فکر و انتظار شما غلط نیست بلکه موضوعی ایده ال است که همانند جامعه امریکا همه ؛ باهر دین و مذهبی ؛ کنار هم زندگی کنند . 4- مسلما بااین نگاه ؛ واضح و مبرهن است که خوردن و آشامیدن در جلوی فرد روزدار اشکالی ندارد .اما اگربا توجه به بند یک ،با دیدگاه معنوی به موضوع نگاه کنید این عمل را حتی المقدور انجام نمیدهید .برای درک مطلب در نظر بگیرید که بخواهید در جلوی بیماری که خوردن اب برایش مضر است اما مدام اب میطلبد ؛ اب بخورید... ایا اینکار را میکنید هرچند که مختارید؟ ... پس باید از این زاویه به مساله نگاه کنید . 5و6- ببین دوست عزیز . نباید نگاه یک وجهی به موضوع روزه داشت . از نظر من هم ؛همین نخوردن و نیاشامیدن و ... میتواند مسخره و خنده دار باشد . اما حس میکنم انچه منظور و هدف این ایین مذهبی است ؛این است که منجر به تقویت اراده فرد شود ... نمونه هایی زیادی از توصیه های روانشناسان و روانپزشکان میتوان یافت که از فرد میخواهند که برخی از کارهای هنجار را انجام ندهد ... بنابراین از دید من موضوع روزه از زاویه تقویت و کنترل اراده قابل توجیه است و کاری به وجود خدا یا عدم وجود خدا ندارم ؛ نه اینکه اعتقاد نداشته باشم منظورم این است با این دیدگاه راجع روزه، میتوانید همانند حرف خودت شخصی لامذهب بود اما روزه گرفت .... به گمانم لازم به توضیح نیست که همانند یک برنامه ورزشی ساده که زمان شروع و پایان دارد و شامل دستورالعملی راجع چگونگی انجام حرکات است برای روزه هم دستورالعملی باشد . 7- حق باشماست . 8- شاید فکر کردی من ادم مذهبی هستم اما خیر .محض اطلاع ،بنده یک روز هم روزه نمیگیرم .... فقط خواستم بگویم این توصیه استفاده به اندازه یک نخود به من میگوید اینجور انتقاد کردن به روش شما دردی را دوا نمیکند .
این آقای ب عجب دنیایی شبیه آقای اووف در وبلاگ دنیای کوچک آقای اووف دارد.
این هن دوست داشتنی است. صریح. کوتاه. نکته سنج. منتقد. طناز. قول میدی بری سراغ آقای اووف تا خاطرم جمع شود سهمی از آن زیبایی نصیب تو هم شده ؟
1- من گمان مي كنم كه شايد حرفم را درست ننوشته ام : حرف من خيلي ساده است :"مسئله احترام به عقايد، سلوك و روش زندگي ديگران، مستقل از اين است كه اين عقايد مذهبي اند يا نه. مذهبي بودن يك عقيده يا يك روش زندگي نبايد براي آن به عنوان نكته اي متمايز كننده منظور شود.
منظورم ساده است : اگر قبول داريم كه براي عاشورا مي شود ميدان محسني را بند آورد، براي 4 شنبه سوري هم مي توان. اگر يك هيات مي تواند با صداي بلند تمام كوچه را آزار بدهد، يك پارتي هم حق دارد كه همين كار را بكند. اگرنه، هيچكدامشان نبايد مزاحم ديگران باشند. اينكه در هيات صداي نوحه مي آيد و در پارتي آهنگ رقص دليل برتري حقوقي نوحه بر پارتي نيست. 2- مسئله احترام و التزام با هم متفاوت است، دموكراسي اگرچه شرط اولش اجراي نظر اكثريت است اما اين شرط محدود به رعايت حقوق اقليت مي شود. مسلمانان ايران به حكم اينكه اكثريت دارند مي توانند حكم كنند كه در ادارات دولتي ناهار داده نشود، حتي شايد با اغماض هم بتوانند حكم كنند كه رستورانها بسته شوند، اما نمي توانند حكم كنند كه بنده به جرم روزه خواري بايد شلاق بخورم. 3- اصلا همين "شلاق" است كه باعث مي شود نظر من بر عليه دين انقدر جانبدارانه باشد، گمان مي كنم كه هركسي كه جاي 80 ضربه شلاق كذايي را بر بدن كسي ديده باشد، تصوري اين چنين از دين خواهد داشت. 4- آقاي ب معمولا به عقايد ديگران احترام مي گذارد، معمولا جلوي روزه داران غذا نمي خورد، همسر آقاي ب هم جلوي اقوام مذهبي اش روسري سر مي كند، البته آقاي به به همين نسبت جلوي سلطنت طلبها هم به شاه فحش نمي دهد، با كمونيستها هم از جنايات استالين حرف نمي زند. آقاي ب معتقد نيست كه كسي كه متفاوت با او زندگي مي كند را بايد شلاق زد يا كشت. نقطه افتراق آقاي ب و مذهب هم