BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Thursday, April 24, 2008
٭ و عاقبت "شبه آمار"
........................................................................................------------------- 1- راستش آن همه جاده خاکی رفتن هم برای خودش عالمی داشت. آن حس شیطنتی را می داد که وقتی باید کاری را بکنی و به جایش کار دیگری می کنی. هر چند شاید بی ربط هم نبود همه آن بحث با به این بحث "شبه آمار" و لابد شاید یک روزی کسی که از من در این بحث ها وارد تر است، این قضیه را بهتر شرح بدهد. 2- شاید هم نام اشتباهی را انتخاب کرده باشم، شاید نام بهتری که می تتوانستم به جای شبه آمار استفاده کنم، نمونه گیری غلط بود. 3- بگذارید یک مثال ساده بزنم: همه ما معتقدیم که درست همان روزی که کارواش می رویم باران می آید. (باورتان نمی شود آن پست آقای الف را بخوانید که نوشته بود حاضر است به سازمان هواشناسی کمک کند. یا آن پست قدیمی من را که نوشته بودم آماده ام پروژه کویر زدایی را با کارواش رفتن وسط کویر لوت به نتیجه برسانم، یا آن نوشته خیلی قدیمی ابراهیم نبوی را که پیش بینی کرده بود که آن شب باران خواهد آمد چون آنروز عصر کارواش رفته است) 4- مثال پیچیده تری هم می توانم مطرح کنم : اینکه بلور آب زمزم از همه آب های دنیا زیبا تر است و اینکه اگر به بطری آب بگوییم دوستت دارم بلورش زیبا می شد و اگر بگوییم از تو متنفرم بلورش زشت می شود. 5- شبه آمار یکی از اصلی ترین ریشه ها و پشتیبان های شبه علم است. مشاهدات غلطی که انجام می شوند، به نتیجه های غلط می انجامند و از آنجا که آن نتایج به مشاهدات ظاهرا علمی متکی اند، علمی دانسته می شوند. 6- دکتر علی اکبری می تواند با آمارگیری از بیمارانی که پشت در خانه اش جمع می شوند ثابت کند که درصد بالایی از آنها بوسیله انرژی درمانی بهبود یافته اند. 7- آن آقای ژاپنی هم می تواند به استناد عکس هایی که با میکروسکوپ از بلور آب گرفته است اثبات کند که بلور آب زمزم از همه بلورهای دیگر دنیا زیبا تر است. 8- من و شما هم با یک مراجعه ساده با حافظه مان می توانیم بگوییم که در اکثر روزهایی که کارواش رفته ایم باران آمده است. 9- اما آیا واقعا باران و کارواش به هم ربطی دارند؟ نه. اما هر دو آنها با حافظه ما ربط دارند. آن بارهایی که وقتی کارواش رفته ایم باران آمده است، از حرصی که خورده ایم، یادمان مانده است. اما آن روزهایی که باران آمده و ما کارواش نرفته ایم یا آن روزهایی که کارواش رفته ایم و باران نیامده است یادمان نمانده است. 10- بلور آب هم با دوستت دارم زیباتر نمی شود، مسئله این است که از کدام قسمت از بلور آب در زیر میکروسکوپ عکس بگیریم، وقتی که معتقد باشیم که بلور آب با دوستت دارم زیباتر می شود، زیر میکروسکوپ دنبال بلورهای زیبا می گردیم و بلورهای خیلی معمولی را که قسمت اعظم بلورهای یخ را شکل داده اند مورد توجه قرار نمی دهیم. برعکس در بلور یخ بطری ای که به آن گفته ایم از تو متنفرم، اولین بلور مزخرفی که جلوی چشممان می آید را عکس می گیریم. 11- دقت کرده اید : همیشه آخرین کلید در را باز می کند. این یکی به دلیل این است که شروع می کنیم به امتحان کردن کلید ها، وقتی که در باز شد دیگر به امتحان کردن بقیه کلیدها ادامه نمی دهیم. در نتیجه آخرین کلیدی که امتحان کرده ایم در را باز کرده است. 12- آیا درصد بالایی از بیماران بوسیله انرژی درمانی شفا پیدا می کنند؟ نه ، درصد بالایی از بیمارانی که مستعد تلقین هستند بهبود علایم بیماری را نشان می دهند. اما چون فقط آن بیمارانی که مستعد تلقین هستند پشت در خانه آقای علی اکبری جمع می شوند آمارگیری از آنان نشاندهنده موفقیت این روش است. درست مثل آن است که آمارگیری نظر مردم ایران درباره رابطه با آمریکا را در نماز جمعه انجام بدهیم. 13- ایرانی ها باهوش ترین مردم دنیا هستند، از 12 نفر پذیرفته شه دکترا در دانشگاه استنفورد ، هفت تایشان ایرانی هستند. نه ایرانی ها باهوش ترین مردم دنیا نیستند، استنفورد فقط یکی از دانشگاههای خوب دنیا است، سال مورد نظر هم فقط یک سال از چند صد سال فعالیت این دانشگاه است. در همان سال آمار دانشگاه ییل و یا دانشگاه جورجیوتک یا ام آی تی ملت دیگری را به عنوان باهوشترین مردم دنیا معرفی می کند. در همان دانشگاه هم کافی است که یک سال دیگر یا یک رشته دیگر را مورد توجه قرار دهیم تا به این نتیجه برسیم که کره ای ها یا هندی ها یا چینی ها باهوش ترین مردم دنیا هستند. 14- ناسا را هم مهندسان ایرانی نمی گردانند. به خدا قسم ! 15- مشکل "شبه آمار"، مشکل نمونه برداری غلط است، انتخاب نادرست محل نمونه برداری، نمونه برداری گزینشی، اتکا به حافظه به جای ثبت علمی نتایج. و با همین نمونه های نادرست، نتایج نادرستی بدست می آوریم که گاهی بسیار با واقعیت موضوع تفاوت دارند. Labels: شبه آمار نوشته شده در ساعت 2:15 PM
Comments:
من اسمش رو گذاشته ام دستچین کردن داده ها
نمونه گیری جهت دار هم بهش می گن cherry picking, biased sampling
خدا عمرت بده که اینا رو مینویسی. دو نکته فقط:
یکی اینکه اون قضیه کارواش و بارون بعضی وقتا یه جمله است که عصبانیت آدم رو میرسونه نه اینکه واقعا بهش اعتقاد داری. یک نکته دیگه هم اینکه خودت نباید به این استحکام و بدون منبع حکم صادر کنی. احتمال بارون اومدن رو قبول دارم که سالیان ساله روش تحقیق شده.در مورد انرژی درمانی هم تحقیق زیاد شده گرچه فکر کنم هنوز هم میشه. ولی مثلا در مورد تعداد ایرانیها و اینا نمیشه به این راحتی نظر داد. باید اول یه کسی یه آمارگیری درستی بکنه (یعنی اگه بخوایم معیار هوش رو پذیرش تو دانشگاههای خوب بگیریم) مخصوصا بر اساس جمعیت تا بعد بشه نظر داد. اگه از اون طرف بگی که کلا توزیع هوش در همه مردم دنیا یکنواخته و اصلا هیچ ملتی از ملت دیگه باهوشتر نیست باز یه چیزی.
