BOLTS




Friday, June 22, 2007

٭

ما این کار خودمان را سرقت ادبی نمی دانیم. درست است که این متن را از اینجا برداشته ایم و در وبلاگ خودمان گذاشته ایم. اما به عنوان کسی که تا بحال شش نسخه ای از آهنگهای آقای نامجو را برای دیگران کپی کرده است و هربار هم قول داده است به ازای هر نسخه کپی، وقتی که اثار ایشان مجوز گرفت، دو نسخه بخرد، فکر می کنیم که باید به این حرکت اخلاقی بپیوندیم. البته ما لازم نبود که تا آخر این نوشته را در وبلاگ آقای نامجو بخوانیم تا بدانیم که نویسنده اش کسی نیست بجر سر هرمس مارانای ونیزی خودمان. همان "گاس" اول را که دیدیم فهمیدیم.


ما پررو نیستیم، عجیبیم



امیدواریم مقاله‌ی آقای نام‌جو در هم‌میهن را خوانده باشید. اگر هم نخوانده باشید، درددلی است در باب حقوق مادی مولف. ایده‌ی این کار هم از همان‌جا و به پیش‌نهاد یکی از دوستان آمد. البته واضح و مبرهن است که وقتی در جای عجیبی مثل ایران زنده‌گی می‌کنیم، باید پیهِ اتفاق‌هایی از این دست را هم به تن مبارک‌مان بمالیم. اما حالا ناگزیریم، مجبوریم، میدانید؟ مجبوریم از راه‌های این‌طوری به آدمی مثل محسن نام‌جو کمک کنیم و آن‌چه را که حقِ پدیدآورنده از ایجاد اثر اوست و در این چرخه به دست او - خالق و مبدع اثر - نمی‌رسد، به او بپردازیم. ناگزیریم از راه‌های این‌طوری به مقابله با سیستم حاکم بر تولیدات فرهنگی این مملکت برویم، سیستمی که در این سال‌ها، خوب بلد شده است صداهای متفاوت را خفه کند. البته واضح و مبرهن است وقتی از سیستم داریم حرف می‌زنیم، از وزارت معظم ارشاد گرفته تا من و شمایی که در کار ماست‌‌مالی قانون کپی‌رایت هستیم، تا آن دست‌فروش ازهمه‌جا‌بی‌خبر را پوشش می‌دهد.

هنوز معلوم نیست، گاس که این حرکت خیلی زود به اتمام برسد، گاس هم که فتح بابی شد برای همه‌ی مولفانی که آثارشان را دوست داریم، از آن‌ها بهره می‌بریم و پولی از این کیف‌کردن‌های ما، هیچ‌رقمه، به ایشان نمی‌رسد.

قرار است هرکدام از ما، در هرجای این کره‌ی گرد، وقتی داریم آهنگی از آقای نام‌جو دانلود می‌کنیم، یا برای دوستی کپی می‌کنیم، کلاه‌مان را قاضی کنیم و مبلغی به شماره‌ی حساب زیر در بانک سامان، به نام محسن نام‌جو، واریز کنیم.

1־44949־700־802

گاس هم که موضوع اصلن این باشد که داریم یک راه‌هایی پیدا می‌کنیم برای این که این تهدیدبودنِ اینترنت برای پدیدآورنده‌گان را این‌طوری به فرصتی تبدیل کنیم. داریم از اینترنت بر ضد خودش استفاده می‌کنیم با این تفاوت که اعتماد همه‌گانی، همانی که به عنوان یک سرمایه‌ی اجتماعی دارد در این مملکت به لطف بعضی‌ها درب‌وداغان می‌شود، پایه و اساس و ریشه‌ی این حرکت خواهد بود. گاس که آقای نام‌جو را راضی کردیم که اصلن سایتی ایجاد بشود و تمام این چهل و اندی آهنگی که در اینترنت موجود است به هر حال، نسخه‌هایی با کیفیت‌های مطلوب خودش، دقیقن برای دانلود ملت، همان‌جا به رایگان گذاشته شود و اصلن همان‌جا این قضیه‌ی ارسال وجهِ کیف‌کردن‌های‌ ما، پی‌گیری شود. سانسور هم که قربان‌ش برویم، سال‌ها است دارد می‌چرخد و ما هم به تبعِ آن، می‌چرخیم. گاس که با این کارها، کمی هم سانسور به دنبالِ ما چرخید. کسی چه می‌داند؟

و این را هم اضافه کنیم که داریم دنبال راه حلی برای رفقای خارج نشین مان می گردیم. منتظر باشید.

در پرانتز: گاس یک اصطلاح قدیمی تهرانی است گویا به معنی : شاید (جهت اطلاع عرض شد!)




Comments: Post a Comment

........................................................................................

Wednesday, June 06, 2007

٭
راست می گویند: روح آدمی چند میلی متری از وجود مادی اش بزرگتر است.

تو خوابید ه ای و من نگاهت می کنم.
دستم را نزدیک می آوردم و اما می ترسم که لمست کنم و بیدار شوی.
دستم که نزدیک می شود و تنها چند میلی متری باقی می ماند، تمام روحت را حس می کنم.

راست می گویند: روح آدمی چند میلی متری از وجود مادی اش بزرگتر است.