از همينجاست. يك مذهبي كه واقعا بخواهد به دستورات دينش عمل كند بايد ("بايد!") آقاي ب را بكشد، اما آقاي ب قرار نيست كسي را بكشد. 5- مسئله احترام به مذهب، يك سره شده است، همه بايد به مذهب و مذهبي ها احترام بگذارند اما مذهبي ها به هيچكس احترام نمي گذارند. اينجاي كار است كه اشكال دارد. من هيچ مشكلي با اينكه كسي عقايد مذهبي داشته باشد ندارم، اما نمي توانم قبول كنم كه كسي را بخاطر عقايد مذهبي اش از شغل يا از تحصيل در دانشگاه محروم كرد. من به خاطر ندارم كه كسي از مذهبي هاي اين كشور در باره حق ديگران (مثلا فرض كنيد بهايي ها) براي تحصيل در دانشگاه چيزي گفته باشد. شما چيزي خاطرتان هست كه چنين چيزي را سر منبري شنيده باشد؟ 6- مسئله عمل به احكامو مزاياي آن جاي بحث هاي زيادي دارد. درباره مزاياي روزه خيلي صحبت مي كنند، مي مي پرسم : آيا براي سلامت آدم بهتر است كه سالي يك ماه روزه بگيرد، يا هفته اي يكروز يا روزي 4 ساعت؟ آيا متابوليسم آدم انقدر به گردش ماه به دور زمين وابسته است كه گاهي 30 روز روزه گرفتن براي بدن مفيد است و گاهي 29 روز. مثلا آيا 26 روز روزه يا 34 روز روزه بهتر نيست؟ آيا متابوليسم همانقدر كه به ماه مربوط است به خورشيد هم مربوط است كه سلامت آدم در صورت روزه داري از طلوع تا غروب رعايت مي شود و مثلا از يكساعت و نيم بعد از طلوع تا نيم ساعت بعد از غروب بهتر رعايت نمي شود؟ 7- جايي درباره سالهاي قمري مي خواندم كه سال قمري هم كبيسه دارد، هر سه سال يكبار يك ماه سيزدهم به سال اضافه مي شود. در نتيجه ماههاي سال قمري هم نبايد تغيير كند. اگر توجه كنيد كه اسم ماههاي عربي "ربيع الاول" يا "ربيع الثاني" دارد، نمي شود تصور كرد كه ماه ربيع الاول (سعني اول بهار) سر از وسط پاييز در بياورد. همانجا مي خواندم كه سال قمري هم اين كبيسه را داشته است و بعدها گويا توسط پيامبر كبيسه بودن سال حذف شده است و در نتيجه سال قمري شناور شده است. اگر برگرديم به اينكه سال واقعي قمري چطور بايد باشد و اگر ربيع الاول را اول بهار بگيريم، رمضان تقريبا معادل مهرماه مي شود. آيا خيلي دور از ذهن است كه فكر كنيم كه در مهرماه در عربستان قحطي و خشكسالي مي شده است و مردم ناچار بوده اند كه كمتر بخورند و كمتر بياشامند؟ مثلا توجه كنيم كه از خرداد تا مهر در منطقه مكه تقريبا هيچ بارشي صورت نمي گيرد و در نتيجه در مهرماه چشمه ها و چاهها به خشك ترين حالت خود مي رسند... http://www.weather2travel.com/climate-guides/index.php?destination=mecca 8- آقاي ب اصولا از اينكه چيزهاي بي ربط به هم به هم ربط داده شوند حس خوبي ندارد، گردش ماه به دور زمين و گردش زمين به دور خودش با عملكرد دستگاه گوارش ما چقدر مربوط اند؟ چرا بايد با تناوبهاي مشخصي از گردش ماه، در فاصله مشخصي از گردش زمين به دور خودش، دستگاه گوارش ما اگر خالي باشد براي سلامتي مان بهتر باشد و در مابقي اوقات اگر پر باشد؟ 9- قضيه آن يك نخود همين است : اگر دروغگويي بد است، در تمام ماهها بد است. اگر مال مردم خوري بد است ، هم همينطور. پرخوري هم هميشه بد است و هميشه بايد به فكر فقرا هم بود. 10- قضيه عرف ذهني من و علاقه من به جوامع صنعتي هم همينطور : من با تمام وجود علاقمند به روش زندگي ليبرال و آزاديهاي ليبرالي هستم. از قضاي روزگار اينطور به نظر مي رسد كه اين روش با پيشرفت و صنعتي شدن هم ( كه علايق بعدي من هستند) ارتباط تنگاتنگ دارند. در نتيجه : بله. من اعتراف مي كنم كه واقعيت هاي زندگي در كشورهاي توسعه نيافته را با نرم هاي زندگي در جوامع توسعه يافته مي سنجم. و اميدوارم كه اين نرم ها، روزي به عرف رايج در كشور من هم تبديل شوند. 10- من هم كاملا موافقم كه تندروي كار خوبي نيست، طرفدار پر و پا قرص اعتدال هستم. بخصوص اميدوارم كه در شلاق خوردن بخاطر روزه خواري اعتدال برايم رعايت شود.