salam
man hameye posteto nakhoondam, vali kamelan ba harfat movafegam. (albate dar mahdoodye sample hayee ke az matnet gereftam.) man daneshjooye PhD dar Canada hastam. reshtam Geostatistics hast. (yek no amare fazayi) kheli vagta age sample ma ham dorost bashe , rahat mishe be natayeje galat resid. masalan, age shoma harjaye donya be jahaye ke kelisa(ya masjed) bishtare berin mibinin ke gatl o jenayat ham bishtare. vali ino ham bayad dar nazar gereft ke kelisaha va masajed jahayi ke jamiyat bishtare sakhte tedadeshoon ham bishtare, pas amar e jenayat ba mizane masjed ya kelisa ziyad ertebati nadare. ;)
کیف کردم.
باورت میشه در پست بعدی ام میخواستم راجع به مخالفتم با اعتقاد به تولد در ماه خاص و مثلا اینکه من چون شهریوری ام فلان جورم و این اخلاق را دارم حرف بزنم!البته در 2 پست بعدی ام
سلام دوست عزیز
مدتهاست نوشته هات رو می خونم. بلاخره از گوگل ریدرم اومدم بیرون تا بهت تبریک بگم به ذهنی که انقدر قشنگ این مطلب رو ادا کرده. ضمنا بی اجازت لینک رو هم گذاشتم تو وبلاگم همیشه شاد و موفق باشی
راستش بوتلز عزيز اينهايي كه گفتي رو من خودم شخصا خيلي شبه آمار نمي دونم بلكه بيشترشون رو اصلا قبول ندارم
يعني حتي نمي گم آيا اين داده ها جزو آمار حساب ميشه يا نه من شبه آمار رو چيزي مي دونم كه واقعا آماري بشه ازش گرفت و روش كمي فكر كرد قبل از اون بزار يكي دو تا از بندهايي رو كه نوشتي يكم باز كنم از ديد خودم داستان كارواش و باران كه خب از ديد من يه تخيل بسيار جالبه! در مورد بلور آب و كلمه زيبا و كلمه زشت نمي تونم بگم كه آيا واقعا همچين شكلي تشكيل شده يا نه و آيا با كلمه زيبا بلور هم زيبا شده است يا نه به دو دليل اولا زيبايي رو ما تعريف مي كنيم پس بلوري كه از ديد ما زشت است شايد اصلا زشت نباشد دوم اينكه ممكنه من كلمه زيبايي رو بگم و بلور هم زيبا بشه اما احتما خيلي زيادي وجود داره كه از تن صدا و امواج اين شكل ايجاد شده باشه؟ پس من ميرم بلور رو در همه كشورها و از همشون مي خوام كه كلمه خوب و كلمه بد بگن خب مشخصا زبانهايي پيدا مي شن كه با اينكه كلمه خوب ميگن بلور زشت ميشه و يا وقتي كلمه زشتي رو ميگن بلور به زيباترين حالتش در مياد در مورد دانشگاه كاملا مشخصه چرا تعداد ايراني ها كم نيست! چون كار ديگه اي ندارند كه انجام بدهند و تنها مجبورن برن دانشگاه و درس بخونن. اين انقدر واضحه كه من تعجب مي كنم مردم فكر مي كنن ملت ايران خيلي باهوشه! تازه اين باهوشهاي ما اغلب در مهندسي و پزشكي هستند. باهوش اقتصادي و باهوش روانشناسي و باهوش بيزينس و ... كجان؟؟ حالا ديد من از شبه آمار مي تونه مثال زير باشه اگه يك فضايي آماري از موجودات كره زمين بگيره نتيجه اي كه بهش برسه شايد اين باشه كه كره زمين در دست حشرات است!! و اين موجودات توانسته اند زمين را در اختيار بگيرن. مشكل آمار در اينجا اينه كه فقط به تعداد كار داره و كارآمدي رو نمي بينه. يعني درسته كه حشرات بسيار زيادند اما اگه كسي بخواد بياد روي زمين زندگي كنه اين انسانها هستند كه براش مشكل اول خواهند شد و نه حشرات. انسانها هستند كه بهش حمله خواهند كرد
bemiri blogger!! pir shodam ta in comment ro bezaram :
نادر عزیز اصلا نمی خواستم دوباره وارد بحث کذایی بشوم ولی کامنت تو قلقلکم داد. تو احیانا ترکیه را با تونسی جایی اشتباه نگرفتی؟ در ترکیه فاحشه خانه ها به طور رسمی فعالیت می کنند. فاحشه ها کارت دارند و مرتب مورد مداوا و آزمایش قرار می گیرند. مجله های پ.ورنو و س.ک.س شاپها در هر خیابان موجود است و آن موقعی که خیلیها دیکته تاپ لس بلد نبودند بنویسند ( 20 سال پیش) من با همین چشمهای خودم در سواحل مارماریس در ترکیه خانمهای تاپ لس را دیدم! خواستم روشنت کنم برادر که در تصورات اشتباه نمانی. آیا واقعا در جوامع آزاد تجاوز جنسی صورت نمی گیرد؟ شبه آمار و این برنامه ها؟! داشتیم؟
من كاملا به اشتباهم اعتراف مي كنم.
احتمالا دليلش چشمان پاك من است كه چنين چيزهايي را نديده بودم. البته من فقط آنتاليا و كوش آداسي را ديده ام و در هيچكدام آنها نه كسي را تاپ لس ديدم نه مغازه سكس شاپ. چراغ قرمز هم نديدم سر در خانه اي باشد. احتمالا دليلش اين بوده كه من دنبالش نبوده ام. اما حق با شماست : فحشا در تركيه آزاد است، پورنو گرافي هم همينطور : http://www2.hu-berlin.de/sexology/IES/turkey.html#8 همانطور كه شما به خوبي نوشته ايد، كامنت من نمونه واضحي از شبه آمار بود، نتيجه گيري بر اساس مشاهدات شخصي، بدون مراجعه به منابع علمي. بدون استفاده از اطلاعات گردآوري شده بر اساس روش علمي، كه به نتيجهگيري اشتباهي انجاميده است.
