BOLTS




Friday, July 11, 2003

٭
18 تير هر سال،‌18 تير آن سال است.
همانطور كه 13 آبان و 16 آذر هر سال،‌13 آبان و 16 آبان آن سال هستند.
حكومت ها اين تاريخها را دوست ندارند،‌چرا كه به يادشان مي‌آورد كه جنايتكارند. و براي اينكه اينرا �?راموش كنند،‌ناچارند كه باز جنايت كنند. درست مثل آن مستي كه مي نوشيد تا �?راموش كند كه مي نوشد.
اما ات�?اقات تاريخي در سالگرد ات�?اقات تاريخي قبل از خود رخ نمي دهند. ات�?اقات تاريخي در روزهايي يكه و بي همانند رخ مي دهند، در روزي كه تنها به خاطر همان واقعه در ياد مي ماند. در روزي كه كسي در انتظار آن نيست.
------------------------------
مدتي است كه به هركه مي رسم توصيه مي كنم كه 18 برومر لويي بناپارت را بخواند. و مي گويم كه انگار تاريخ امروز ماست كه 150 سالي پيش نوشته شده...

... در هر بند از قانون اساسي چيزي متناقض با مضمون آن وجود داشت،‌هم مجلس اعيان بود و هم مجلس عوام. به عبارت ديگر در متن صحبت از آزادي بود و در حواشي صحبت از محدود كردن آزادي ها. در نتيجه تا زماني كه واژه آزادي جرمتي داشت و �?قط تحقق راستين آن ممنوع بود، وجود آزادي در لا به لاي ص�?حات قانون اساسي كم و كسري نداشت. هرچند كه از موجوديت واقعي آن خبري نبود.
باري اين قانون اساسي كه با اين زيركي تخطي ناپذير شده بود،‌مانند آشيل در يك نقطه آسيب پذير بود، البته نه در پاشنه بلكه در سر، يا بهتر بگوييم در دو سري كه از آنها سر در نمي آورد، يعني مجلس قانونگذار از يك سو و رئيس جمهور از سوي ديگر... رئيس جمهور اگر بخواهد از شر مجلس خلاص شود بايد به راههاي غير قانوني متوسل گردد و قانون اساسي را زير پا بگذارد. بدين سان مي بينيم كه خود قانون اساسي زمينه توسل به زور را براي الغا خودش �?راهم كرده است



Comments: Post a Comment

٭
18 تير هر سال،‌18 تير آن سال است.
همانطور كه 13 آبان و 16 آذر هر سال،‌13 آبان و 16 آبان آن سال هستند.
حكومت ها اين تاريخها را دوست ندارند،‌چرا كه به يادشان مي‌آورد كه جنايتكارند. و براي اينكه اينرا �?راموش كنند،‌ناچارند كه باز جنايت كنند. درست مثل آن مستي كه مي نوشيد تا �?راموش كند كه مي نوشد.
اما ات�?اقات تاريخي در سالگرد ات�?اقات تاريخي قبل از خود رخ نمي دهند. ات�?اقات تاريخي در روزهايي يكه و بي همانند رخ مي دهند، در روزي كه تنها به خاطر همان واقعه در ياد مي ماند. در روزي كه كسي در انتظار آن نيست.
------------------------------
مدتي است كه به هركه مي رسم توصيه مي كنم كه 18 برومر لويي بناپارت را بخواند. و مي گويم كه انگار تاريخ امروز ماست كه 150 سالي پيش نوشته شده...

... در هر بند از قانون اساسي چيزي متناقض با مضمون آن وجود داشت،‌هم مجلس اعيان بود و هم مجلس عوام. به عبارت ديگر در متن صحبت از آزادي بود و در حواشي صحبت از محدود كردن آزادي ها. در نتيجه تا زماني كه واژه آزادي جرمتي داشت و �?قط تحقق راستين آن ممنوع بود، وجود آزادي در لا به لاي ص�?حات قانون اساسي كم و كسري نداشت. هرچند كه از موجوديت واقعي آن خبري نبود.
باري اين قانون اساسي كه با اين زيركي تخطي ناپذير شده بود،‌مانند آشيل در يك نقطه آسيب پذير بود، البته نه در پاشنه بلكه در سر، يا بهتر بگوييم در دو سري كه از آنها سر در نمي آورد، يعني مجلس قانونگذار از يك سو و رئيس جمهور از سوي ديگر... رئيس جمهور اگر بخواهد از شر مجلس خلاص شود بايد به راههاي غير قانوني متوسل گردد و قانون اساسي را زير پا بگذارد. بدين سان مي بينيم كه خود قانون اساسي زمينه توسل به زور را براي الغا خودش �?راهم كرده است



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Home