جانا سخن از زبان ما ميگويي :).... دوست خوبم اين چيزي كه الان اشاره كردي كه مو لاي درزش نميرود... يك جايي بوده به اسم عربستان و پيامبري باهوش امده و براي ثبات و توسعه دين جديد همه چيز را به هم دوخته از قبول و پذيرش احكام ماههاي حرام در فرهنگ آن موقع عرب تا اجراي احكام و مجازات عرفي ان زمان مانند سنگسار و شلاق تا بتواند بر اساس فرهنگ ان منطقه پيرواني جذب نمايد و .... كه خود استاديد در اين بحث . ومسلما اجراي اين مسائل واحكام در حال حاضر بسيار احمقانه است و اگر واقعا خدا- اين اسمي كه براي ندانمسته هايمان در عالم هستي گذاشته ايم - و جود داشته باشد و او دغدغه اش راستگاري ما باشد كه به همين خاطر زرتشت.؛ موسي و عيسي و ... و محمد را فرستاده باشد حدااقل به گمان من ، اين مذهب چيزي جز رعايت اخلاقيات جامعه نخواهد بود حال كه اخلاقيات امري نسبي است پس ممكن است عرفيات و اخلاقيات جوامع نيز مختلف باشند انچه مهم است اخلاقيات مبتني بر عقل فصل خطاب خواهد بود كه همه به ان توجه كنند چنانچه اين موضوع اشائه يابد نيازي به اسامي عيسي و محمد و ... نخواهيم داشت و به گمانم همان زرتشت پيامبر با شعار پندار نيك گفتار نيك و كردار نيك براي كل جوامع كفايت ميكند...... با اين اوصاف ما اختلاف نظري نداريم اما انچه نگرانم ميكند موضوع بند 4 توست كه كسي جانش را در برابر تعصب احماقانه مذهبيون افراطي بگذارد . .... در تاريخ اورده اند كه پيامبر فرد يا افرادي را كه به او ناسزا ميگفتند و بر روي او سيرابي ( شكمبه) گوسفند خالي ميكردند مي بخشيد و ....اما همين آقايان الان مجازات اعدام را براي كسي كه به پيامبر دشنام دهد در نظر گرفته اند پس ميبيني كه چقدر تنهايي حركت كردن در اين جريان خطرناك است برادر گلم .
يك سوالي را كه فراموش كردم در انتهاي كامنت قبلي بياورم در اينجا ميپرسم؛ دوست عزيز دغدقه من و تو ي نوعي همين است كه به قشنگي نوشته ايي اما ميخواهم بگويي كه چه بايد كرد؟ چه كنيم كه توسعه فرهنگي پيدا كنيم ؟
من سال هاست که به رسم مسلمانی روزه می گیرم..از همون 13-14 سالگی و از همون موقع هم همیشه معذب می شدم از اینکه کسایی که روزه نیستن ،به خاطر روزه ی من ملاحظه کاری کنن و چیزی نخورن...آزار میدیدم چون روزه ی من برای اذیت کردن و محدود کردن اونها نبود، برای امتحان اراده ی خودم بود..همیشه هم تعجب می کنم از روزه دار هایی که توقع دارن دیگران جلوشون چیزی نخورن ، تعجب می کنم از اینکه یادشون رفته برای چی روزه گرفتن
با بند 8 موافقم و به نظرم این حکومت اسلامیه که با تعصبات بیجا و تفکرات تاریکش هم اسلام ُ خراب کرده و هم زندگی ما رو تلخ
رفیق فکر کنم باید بین دستورهای سلبی و ممتنع فرق گذاشت.
یعنی این که بین اینکه «نباید الکل خورد» با اینکه اگه بود میخوریم اگه نبود آبپرتقال هم هست فرق هست به نظرم. اینو یه جورایی وارد سیستمت کن به نظرم.