خیلی حرفه. آدم از دسامبر 2002 بنویسه و بعد من خیلی اتفاقی بیام اینجا ببینم ... ای دل غافل ! یک بلاگ توپ پیدا کردم. نمی خوام مثل خیلی ها کلاس بزارم که:
"آره من خیلی وقته می خونم اما تا به حال کامنت نذاشته بودم اما ... " جدا حالم گرفته شد که چرا زودتر من به اینجا نیومده بودم. نشستم از اون پست 12 مارچ 2008 تا الان رو خوندم و خیلی خوشحالم که یک ذهن استدلال گر دیگه پیدا کردم. آقا ما لینک کردیم شمارو. خواهشا اگه آپدیت کردی پینگ بده بیایم سراغت.
آقای ب عزیز خواهشی داشتم از شما که اگر لطف کنید و پاسخ دهید بسیار سپاسگزار خواهم بود. در مطلب "آقای ب و تکالیف روشن" (19 فوریه) به آزمایشی اشاره کرده ایدکه در امریکا در ارتباط با تاثیر دعا بر درمان بیماران انجام شده بود. دوستی دارم که مشتاق است منبع اصلی این خبر را بداند که احتمالا در نشریه ای که دارند از آن استفاده کند. سپاسگزار خواهم شد اگر مقدور است آدرس یا رفرنس اصلی این مطلب را برایم ارسال کنید.
ممنونم آدرس من elahe.x@gmail.com
سلام.
من بتازگي شروع به نوشتن كرده ام. خوشحال مي شوم نظر تيزبينانۀ شما را در مورد اولين پستم بدونم. با سپاس
سلام، من هنوز همه چیز را کامل نخوندم که نظر بدم فقط یه چیزی نظرمو جلب کرد که برای اطلاع عموم بگم ،در کوش آداسی سکس شاپ هست،خوبشم هست. من خودم هر سال یک سری بهش میزنم.آخه حیفه تا اونجا بری و سری به سکس شاپش نزنی،نادر جان سفر قبلیت باطل شد باید دوباره بری.
ببخشید موضوع بی ربط بود اما خواستم کسی تا اونجا میره بی نصیب نمونه.
آقای جولیا این رو لطفا برای اصلاح «ی»ها و استفاده از نیم فاصله دانلود کنید
Post a Comment
http://khabgard.com/traylayout-1.2.zip http://www.khabgard.com/?id=1564547662 Sunday, April 20, 2008
٭
........................................................................................ماشين حساب آقاي ب و سيب ------------------ صحنه يك قلعه قرون وسطي اي را نشان مي دهد كه در مه فرورفته است. صداي يك ارگ از نوع كليسايي از داخل قلعه شنيده مي شود كه موسيقي خيلي ترسناكي را مي زند. دوربين نزديك و نزديك تر مي شود و صداي ضرب طبل هم بر هيجان ماجرا مي افزايد. دوربين روي در قلعه زوم مي شود و ناگهان درقلعه با شدت باز مي شود و نور خيلي تندي از قلعه بيرون مي زند. از ميان اين نور سايه اي از هيكل هيولايي را مي بينيم كه فرياد مي زند: I'm ALIVE بعد نور اندك اندك كم مي شود و مي توانيم موجودي را كه در دروازه قلعه ايستاده است تشخيص بدهيم: ماشين حساب آقاي ب است كه بعد از مدتها دوباره پيدايش شده است. چيزي كه به ماشين حساب آقاي ب زندگي دوباره داده است، صحبت هاي جديد آقاي رئيس جمهور است در قم. البته ايشان اين مدت از اينجور صحبت ها زياد كرده بود اما شايد ماشين حساب آقاي ب خيلي روي فرم نبوده است. يا شايد هم ايشان در حرفهاي نغزش عدد و رقم ارائه نداده است. (البته خداييش آن سخنراني قبلي هم بد طعمه اي نبود براي ماشين حساب آقاي ب( بگذريم، جناب ايشان يك قلم در صحبتهايشان در مورد فساد فرموده اند كه : "رييس جمهوري افزود: آقايي كه هنوز هم در يكي از مراكز است و زياد هم مصاحبه ميكند و ادعاهاي خيلي گنده ميكنه و تحليلهاي عجيب و غريب، اين آقا را صدا زده و گفته تو ميخواهي سيگار وارد كني. گفته بله. گفته است پنج ميليارد دلار بايد بدهي به فلان آقا. گفته است براي چي بايد بدهم؟ گفته مگر نميخواهي سيگار وارد كني؟ گفته بله ميخواهم وارد كنم و عوارض قانوني را ميپردازم و سيگار مورد قبول بهداشت را وارد ميكنم .گفته است نخير نميشود تا تو اين پول را ندهي امكان ندارد بتواني سيگار وارد كني." http://www2.irna.com/fa/news/view/menu-151/8701285672124025.htm ماشين حساب آقاي ب يادش است كه مدتي پيش جايي خوانده بود كه واردات سيگار در كشور ايران سالانه 850 ميليارد تومان است. http://www.agri-peri.ir/AKHBAR/85/10,,,14.htm ماشين حساب اقاي ب مي گويد : فرض كنيد كه وارد كننده 20 درصد كل اين مبلغ را سود خالص داشته باشد. فرض كنيد كه اين آقاي وارد كننده جديد مورد نظر رئيس جمهور هم بتواند با وارداتش ناگهان نصف بازار را به دست بگيرد. آنوقت سود ايشان در سال مي شود 85 ميليارد تومان. و اگر اظهارات گهربار آقاي رئيس جمهور درست باشد (كه صد در صد اينطور است و كلا افاضات ايشان مو لاي درزش نمي رود) وارد كننده مورد نظر بايد كل سود شصت سال وارداتش را را جرينگي به رشوه خوار مربوطه بپردازد. ماشين حساب آقاي ب مي پرسد : اصلا آقاي رئيس جمهور مي داند پنج ميليارد دلار يعني چقدر ؟ ايشان كلا تا حالا دلار ديده است؟ مي داند ميليارد چقدر است؟ و اصولا با خودش فكر نمي كند كه آقاي بيل گيتس با آن علم و كتل اش كلا چند ده ميليارد دلار بيشتر ثروت ندارد، چطور مي شود كه يك قلم رشوه يك نفر در يك سال 5 ميليارد دلار باشد؟ ماشين حساب آقاي ب يادش است كه قبلا ها در مهد كودك ها با كشيدن تعدادي سيب، اعداد و جمع و تفريق را ياد بچه ها مي دادند. احتمالا آقاي رئيس جمهور آن روزها مهد كودك نمي رفته است. هرچند هنوز هم دير نشده است، اگر ايشان پنج ميليارد سيب بكشد و سيب ها را قرمز و برگهايش را سبز كند، حتما حساب كار دستش مي آيد. ماجراي قاچاق سيگار براي ماشين حساب آقاي ب البته دستگرمي است. سخنان گهربار ايشان در قم انقدر سوژه دارد كه مي شود يكسال در موردش وبلاگ نوشت. مثلا ماجراي مسكن: ايشان در افشاني كرده اند كه : " احمدي نژاد اضافه كرد: از وزير ان اطلاعات و اقتصاد خواستم كه به سرعت موضوع را بررسي كنند زيرا اخباري داشتيم كه باند ويژهاي نشستهاند و در ارتباط با برخي بانكهاي خصوصي و دولتي منابع بانكي را وارد بازار مسكن كرده اند. رييس جمهوري خاطرنشان كرد: وزير اطلاعات گزارش داد برخي بانكها بيش از يك هزار و ۵۰۰ميليارد تومان پول را به افراد خاص داده اند، وقتي خواستيم با اين موضوع برخورد كنيم دستهاي فراواني وارد كار شد و برغم اينكه دولت بانك مركزي را موظف كرد كه بر قانون اعطاي وامها نظارت كند، برخي عوامل مقاومت كردند . " ماشين حساب آقاي ب مطمئن است كه قطعا همينطور است كه ايشان فرموده اند و بعضي ها 1500 ميليارد تومان وارد بازار مسكن كرده اند كه وضعيت بازار را به هم بريزند. ايشان اما ظاهرا به همان دليل پيش گفته ( ماجراي سيب و اين چيزها) خيلي متوجه نيست كه تناسب 1500 ميليارد تومان و وضعيت بازار مسكن ايران چقدر است. ماشين حساب آقاي ب يادآوري مي كند كه كلا اين 1500 ميليارد تومان مي شود يك درصد نقدينگي موجود در كشور ايران. اثرش هم همان اندازه يك درصد است. اگر دنبال مجرم مي گرديد، سراغ آن كسي برويد كه در دو سال گذشته حدود هشتاد هزار ميليارد تومان نقدينگي به بازار ريخته است (يعني بانك مركزي كه زير نظر رئيس منسوب ايشان اداره مي شود). و البته يادمان نرفته است كه ماجراي وام 18 ميليون توماني مسكن كه از ابتكارات ايشان بود. اما برگرديم به 1500 ميليارد تومان وام. طبق آمارهاي شهرداري مجموع پروانه هاي ساختماني صادره در سال 85 حدود13.6 ميليون متر مربع است. http://www.tehran.ir/Default.aspx?tabid=12712&language=en-US مساحت شهر تهرن حدود 600 كيلومتر مربع و مساحت آن با محدوده اش نزديك به 2000 كيلومتر مربع است. آقاي ب فرض مي كند كه تراكم كلي سطح ساختمانها در شهر تهران 50 درصد مساحت كل اين شهر باشد. در نتيجه حدود 300 ميليون متر مربع ساختمان در اين شهر وجود دارد. اين عدد با اين فرض كه نقريبا هر 25 سال يكبار كل اين شهر نوسازي شود همخواني دارد. قيمت متوسط اين ساختمانها در حال حاضر بايد چيزي حدود متري 1.5 ميليون تومان باشد (متوسط قيمت مسكن در تهران طبق آمار شهرداري در سال 85 برابر 831 هزار تومان بوده است). و در نتيجه قيمت كل املاك و مستغلات شهر تهران برابر خواهد بود با 450 هزار ميليارد تومان. در نتيجه ميزان نقدينگي وارد شده به بازار مسكن كلا چيزي در حدود 0.3 درصد قيمت املاك شهر تهران است و اگر فرض كنيم كه كل قيمت املاك متناسب با جمعيت كشور پخش شده است، مي شود چيزي حدود 0.06 درصد كل قيمت املاك در ايران. آقاي رئيس جمهور اگر فكر مي كنند كه با تزريق 0.06 درصد به يك بازار مي شود آن بازار را اينطور به هم ريخت واقعا بايد آن تمرين سيب ها را انجام بدهد. نوشته شده در ساعت 2:26 PM
Comments:
آقا خوش به حالت. عجب ذهن ساختیافته ای داری. بیشتر این چیزهایی که می گی تو کله ی ما هم هست اما نمی تونیم اینجوری به تفکیک بیانش کنیم. احتمالا بخاطر داشتن همون پدر و مادر استثنایی بوده که خودت گفتی. مال ما هم اثتسنایی بودن البته
در مجموع می توان برای پربار تر کردن این سایت
http://uncyclopedia.org از این سخنان و سایر سخنان ایشان در مورد اقتصاد، انرژی هسته ای، فرهنگ، نفت، گمرک، بانکها و ... استفاده کرد. شاید هم uncyclopedia بخواهد با الفنون قرار داد طولانی مدت امضا کند
به جاي اين حرفها و مانع تراشي لطفا ماشين حسابت رو بده بهش. تو كه كامپيوتر داري مرفه بي درد. خوب تو از ماشين حساب كامپيوترت استفاده كن مال خودت رو بده به اون. دعاي ملتي رو پشت سر خواهي داشت.
!پسر معرکه بود میفهمی؟ معرکه
Post a Comment
ما هر موقع از این رقم ها میشنویم مغزمون باد در میکنه و اصلآ بهش فکر نمیکنیم که چقدر میتونه درست باشه و چقدر غلط ولی شما با اون ماشین حساب دقیقات نشون دادی حرفی رو الکی قبول نمیکنی و من واقعآ از اینکه این رو میبینم لذت میبرم موفق و موید باشی قربانت ، بای Tuesday, April 15, 2008
٭ روح آقاي ب
........................................................................................-------------- حتي آقاي ب هم گاهي خسته مي شود. گاهي دلش مي خواهد روزها و روزها بخوابد. دلش مي خواهد كه تلفنش را آتش بزند. دلش مي خواهد كه همه كارهايش را تعطيل كند و هفته ها و هفته ها فقط بخوابد و كتاب بخواند. حتي گاهي يك نفر آقاي ب هم روحش خسته و آزرده مي شود. و حتي گاهي آقاي ب هم مي خواهد به باد بگوبد كه بگريزد از اين بند. نوشته شده در ساعت 3:53 PM
Comments:
سلام آقای ب
Post a Comment
نازلی کامنت شما در وبلاگ خانوم شین را گذاشته بود و به نظرم آمد که این مسالهی آموزش برای کودکان برای شما هم جالب باشد. نمیدانم شاید شما هم بدانید که یک کتاب خیلی خوبی را دوستان ترجمه کردهاند در این مورد و الکترونیکی منتشر کردهاند. http://kudakaniran.com/ Tuesday, April 08, 2008
٭ آقاي ب همچنان در جاده خاکي مي تازد
........................................................................................------------------- 1- آقاي ب واقعا دلش مي خواهد برگردد به بحث شبه آمار، به اينکه چقدر نگاههاي گزينشي به وقايع طبيعي باعث مي شود که نتايج نادرست از آن اخذ شود. اما انگار اين بحثي که شروع کرده است بدون آنکه موضوع را به اخلاق بکشد قابل جمع شدن نيست. 2- آقاي مهدي در کامنت هاي وبلاگ آقاي الف ابراز تعجب کرده اند از اينکه کسي که به خدا (و جهان پسين)اعتقاد ندارد، قتل و دزدي نکند.منظور ايشان به زبان ساده آن است که اخلاق، بدون اعتقاد ديني ممکن نيست. 3- آقاي مهدي در ادعاي خود تنها نيست. بسيارند کساني که معتقدند که اخلاق بدون اعتقاد به جهان پسين، به خداوند و به دين، قابل اعمال نيست. 4- حقيقت آن است که چنين بحثي نيازمند دو پايه است : اول اينکه تعريف دقيق و مشخصي از اخلاق و دين ارائه شود و دوم اينکه آمار و اطلاعات مشخصي از ميزان رفتار اخلاقي دينداران و بي دينان در دسترس باشد. 5- متاسفانه هيچ يک از دو پايه فوق را نمي توان بدون ابهام ارائه کرد، تعاريف اخلاق و دين از ديدگاه هر يک از متفکرين و در هر يک از فرهنگها متفاوت اند و آمارهايي که از رابطه رفتار اخلاقي و ميزان دينداري ارائه مي شوند، بسياري شان"شبه آمار" اند. به اين معني که نمونه غلطي را براي بررسي انتخاب کرده اند. 6- اما مي توان يک تعريف ساده از اخلاق ارائه کرد : اخلاق مجموعه اي از روشها و منش هاست که تداوم زيست اجتماعي را ممکن مي کند.اگرچه مطمئنم که مي توان سالها بحث کرد و نظرات مختلفي را درباره ميزان کامل بودن چنين تعريف ساده اي ارائه کرد، اما گمان مي کنم که دو عاملي را که من در مورد اخلاق مد نظر دارم، در اين تعريف مي توانم بگنجانم، اول اينکه اخلاق يک مجموعه روش و منش به هم پيوسته است، دوم اينکه به زيست اجتماعي انسان وابسته است. سخت مي توان اخلاقي را تعريف کرد که براي يک انسان تنها و مجزا در يک جزيره دور افتاده قابل اعمال باشد. 7- تعريف دين اما شايد چندان هم با تعريف اخلاق متفاوت نيست، دين هم مجموعه اي از باورها، روشها و منش هاست که نگاه انسان را به هستي و رابطه انسان را با ديگران و با هستي شان مشخص مي کند.در اين تعريف هم به اندازه کافي جاي بحث هست اما گمان مي کنم که نکته اي را که مد نظرم هست با اين زوج تعريف نشان داده ام :دين شامل اخلاق هم هست و اما آنرا همراه با مجموعه اي باور ارائه مي کند. 8- شايد براي همين هم هست که اخلاق به عنوان جزئي از دين ديده مي شود، و فراموش مي شود که اگرچه اديان مشتمل بر اخلاق مربوط به خود هستند، اما دين تنها منشا اخلاق نيست. 9- از قضا شايد به کل دين منشا اخلاق نباشد. 10- فلاسفه متعددي در اين زمينه بحث کرده اند، از آنجمله پيشنهاد مي کنم که لينک هاي زير را دنبال کنيد: http://plato.stanford.edu/entries/religion-morality http://plato.stanford.edu/entries/kant-hume-morality کلا اين سايت Plato.stanford.edu را از دست ندهيد. جاي جذابي است. 11- چنانچه در مقالات فوق مي خوانيد، برخي از فلاسفه تاثير گذار سده هاي اخير (مانند کانت) به کل معتقدند که اخلاق از دين جداست. و از قضا در مورد ايشان، برهان وجود خداوند در وجود اخلاق دانسته مي شود ( رابطه اي درست برعکس چيزي که بسياري مي انديشند). 12-منشا هاي متعدد غير ديني مي توان براي اخلاق بر شمرد، مثلا يکي از معروفترينهاشان، قاعده کلي "چنان رفتار کن که بخواهي رفتارت قانون عمومي رفتار مردم اجتماع باشد" به خوبي مي تواند آن تعريف اوليه "روشهايي که تداوم زيست اجتماعي را ممکن کنند" را برآورده کند.تعريفهاي ديگري هم هست، مثلا تعريفي که با الهام از داروينيسم گرفته شده است : چنان رفتار کن که به تداوم نسل بشر کمک کند.يا باز تعريف ديگري هست : چنان رفتار کن که سود بيشتري به تعداد بيشتري از مردمان برسد. 13- از قضا کم نيستند فلاسفه اي که معتقدند که عملي که از ترس جهنم يا به اميد بهشت انجام شود، عمل اخلاقي نيست، عمل کاسبکارانه است. 14- اما آيا اصلا مي توان گفت که دين منشا اخلاق هست يا نيست؟ 15- بررسي و تحقيق درباره چنين امري آنچنان هم ساده نيست، اما از سوي ديگر در برخي جنبه ها مي تواند با ساده سازي مطالعه، به نتايح ملموسي منجر شود.