یک تفاوت ظریفی بین عقاید حکمی (سلبی و ایجابی) و عقاید ممتنع وجود دارد. به نظرم، اینجا این دو دسته عقیده، با هم قاطی شده اند. البته، واضح است که ادیان، سعی دارند استانداردهای خودشان با به همه تعمیم بدهند. طبیعتشان اینگونه است. اما به هر حال، تشخیص ندادن و مراعات نکردن مرز بین این دو نوع عقیده، قدری بی دقتی است
ماشین حساب آقای ب می خواهد حساب کند که مهمانی خدا چقدر خرج بر می دارد. ماشین حساب آقای ب توجه کرده است که یک عروسی خیلی شیک درجه اول دهها میلیون تومان هزینه دارد، در نتیجه مهمانی خدا باید خیلی هزینه زیادی داشته باشد.
ماشین حساب آقای ب البته از همه هزینه های مهمانی خدا، فقط آن قسمتی را که به هزینه حقوق کارمندان دولت محسوب می شود حساب می کند. ماشین خساب آقای ب تخمین می زند که تقریبا 7 میلیون نفر کارمند دولت در این کشور هستند. ( این تخمین از اینجا ناشی می شود که ماشین حساب آقای ب فرض می کند که از هر خانواده 5 نفری یک نفر کار کند و نصف این افراد کارمند دولت باشند. ) ماشین حساب آقای ب توجه می کند که بخشنامه دولت برای ساعات کار ادارات در ماه رمضان (از 9 صبح تا 2 بعد ازظهر) یعنی حدود 120 ساعت کار در ماه بجای 192 ساعت کار در ماه. در نتیجه دولت حدود 70 ساعت حقوق اضافی پرداخت می کند. فرض کنید که متوسط حقوق و مزایای این کارمندان 380 هزار تومان باشد ( یعنی 2000 تومان به ازای هر ساعت کار) در نتیجه به ازای هر نفر 140 هزار تومان و سر جمع هزار میلیارد تومان ناقابل هزینه مهمانی خدا بر دوش بودجه جاری مملکت ( فقط از بابت حقوق کارمندان) است. هزار میلیارد تومان. مهمانی خداست دیگر، بالاخره خرجش از عروسی من و شما بیشتر است. البته با هزار میلیارد تومان می شد که به سه دهک فقیر این کشور، نفری 500 هزار تومان پول داد. یا می شد یک خط کامل مترو ساخت. یا دویست عدد پل یا 500 عدد بیمارستان یا هزار عدد مدرسه. ظاهرا خدا بدلیل اینکه خیلی باحال است، مهمانی را به مترو و پل و بیمارستان و مدرسه ترجیح می دهد. حق هم دارد، من و شما هم باشیم مهمانی را به مدرسه ترجیح می دهیم.
ولی آقای ب، به نظرم کارمند بخش دولتی هرچی کمتر بره بیرون و کمتر کار کنه به نفع مملکت باشه. هزینه صبحانه و ناهار، هزینه ایاب و ذهاب. اگه کلا تعطیلش کنن بهتر نیست؟ مگه مملکت رو پول نفت نمی گرده؟ تو اداره ها دقیقا چه کاری انجام میشه؟ خیلی همت کنن صورت وضعیت ما پیمانکارهای جزء رو تایید کنن که اونم به دلیل نبود بودجه کلهم معوق و تعطیل و اینهاست.
نمیدونم کجا در مورد کبیسهی سال قمری خوندی ولی اگه واقعا همچین چیزی بوده باشه و در زمان پیامبر حذف شده باشه باید شواهد و مدارک خیلی خیلی زیادی براش موجود باشه. هست؟
از طرف دیگه میدونیم که تقویم پسرعموهای یهودی عربها اینجوریه که تو توضیح دادی در نتیجه زیاد تعجب نمیکنم اگه تقویم عربها هم اینجوری بوده باشه. اما اگه بخش قابل توجهی از دلیل اینجوری بودن تقویم عربها اسم ماههاست خبر بد اینه که بعد از ماههای ربیع، ماههای جمادی شروع میشه که با پیشنهاد تو یعنی توی خرداد و تیر یخبندون داشتن که زیاد طبیعی به نظر نمیآد. در کل به نظرم استدلال روی اسم این ماهها زیاد قوی نباشه. بیشتر رندوم به نظر میآن!