گمان مي کنم که چند سال پيش، خيلي از ما آن ايميلي را دريافت کرديم که دعوت مي کرد که در يک آزمون اخلاقي اينترنتي شرکت کنيم که موضوع تحقيق يکي از متفکران آمريکايي بود. هماني را مي گويم که مجموعه اي از سوالات خيلي شبيه به هم داشت درباره تصميمي که مي گيريم در شرايطي که جان انسانهايي در خطر است. و مثلا سوالهايش شروع مي شد با اينکه شما در کنار سوزن ريل قطار ايستاده ايد و مي بينيد که در دو مسير مختلف ريل، در يکي شان يک کارگر بدليل حادثه اي در زير ريل گير کرده است و در مسير ديگر 5 کارگر و اينکه در شرايطي که قطار در حال حرکت به سوي 5 نفر است، آيا شما حاضريد خط قطار را عوض کنيد، آنرا به طرفي که تنها يک کارگر هست برانيد و آن 5 نفر را در ازاي جان آن يک نفر نجات دهيد (و با اينکار قاتل آن يک نفر باشيد) ؟ و وارياسيونهاي متعددي از دهها سوال مشابه اين. 16- جالب است اگر توجه کنيد که نتيجه اين بررسي نشان مي دهد که مستقل از جنسيت، نژاد، سن ، فرهنگ و دين، پاسخهاي انسانها به پرسشهاي ارائه شده در اين تحقيق بسيار به هم نزديک است. به گونه اي که نمي توان بر اساس اين پرسش هاي اخلاقي، دين پاسخ گوينده (و اصولا دينداري يا بي ديني او ) را مشخص کرد. و جالب تر است که بدانيم که همين پرسشها با تغييراتي براي همخواني با فرهنگ بدوي، در ميان برخي قبايل هم ارائه شده است و نتيجه بسيار مشابه نتايج بدست آمده از ديگر نقاط است. 17- پس ايا واقعا مي توان گفت که مسلمانها از بودايي هاي با اخلاق ترند؟ يهودي ها از کمونيست ها با اخلاق ترند؟ کاتوليک ها از بت پرست ها با اخلاق ترند؟راستش بر اساس چنين مطالعه اي، هيچ مستندي براي چنين ادعايي بدست نمي آيد. 18- يکي از شبه آمارهاي معروف که آتئيست ها بدان استناد مي کنند از قضا کاملا برعکس اين را نشان مي دهد. طبق اين شبه آمار، تناسب بزهکاران در زندانها (ي مثلا آمريکا) به شدت به سمت دينداران سوق دارد، به اين معني که درصد زندانياني که خود را آتئيست معرفي مي کنند بسيار کمتر از درصدي از کل جمعيت است که خود را آتئيست معرفي کرده اند( و به ادعايي، حتي يک آتئيست هم در زندانهاي آمريکا نيست، راست و دروغش گردن مدعي). و بر اين اساس مدعي مي شوند که برعکس ادعاي انجام شده، بي دين ها با اخلاق تر از دينداران اند. 19- همانطور که نوشتم ، ادعاي فوق بر اساس يک شبه آمار است. نمونه اخذ شده براي اين ادعا درست نيست، به اين دليل که آتئيست ها عموما از قشرهايي از اجتماع هستند که سطح تحصيلات ، فرهنگ، مطالعه و درآمد بيشتري از متوسط جامعه دارند و در نتيجه عجيب نيست که ميزان جنايات انجام شده توسط آنان کمتر از متوسط جامعه باشد. اين گروه عموما متعلق به لايه هاي بالاي اجتماع هستند، بنابر اين اين ادعا که نبود زنداني آتئيست به معني با اخلاق تر بودن آتئيست هاست، چندان هم استدلال قوي اي نيست. 20- اما گوشه اي از حقيقت هم در ادعاي فوق هست، اينکه وقتي کسي تصميم مي گيرد که مجموعه از روشهاي منطقي و عقلاني را دستمايه زندگيش کند، سخت تر مي تواند از کلاه هاي شرعي که دين به راحتي در اختيار دينداران قرار مي دهد استفاده کند. دين با تعريف مصلحت هاي بالاتر و با تعريف شرايط متناقض و متضاد اين اجازه را براي دينداران فراهم مي کند که طبق خواسته خود عمل کنند . بي اينکه هيچ فشار اخلاقي بر وجدانشان باشد، دروغ مي گويند و نامش را تقيه مي گذارند، مال مردم را مي دزدند و به حکم طاغوت دانستن صاحب مال، تصرف مالش را مجاز مي دانند، به حکم کفر، ريختن خون آدم را هم مجاز مي دانند. آتئيست ها به اين سادگي نمي توانند تصميماتي به اين سنگيني بگيرند، وجدانشان محصور عقل و منطق و انديشيدن به عواقب عملشان است و نمي توانند به سادگي به استناد آيه اي عمل غير اخلاقي را انجام دهند. 21- بله دقيقا منظورم انجام عمل غير اخلاقي به استناد دستورات ديني است. با مثالهاي متعددي مي توانم نشانتان دهم که دين (هر کدامشان را که مد نظرتان باشد) پر است از دستورات غير اخلاقي.دين اسلام دستور مي دهد که کسي را به خاطر توهين به پيامبرش بکشيد. دين يهود دستور مي دهد که فرزندي را که به پدرش فحش داده است بکشيد. خداوند موسي دستور داده است که تمام زنان و فرزندان سرزمين فلسطين را بکشند و جسدشان را بسوزانند. 22- اما تمام ما به خاطر آنکه آن دستورات، ديني هستند، به آن احترام مي گذاريم و قبولشان داريم. مطالعه معروفي انجام شده است روي کودکان يهودي، محققي به دو کلاس همجوار در مدرسه متني از تورات را داده است، هماني که يوشع نبي به شهر اريحا حمله مي کند و تمام انسانها را از زن و بچه و پير و جوان مي کشد و حتي به حيوانات هم رحم نمي کند و بعد هم شهر را مي سوزاند. آن کلاسي که متن را دقيقا به همان شکل توراتي اش ديده بودند، همگي معتقد بودند که عمل يوشع کاملا درست و اخلاقي بوده است و تعابير و تفاسير متعددي هم براي نظرشان ارائه کرده اند. اما در کلاس همجوار، عين همان متن ارائه شد با اين فرق که به جاي يوشع نبي نوشته شد ژنرال لي و به جاي اريحا نوشته شد پکن. و درست با همين تفاوت کوچک تمام کلاس نظر دادند که ژنرال لي يک جنايتکار جنگي است و عملش به هيچوجه قابل قبول نيست. 23- همين است که باعث ميشود من اين بحث را تا به اينجا بکشم، همينکه نام دين باعث مي شود تصور انسانها از ميزان اخلاقيت يک عمل تغيير کند، همينکه عملي غير اخلاقي را که بوسيله يک ديندار انجام شده است را اخلاقي مي دانيم. اينکه دستور غير اخلاقي ديني را عين صواب مي دانيم و اينکه به سادگي عقل و منطقمان را تعطيل مي کنيم، عواقب عملمان را هم به حساب نمي آوريم. 24-ديندارها با اخلاق تر نيستند. رابطه مشخصي بين دينداري و با اخلاقي نيست. اخلاق يا بي اخلاقي يک ديندار شاخص هيچ چيز نيست. بايد آمار را در نمونه هاي بزرگتر ديد. نمونه مناسبش را مي توانيد در بررسي ميزان جرم در کشورها ببينيد. آيا جرم در ايران کمتر از چين رخ مي دهد؟ آيا اردن جنايات کمتري از کره جنوبي دارد؟ آيا دزدي و رشوه خواري در مصر کمتر از سوئد است؟ آيا جان انسان در سودان ارزش بيشتري از سوئيس دارد ؟ متاسفانه میزان دینداری در جوامع رابطه مثبتی را با افزایش اخلاق در جوامع نشان نمی دهد. 25- آقاي ب اعتقادات ديني قابل ذکري ندارد، با اين وجود دزدي نمي کند، قتل هم نمي کند، حتي چراغ قرمز را هم رد نمي کند. اما بيشمار مثال مي داند از اينکه دينداران چه کارها که نمي کنند. آقاي ب فيلسوفترين و متفکرترين از ميان آنها که اعتقادات ديني ندارند نيست، اما گمان مي کند که اعمالش خيلي اخلاقي تر از شناخته شده ترين رهبران ديني است. (مثالهايش را هم که خودتان مي دانيد). 26- اما چيز ديگري هم هست : ديندارهاي امروز عمومشان به ديني انتخابي عمل مي کنند، نماز مي خوانند اما مي گساري هم مي کنند، روزه مي گيرند اما به همسرشان خيانت هم مي کنند. براي نماز شب بيدار مي شوند اما بدون حجاب جلوي نامحرم مي رقصند.اينکه اين گروه از دينداران نماز مي خوانند، دليلش اين نيست که خدا دستور داده است، خدا از قضا دستور هم داده است که بايد سلمان رشدي را بکشند. اما هيچکدام آنها به چنين کاري دست نمي زنند. اينکه روزه مي گيرند هم دليلش اين نيست که خدا دستور داده است، خدا از قضا دستور به عدم ميگساري هم داده است اما هر کداممان بسيار کساني را مي شناسيم که روزه مي گيرند اما مشروبات الکلي هم صرف مي کنند. گيرم بعد از افطار، يا شايد بعداز ماه رمضان.آن چيزي که معيار انتخاب در اين دسته از دينداران است، همان چيزي است که معيار زندگي بي دينان است، نوعي تعقل بنيادي. نوعي نگرش باز به جهان پيرامون. اين دسته از دينداران به اين روشن بيني رسيده اند که شايد دستورات ديني در زمان خودشان دلايلي داشته اند که اين دلايل در دنياي امروزه ديگر مطرح نيستند و بنابراين به خودشان اجازه اجتهاد مي دهند. اجازه مي دهند که دستوراتي را عمل کنند که عقلشان به آن حکم مي دهد و آنها را که برخلاف عقلشان است به کنار بنهند. و اين عمل به اعمالي که عقل به آن حکم مي دهد، درست همان کاري است که بي دينان مي کنند. 27- ديندارها با اخلاقتر يا بي اخلاقتر از بي دينان نيستند. ديندارهاي بسيار با اخلاق وجود دارند، پاکترين و با اخلاقترين انساني که مي شناسم از دينداران است. اما بي دينهاي بسيار با اخلاق هم وجود دارند. بي اخلاق هم در بين هر دو گروه زيادند. اما دين و بي ديني آنها منشا اخلاقشان نيست.رابطه مشخصي بين اين دو موضوع وجود ندارد. نوشته شده در ساعت 9:54 AM
Comments:
سلام
با توجه به بند 26 از فرمایشات حضرتعالی این سوال برای من پیش آمد که دینداری مستلزم عدم تعقل هست ؟ ".....که دستوراتي را عمل کنند که عقلشان به آن حکم مي دهد و آنها را که برخلاف عقلشان است به کنار بنهند." من فکر می کنم این نوع دینداری به هر حال یک درجه بهتر از تقلید کور کورانه باشه.اگر چه نباید در اجرای احکام گزینشی عمل کرد اما اینکه یک فرد دیندار مسئله ای رو حلاجی کنه و بعد اون رو بپذیره یا رد کنه اصلا قابل مقایسه با فرد بی دینی نیست که اون حکم رو به صرف دینی بودن رد می کنه. به عبارتی اینکه حکمی داده شده مبنی بر قتل سلمان رشدی ،آیا من که به آزادی بیان و اندیشه پایبندم و از طرفی مسلمان هستم باید مرتکب قتل بشم تا دیندار باشم ؟ آیا همه بی دین ها عاقل و فیلسوف هستند و این احتمال وجود نداره که فرد بی دین به اخلاقیات هم پایبند نباشه چون به هر حال محدودیت آوره ؟ "ين عمل به اعمالي که عقل به آن حکم مي دهد، درست همان کاري است که بي دينان مي کنند." و نکته آخر اینکه دین تکیه گاه اخلاقیات است ،شاید چون همه آدم ها شعور درک اخلاقیات رو ندارند دین به وجود آمده تا با واسطه بهشت و جهنم این دسته از افراد رو کنترل می کنه .
Dear Mr. B,
Why are you numbering your text? I read it without the numbers and it was fluent, continuous and crystal clear. Regards, Bahar
با اینکه نوشته هاتون یک خورده سخته تا ته خوندنشون و کامل خوندنشون، بس که منطقی و شمرده شمرده می نویسید از خوندنش لذت می برم. ضمنا کاش درمورد تونس قبلش باهاتون مشورت می کردیم.واقعا خیلی بنداز بنداز بود.
تا ته خوندمش. عالی بود.با اجازه پرینت گرفتم برای همکارم که خیلی با هم از این بحث ها داریم. البته بهش میگم که از کجا برش داشتم ولی اصلا اهل اینترنت نیست که بیاد و بخونه.
متاسفانه میزان دینداری در جوامع رابطه مثبتی را با افزایش اخلاق در جوامع نشان نمی دهد.
من با این موافق نیستم مطمئنا اخلاق فقط وابسته به دینداری یا بی دینی افراد نیست و معلول خیلی از علل دیگه مثل وضعیت اقتصادی، فرهنگی و ... نیز هست. البته فکر کنم شما هم منظورتون همین بوده.
قربان، ایدکم الله!
انشاالله نزد خداوند ماجور باشید و حضرت حق شما را با اولیائش محشور کناد که اینقده ما کیفور میشویم از خواندن شما وعده ما کماکان پای صندوقهای رای، سلام بنده رو به حاج خانم کروبی برسانید
:) عالی بود. جدیدا نمیدونم چرا همش با متنهات موافقم:)) اما در مورد دین انتخابی به نظرم اسمش دین نیست. دین یه تعریف خاصی داره. اما از اونجا که ما با آموزه های دینی رشد میکنیم و بعد هم در جامعه مذهبی زندگی میکنیم و شخصیت مون هم با مبنای دینی و ترس از جهنم و مرگ شکل میگیره ناخوداگاه نمیتونیم جلوی این حس قوی رو بگیریم. نتیجه میشه این که وقتی عقل رس شدیم و پارادوکسها رو دیدیم نه میتونیم بزنیم زیر تفکر مذهبی مون نه میتونیم از آموزه های عقلی فاکتور بگیریم. پس شروع میکنیم به هرس کردن. یه سری دلایل برای موارد مطرحه دینی میاریم و بعضا اونها را وابسته به مکان و زمان خاص میدونیم در حالیکه اصل دین همین قصایا است که بهش توصیه هم شده. نتیجه میشه وضع فعلیمون که به تعداد آدمهای مسلمان ایران دین اسلام داریم.
جالبه كه من هم متاسفانه به يه تضادي در خصوص اعتقاد و اخلاق رسيدهام و افراد با دين و ايمان رو بيشتر در حال انجام كارهاي غير اخلاقي ديدهام
چند سال پيش يكيشون كه بنظر من از لحاظ شخصيتي تقريبا يه انسان مزخرف بود مي خواست زوركي من رو بيشتر با دين آشتي بده!!