ن هم احترام به اعتقاد را اينطور كه شما گفتهايد قبول ندارم. من فكر ميكنم منظور از احترام به اعتقاد، احترام به فرد معتقد است. من اگر به حجاب اعتقاد نداشتم دليلي نميديدم جلوي آدم مذهبي روسري سرم كنم، مگر اينكه خودم ته دلم به حجاب (لااقل كمي) معتقد بودم و نميخواستم با بي حجابي جلوي يك مذهبي با اين اعتقاد مخالفت كرده باشم يا اينكه در جمع افراد باحجاب احساس مشخص بودن ميكردم و خجالت ميكشيدم. اگر هم اهل روزه نبودم به خاطر احترام خوردن و آشاميدن رو كنار نميذاشتم مگر اينكه خودم اندك اعتقادي به آن داشتم. اما درعين حال اگر با مذهب يا حجاب يا هر چيز ديگر مخالف باشم لازم ميدانم كه اين مخالفت را با احترام ابراز كنم، يعني با صحبت منطقي و محترمانه و بدون فحش دادن و مسخره كردن و جوك تعريف كردن. اين احترام بايد بين مذهبيها و غير مذهبيها دوطرفه باشد، يعني مذهبيها هم بايد از مسخره كردن عقايد مذاهب و مكاتب ديگر و يا بستن يه سري تهمتها به آدمهاي بي اعتقاد خودداري كنند. با اين قسمت حرفتان موافقم: "مسئله احترام به عقايد، سلوك و روش زندگي ديگران، مستقل از اين است كه اين عقايد مذهبي اند يا نه."
مطلب ديگري هم هست و آن اين است كه معمولا ما آدمها اگر بخواهيم با كسي رابطهي خوبي برقرار كنيم سعي ميكنيم دنبال نقاط اشتراك بگرديم و آنها را برجسته كنيم و برعكس اختلافات را كمرنگ كنيم. به خاطر همين سعي ميكنيم با هم همراه بشيم. طبيعتا آدم مذهبي نميتواند به خاطر همراهي حجاب نداشته باشه، اما ديگران ميتوانند اگر بخواهند روسري سر كنند. ضمنا من دقيقا منظور از عقايد غير مذهبي را نفهميدم. آدم معتقد چيزهايي دارد كه بر خودش لازم ميداند به آنها عمل كند، حالا اين اعتقاد ممكن است به اسلام باشد، يا يك دين ديگر يا يك مكتب زميني (كه معمولا دستورات ريز و مشخصي ندارد). شايد منظور از عقايد غير مذهبي همين عقيده به يك مكتب زميني يا يك سري قوانين شخصي باشد، اما كسي كه اعتقادي به هيچ مذهب و مكتبي ندارد، بايد و نبايدهاي مشخصي هم ندارد كه ديگران بخواهند با آن همراهي كنند. البته چون شما از دستورات ديني مثال زديد من اين را گفتم، اما اگر منظورتون معني عميقتري از اعتقاد بود كه -قبلا هم گفتم- بايد به ديگران احترام گذاشت. در ضمن فكر ميكنم كساني كه به خدا هم اعتقاد ندارند ولي روزه ميگيرند دقيقا به خاطر اين اينكار را ميكنند كه فكر ميكنند روزه برايشان فايده دارد ومثلا لاغر ميشوند (خودم چند نمونه سراغ دارم). اين هيچ ربطي به خود روزه و احترام ندارد. افرادي هم كه در ماههاي ديگر هزار جور فسق و فجور ميكنند اگر در اين ماه روزه بگيرند و ادعاي مسلمانيشان بشود و فكر كنند گناهان سالشان جبران شده است هيچ چيز از دين نفهميدهاند و هيچ فايدهاي نبردهاند. اما اگر چنين ادعاها و تفكري نداشته باشند همين يك ماه تمرين خوبي است براي اينكه قدري شيوهي زندگيشان را تغيير بدهند. اين كه گفتهايد: "اگر دروغگويي بد است، در تمام ماهها بد است. اگر مال مردم خوري بد است ، هم همينطور. پرخوري هم هميشه بد است و هميشه بايد به فكر فقرا هم بود." هم كه بديهي است اما انسانها نياز به مراسم و مناسكي دارند كه با هم انجامش بدهند و از آن لذت ببرند. ضمنا اين يادآوريها و تمرينها چه اشكالي دارد؟ من فكر ميكنم اگر شما تابهحال يك روز با اعتقاد روزه گرفته بوديد نميگفتيد كه روزه به خاطر قحطي در عربستان بوده است! اشكال ديگري از روزه در همهي مذاهب هست. روزه تمرين بسيار خوبي براي اراده است و يادآوري بسيار خوبي براي خيلي چيزها. اين را هم بگم كه من اينجا كلا در مورد احترام گذاشتن با اختيار صحبت كردم و كاري به قوانين اجباري ندارم.
نگران حقوق اضافهاي كه دولت ميدهد نباشيد آقاي نادر، بقيهي حقوقي هم كه ميدهد اضافه است! (در كمال تاسف)
به اين دليل است كه ما ايراني ها همه چيز را به ديد دين نگاه مي كنيم! به كسي كه اعتقاد ندارد نمي گوييم "روح آزاد" دارد (ترجمهء تحت لفظي Free Spirit)
مي گوييم بي دين! ايراني هايي كه به دين اعتقادي ندارند، بي اعتقادي شون از بابت روسري نپوشيدن و كلا رعايت نكردن اون چيزهايي كه به اسم شئونات اسلامي از اون ياد ميشه هست! دين از همان اول در تمام تفكرات ما ريشه دارد! حتي "بي دين" هاي ما از نگاه "دين" به رفتارهاشون نگاه مي كنند!
اين قضيه اي كه ماههاي جمادي بعد از ماههاي ربيع هستند بدجوري زد وسط تئوري من! راستش من ربيع الاول رو گذاشتم اولي بهار ، بعد ديدم رمضان افتاد اول پاييز. بعد رفتم نمودار بارش رو ديدم و متوجه شدم كه بدجوري اين قضيه با نمودار بارش هماهنگ است...
ديروز هرجئري سعي كردم كه اين قضيه ربيع و جمادي رو حل كنم نشد، حتي فكر كردم كه شايد ربيع الاول معادل آبان باشه (فكر كردم كه عربها ممكنه كه بارش بعد از 4 ماه گرما و خشكسالي به نظرشون "بهار" باشه) اما باز هم چيز بدردبخوري پيدا نشد. فكر كنم كه همونطور كه تو مي گي اسم ماههاشون يكجورهايي بي خودي چيده شده باشه و ربطي به چيزي نداره.
agha man kollan kasi ke be din gerayesh dare barash hich ehterami ghael nistam! age basham be khatere dinesh nist shayad chizaye khoobe dige dare! chon din hamishe vasileye sooe estefadeye ye mosht adame avazi va tojihe har kesafat kari boode(jang keshvar goshayi dokhtarbazihaye payambaro peyrovanesh! ) va tamame elale door az tamaddon boodane mellat ! amma agha rooze chize khoobie :D age yeki ab albate bokhore bahash va baraye har kas ye moddat zamani dare yeki 4 sa@ yeki dige 12 sa@,ye edde ham nabayad begiran! ba baghyeye bloget kheily moafegham!(roozaro age pezeshk tajviz kone baraye har adam va ashghalaye mazhabesham hazf konan man moafegham)
راستش با جمله اول شما اصلا موافق نيستم.
Post a Comment
من آدمهاي ديندار زيادي را مي شناسم كه از دوست داشتني ترين انسانهاي روزگارند. بين عزيزترين ها براي من و محترم ترين ها، انسانهاي ديندار هم كم نيستند. اما احترام و عزت آنها ناشي از تعداد ركعت نمازهايشان نيست. بخاطر روح بزرگ و قلب عاشق و احساسات انساني شان است. دين تا زماني كه موضوعي شخصي است، به انتخاب هاي شخصي افراد بر مي گردد. چيزي كه من با آن مخالفم، اجازه دخالت دين در امور جامعه و در زندگي ديگراني است كه به آن معتقد نيستند. در يك كلام : دين حكومتي. Thursday, August 28, 2008
٭ 1- هنوز فکرهام رو جمع نکرده ام. اما این وسط یک چیزی رو پیدا کردم. شیوه دفاعی "گله ای".