من در حقیقت با این نوشته می خواستم تاکید کنم که از نظر من، مردم به دو دسته دیندار و بی دین تقسیم نمی شوند، به دو دسته منطقی تحلیل گر و غیر منطقی بی تحلیل تقسیم می شوند.
از نظر من کسی که به دین انتخابی معتقد است در کنار کسی که بی دین است ( یا به تعریفی دین انتخابی اش شامل صفر قسمت دین می شود) در دسته تحلیل گر ها قرار می گیرد. آن کسی که به دلیل اینکه پدرش دیندار است دیندار می شود هم در کنار آن کسی قرار می گیرد که چون از قیافه آقای خزعلی خوشش نیامده، ضد دین شده است. برای آقای رضا هم باید بگویم که دقیقا منظور من همین بود: میزان اخلاقی بودن جامعه ربطی به میزان دینداری آن ندارد. بیشتر به وضعیت توسعه اقتصادی و اجتماعی اش مربوط است. اما از قضای روزگار این توسعه اجتماعی و اقتصادی معمولا به کمرنگ شدن اعتقاد دینی می انجامد. در واقع داستان این است که توسعه اجتماعی و اقتصادی نیازمند عقلانیت و عقل ابزاری است، این امر هم به آن می انجامد که اگر دینداری ای هم در چنین جامعه ای وجود داشته باشد، غالبا از نوع انتخابی باشد. پیشاپیش اجازه بدهید که مثال نقض آمریکا را نقض کنم : آمریکا یک کشور و یک جامعه نیست، پنجاه کشور و پنجاه جامعه است. نیو مکزیکو و نیویورک به همان اندازه با هم فرق دارند که اردن و انگلیس. از قضا این امر در همانجا هم صادق است، عموما ایالات توسعه یافته تر و ثروتمند تر سطح اعتقاد مذهبی پایین تری دارند و ایالات میانی ( کمربند انجیلی) کمتر صنعتی هستند. یک توجه دیگر : هر جا که حواسم بوده از قیود "عموما" "معمولا" و مانند آن استفاده کرده ام تا نشان بدهم که منظورم یک مورد خاص نیست. تقریبا همیشه در مسایل اجتماعی می شود یک مثال نقض پیدا کرد، اما چیزی که مهم است تصویر بزرگ تر و داده های آماری است.
مرتبط:
http://shabnamefekr.blogspot.com/2008/02/blog-post.html و http://shabnamefekr.blogspot.com/2008/02/blog-post_24.html
چقدر نوشته هاتون زيبا است و آدم را وادار به تفكر بيشتر ميكند. ممنون از اين نوشته ها.
ولي چند تا سوال داشتم: چرا پس بين دسته تحليل گر ها هم بگو مگو وجود دارد؟ و اينكه من هم باهاتون موافقم كه توسعه اجتماعي و اقتصادي معمولا به كمرنگ شدن اعتقاد ديني مي انجامد اما هنوز هم نتوانستم جوابي براي اين سوالم پيدا كنم كه چرا اكثر اديان الهي در دنيا و حتي پيروان اعتقاداتي مانند اعتقادات مثلا هندوها يا چيني ها و ژاپني ها و ... مانع توسعه اجتماعي و اقتصادي نشد ولي محض رضاي خدا در بين كشورهاي اسلامي حتي يك نمونه هم پيدا نميشود كه توسعه يافته باشد؟ ---------------------------- راستي من دو سه سالي هست كه اين وبلاگ رو مرتب ميخوانم اما سيستم پيغامگيرتان باز نميشد :( كه بالاخره اينبار باز شد! شما ايميل هم داريد؟ چرا ايميلتان در وبلاگتون نيست؟
آن پرسونایی را که گفته بودی، اتفاقن یادم هست بدجور. یعنی خیلی پیش آمده که به فکرش بودم و به ایده اش. راستش همیشه هم دوست داشتم در یک فرصتی با هم در باب آن آدم حرف بزنیم. حالا گاس که دفعه ی بعدی که کله مان به کوری چشم ارهابیون گرم شد!
سلام
Post a Comment
بحث خیلی خوبی درباره اخلاق و دین مطرح شد. در نظرات نویسنده یک نکته به چشم میخورد که باعت ایجاد نگرانی قابل درکی برای آقای الف شد. موردی که به نظرم مطرح نشده باقی مانده و من می خواهم به آن اشاره کنم را در چند قسمت بیان می کنم.برخی نکات تکرار مطالب دوستان و برخی اشاره نشده اند. - برخلاف تصور ما، رفتار های ما تنها از دین یا عقاید (آن هم به شکل منطقی) سرچشمه نمیگیرند. مثالهای نویسنده صفحه در مورد مشروب، نماز، دزدی، روزه و ... بسیار خوب این مساله را نشان می دهد. اما این تناقض رفتاری را من به دین خود ساخته یا شبه دین یا دین تغییر داده شده نسبت نمی دهم. این نوع نسبت دادن زمانی می تواند درست باشد که رفتارهای ما صرفا ناشی از اصول فکری یا دینی ما باشد. من بعید می دانم چاقوکشانی که در مراسم عزاداری دو آتشه سینه می زنند بگویند ما شبه دین یا دین خود ساخته ای داریم که بر اساس آن هم می توان چافوکشی کرد و هم عزاداری. بلکه باید به دنبال علل موازی دیگری برای رفتار ها علاوه بر دین و اعتقاد بود. در نظر آنها دینشان همان دین کلاسیک است اما با توجیه هایی تناقض بین رفتارهای غیر دینی خود را که منشا غیر دینی هم دارند با دین کلاسیک خود از بین می برند؛ که البته این توضیح ها بسیار مضحک از آب در خواهد آمد. - این موضوع محل بحث است که آیا رفتارهای تحت عنوان دین واقعا جزیی از دین هستند یا خیر. پیروان یک دین ابراهیمی غیر از اسلام در قرون وسطی افرادی که موی قرمز داشتند را 20 دقیقه زیر آب نگاه می داشتند تا ببینند آیا با شیطان ارتباط داشته است یا خیر !!! اگر زنده می ماند او را با توجیه اینکه به کمک شیطان زنده مانده است می کشتند و اگر خودش می مرد می گفتند پس با شیطان ارتباط نداشته است !!!!! بعید می دانم که پیروان فعلی آن دین اکنون این رفتار را جزیی از دین خود بدانند. در حالی که یک تحلیلگر قرون وسطی به احتمال خیلی زیاد این عمل را عین دین می دانست. سرچشمه این رفتارها در ابعاد وجودی دیگر بشر نهفته است و نه در دینی که به آن اعتقاد دارند. چنین مراحلی در خیلی تمدنها که دینی خاص دارند اتفاق می افتند و می گذرند. من آنرا به مردمان آن قوم و تمدن نسبت می دهم نه به خود دین آن مردمان .
|