........................................................................................2- حیوانات زیادی از این شیوه استفاده می کنند. خیلی از ماهیها مثلا.وقتی که گله به اندازه کافی بزرگ باشه، حیوان مهاجم گیج میشه. نمی دونه دنبال کدوم شکار بره و گله هم با رقص عجیبش اون رو گیج تر هم می کنه.فکر می کنم که راه حل مبارزه با چماق بدست ها باید یک چیزی شبیه به این باشه. 3- یک چیز دیگر هم هست که فکرم را مشغول کرده است. یک ضرب المثل:حواستان باشد که چه چیزی را آرزو می کنید، چون ممکن است آرزویتان به حقیقت بپیوندد.درست مثل آرزوی جمهوری اسلامی. 4- وسط این فکرهای مغشوش که انگار جمع شدنی نیست، اما یک چیزی هم هست. یک نبرد اساطیری.فکر می کنم که انگار زندگی ما نبرد اسطوره هاست. اسطوره هایی که هرکداممان ساخته ایم یا انتخاب کرده ایم برای اینکه ارزشهای زندگی ما را شکل بدهند که سر مشق ما بشوند و انگار این نبرد سنت و مدرنیست ما خودش را در یک نبرد اساطیری بین علی و فاطمه از یک طرف و بیل گیتس و پاریس هیلتون از طرف دیگر نشان می دهد.چیزی که مشخص است این است که علی و فاطمه موفق شدند که گوگوش و جان وین را شکست بدهند. اما معلوم هم نیست که از پس بیل گیتس و پاریس هیلتون هم بر بیایند 5- از یک نفر سنی می پرسم که به اعتقاد سنی ها آخر زمان چه می شود، می گوید قیامت، می پرسم یعنی قبلش منجی نمی آید، می گوید "نه". 6- باورتان می شود که به همین راحتی، مرکز تصورات دینی شیعیان را،90 درصد بقیه مسلمانان قبول ندارند. نوشته شده در ساعت 12:05 PM
Comments:
بله ما باورمان ميشود .....به كي بگوييم ؟ ضمنا همچين زياد هم دلمان نميخواهد امثال پاريس هيلتون برنده بشوند حالا باز بيل گيتس يك چيزي
الان که اینو خوندم میبینم دقیقا روش گله ای یه روش دفاعیه ! مثال آدمیش رو هم در نزدیکان خودمون داریم و جواب داده فوق العاده ولی خب شرطش انسجام زیاده و تفاهم!!
والله خیلی هم معلوم نیست که علی و فاطمه گوگوش و جان وین رو شکست داده باشند. خیلی از فاطمیون اون زمان پشیمونند. تازه چه پشیمون باشند و چه نباشند یواشکی طرفدار گوگوش نباشند طرفدار هایده هستند.
Post a Comment
Monday, August 11, 2008
٭ آقای ب و تفکر انتقادی
........................................................................................----------------------------- 1- آقای ب مدتی است که خیلی خیلی در فکر است. 2- فکر های آقای ب ربط چندانی به ماجرای مدرک تقلبی آقای کردان ندارد. 3- فکر آقای ب معطوف به این است که آقای ب واقعا چه می خواهد 4- منظور آقای ب خیلی ساده است: بسیاری از ما می دانیم که چه چیزی نمی خواهیم. اما آیا واقعا می دانیم که چه چیزی می خواهیم 5- آقای ب مشخصا منظورش مسایل سیاسی است. خیلی ها وضعیت فعلی را نمی خواهند، اما هیچ هم معلوم نیست که چه چیزی می خواهند. تنها فکری که دارند این است که "اینها" بروند اما هیچ فکری نمی کنند که چه کسانی بیایند. 6- رو راست باشیم : فرض کنیم که نظارت استصوابی نیست. تقلبی هم در کار نیست، بسیج و سپاه هم دخالت نمی کنند. آیا کسی وجود دارد که شما به عنوان کاندیدای مطلوب خود برای انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری معرفی کنید؟ آقای شازده؟ یا دارو دسته دلقک ها و رقاص ها به سرکرده گی ضیا آتابای؟ فرض کنید که فردا به شما می گویند که قانون انتخابات را شما بنویسید، آیا هیچ ایده ای دارید از اینکه انتخابات سالم از نظر شما یعنی چه؟ 7- آقای ب مدتی است که در فکر است و مدتی دیگر هم باز در فکر خواهد بود پیش از اینکه بنویسد. آقای ب در پست های بعدی اش خواهد نوشت که اگر آقای ب توان آنرا داشته باشد که یک سیستم برقرار کند، چه جور چیزی باید انتظار داشت. آقای ب فکر می کند که اگر اول همه ما فکر کنیم که اصلا چه چیزی را می خواهیم، خیلی بهتر می توانیم به آن برسیم. آقای ب فکر می کند که اول باید تعریف کنیم که آرمانهای ما برای زندگی چیست. آرمانهایی که بر اساس آن زندگی دلخواهمان را می چینیم. آقای ب تا اینجا به این آرمانها فکر می کند ( و البته فکر هایش که پیش برود لابد آرمانهایش هم تغییر می کند) : - صداقت و شفافیت کامل - آزادی های لیبرالی - عدالت قضایی - عمل برنامه ریزی شده و تصمیم کارشناسی 8- آقای ب می گوید : "آزادیهای لیبرالی" آآآآآااااااه. "آزادیهای لیبرالی" Labels: آقای ب نوشته شده در ساعت 5:25 PM
Comments:
من با آزادی های لیبرالی موافقم و هروقت به : این ها بروند" فکر می کنم پشتم می لرزد که یعنی کی بیاید و به چه قیمتی؟ دلم نمی خواهد باقی عمرم در تب و تاب انقلابی دیگر بسوزد. می خواهم با اندکی آزادی بیشتر از این آزادی هایی که دارم زندگی کنم و کشورم یک روند رو به رشد آرام را طی کند.
خدمت شما عرض كنيم جناب آقاي ب عزيز : براي ما فرق نميكند دلقك بيايد يا شازده ما دلمان ميخواهد اين لچك را از سرمان برداريم ...والسلام نامه تمام
لچك و صد البته آبجو ...
من كه فكر مي كنم اگر اين دو تا موضوع حل شده بود، حالا حالا ها مشكلي نداشتم. اما به هر حال، مسئله فقط اينها نيست، براي من "آزاديهاي ليبرالي" بسته نسبتا بزرگ و كاملي از آزاديهاي فردي و اجتماعي را در بر مي گيرد.
قضيه "لچك" يكي از اولين جرقه هاي اين مجموعه فكر براي من است، كتاب "لوليتا خواني در تهران" را مي خوانم، هفته پيش آ« فصلي را مي خواندم كه درباره اول انقلاب بود و اينكه چطور اين "لچك" بر سر زنان اين كشور آمد.
آن زمان سن من آنقدر نبود كه درست بفهمم كه چه اتفاقي افتاد، چيزهاي گنگي يادم هست. چند روز پيش ماجراها را از مادرم پرسيدم. انقدر افسوس خوردم كه حد ندارد.
ماجراي "لچك" كذايي البته راه حلش ساده تر از بقيه آزاديهاي ليبرالي مورد نظر من است.
فرض كنيد كه يكروز، يك ميليون نفر از زنان اين كشور ( يعني فقط 3 درصد زنان و 1.5 درصد جمعيت)تصميم بگيرند كه بدون حجاب از خانه شان بيرون بروند و فرض كنيد كه بعضي هايشان هم اصول دفاع شخصي بلد باشند يا شوهر، پدر يا برادر قلچماقي داشته باشند كه آنروز را قدم به قدم با آنها همراهي كنند. اتفاقي كه مي افتد اين است كه در روز اول تعدادي (بگوييد يكصد هزار نفر) از اين زنان بي حجاب دستگير مي شوند. فرداي آنروز حكومت به اين نتيجه مي رسد كه يك توطئه بر عليه اسلام اتفاق افتاده و دستور مي دهد كه هر كسي را كه بي حجاب بود هم دستگير كنند هم شلاق بزنند هم وسط خيابان با باتوم به جانشان بيفتند. يكصد هزار نفر ديگر هم فرض كنيد كه در روز دوم گرفتار شوند. بعد ديگر تمام زندانها و بازداشت گاههاي مملكت پر مي شود و جاي ديگري براي زنداني كردن بي حجاب هاي بعدي نيست. در نتيجه به جاي آنكه زنداني كنند، بر مي گردند به ماجراهاي اول انقلاب و با چماق و قمه مي افتند به جان مردم ( چه بسا بعضي جاها رگباري هم به تجمعي بسته شود). بگوييم يكصد هزار نفر ديگر هم در اين روز سوم كشته و زخمي بشوند، هنوز هفتصد هزار نفر از آن يك ميليون نفر اوليه مانده است. از طرف ديگر هم سيصد هزار نفر كشته، زخمي و زنداني روي دست حكومت مانده است. هيچ حكومتي نمي تواند در چنين ابعادي سركوب كند. در نتيجه اتفاقي كه خواهد افتاد اين خواهد بود كه حكومت تا آنجاها نخواهد رفت و ناچار خواهد شد در مورد قضيه حجاب كوتاه بيايد. اما سوالي كه هست اين است : آيا يك ميليون نفر حاضرند با احتمال 20 درصد زنداني شدن و 10 درصد كشته شدن بدون حجاب بيرون بروند تا مسئله حجاب حل شود؟
به طرف میگن یا ریشتو بزن یا سبیل بذار وگرنه فوتبال نمیذاریم بازی کنی!!! یه لحظه خداییش به این قضیه فکر کن! نمیذاریم فوتبال بازی کنی! چی-برالی؟
بله درست مي فرماييد ظاهرا بدون آبجو نميشود ..درمورد يك مليون بي حجاب هم من بارها بهش فكر كردم اما وقتي خودم فكر ميكنم يكي از اين يك ميليون ها باشم كه قراره بدست اين اراذل بيفتم پشتم تير ميكشه ..حالا من كه دلم آبجو و زندگي بي لچك ميخواد اينطور فكر كنم بقيه اون يك ميليون نفر حسابشون مشخصه !!ا
Post a Comment
|