Comments:
آدمی چون معمولن دمای بدنش با دمای محیط اختلاف دارد پوشش نازکی از دمای محیط را هم‌دمای بدن خود می‌کند که شاید بشود آنرا به شکل هاله‌ای حرارتی در نظر گرفت، هرگاه چشمانمان را ببندیم و دستمان را به کسی نزدیک کنیم وقتی دستمان وارد هاله‌ی حرارتی او شد قبل از تماس او را حس خواهیم کرد. آدمی همین‌طور به خاطر جریان الکتریکی بدنش کمی هم دور خودش هاله‌ی الکتریکی و شاید هم مغناطیسی دارد که این ها هم وقتی به هم نزدیک می‌شوند شاید بشود حسشان کرد. ببخشید ادای آدم‌های باسواد را درآوردم در وبلاگتان.
 
گفتیم اگه یه وقت گذارتون به اون ورا افتاد ، ماشین حسابتون هم بی زحمت با خودتون بیارید!!!!؟
 
پيام توضيح جالبي نوشته
behroozbashi.blogspot.com
 
Post a Comment

........................................................................................

Saturday, June 02, 2007

٭
شترق
-----------
یک صدای بلند شترق در راهرو بیمارستان می پیچد.
بعد صدای آقای ب می آید که هق هق کنان فریاد می زند:
بیدار شو، تو نباید بخوابی.
و بعد یک صدای شترق دیگر می آید.
و بعد یک صدای شترق دیگر می آید.
بعد دوربین طول راهرو بیمارستان را طی می کند و وارد اتاق ماشین حساب آقای ب می شود و می بینیم که ماشین حساب آقای ب روی تخت بیمارستان خوابیده است و آقای ب هم دارد به او چک می زند.
پرستار بیمارستان وارد اتاق می شود و می گوید :
آقای ب شما به خودتان زحمت ندهید، بیمار وارد کما شده است است، با چک که هیچ، با پتک هم امکان ندارد بیدار شود.
در ضمن لطفا هوار نکشید، بیماران دیگر در حال استراحتند.

آقای ب صورت گریانش را با دو دست می گیرد و روی مبل بغل تخت می نشیند و خاطرات خوشش را با ماشین حسابش به یاد می آورد.
بعد ناگهان یاد ایمیلی می افتد که اخیرا همکاری برایش فرستاده است از اکتشافات افتخار آفرین ایرانیان و فکری به خاطرش می رسد.
سریعا وصل می شود به اینترنت و سایت http://www.primenumbersformula.com را می آورد.
یک چاپ از محتویات سایت می گیرد و آنرا جلوی صورت ماشین حساب می گیرد.

ماشین حساب آقای ب یک نفس بلند می کشد و از کما بیرون می آید. می گوید :
خیلی وحشتناک بود، خیلی وحشتناک. من دنیای آخرت را دیدم. علی الخصوص جهنم را.
من به شخصه جنیفر لوپز را در جهنم دیدم. دو دستی چسبیده بود به مار غاشیه و می گفت : جون من نگذار این احمدی نژاد بیاد جلو.

آقای ب یک نفس راحت می کشد. بالاخره بعضی وقتها کما انقدرها هم بد نیست. لااقل باعث می شود که مهرورزی و عدالت پروری آدم خوب شود.

ماشین حساب آقای ب چشمانش را ریز می کند و می گوید : آها ! خوب گیرش آوردم.
و منظورش از "ش" در "گیرش" آقای پرفسور دکتر سید محمد رضا هاشمی موسوی است.
همانی که مسئله 2300 ساله فرمول اعداد اول را کشف کرده است و قرار است جایزه نوبل ریاضی را به این دلیل ببرد و جایزه یک میلیون دلاری مربوطه را هم قرار است به او بدهند.
ماشین حساب آقای ب می گوید: باز لااقل گلی به جمال اون یارو دختر 16 ساله و انرژی هسته ای اش.
( آقای ب لبخند شادی می زند، معلوم است که ماشین حساب آقای ب حسابی خوب شده است و بیماری واگیردار احمدی نژادی بودنش هم خوب شده است)

ماشین حساب آقای ب همانجا روی تخت بیمارستان کیبورد را قاپ می زند و می نویسد :

ماشین حساب آقای ب رسوا می کند
---------------------
آقای پرفسور دکتر سید محمد رضا هاشمی در سایتشان ادعا کرده اند که فرمول ایجاد اعداد اول را کشف کرده اند.
سایت ایشان هست :
http://www.primenumbersformula.com
فرمول ادعایی ایشان هم هست :

ایشان در سایتشان در زیر فرمول مربوطه نوشته اند :
Note : This formula is one of the on-to generating functions for the prime numbers that for every natural "m" it generates all the prime numbers (3,5,7,2,11,13,2,17,19, ...)

آقای پرقسور دکتر سید محمد رضا هاشمی در سایتشان نوشته اند که تحصیلات لیسانس ایشان در زمینه الکترونیک بوده است و بعد دکترایشان را در زمینه آموزش از بوستون گرفته اند و بعد هم از اسپانیا دکترای ریاضی گرفته اند.
ایشان در سایتشان از کتب ریاضی متعددی هم که نوشته اند یاد کرده اند.

ماشین حساب آقای ب اول توضیح می دهد :
کسی که مدارج آکادمیک را طی کرده باشد می داند که نام دانشگاه در مدرک انسان خیلی تعیین کننده است. یک دارنده واقعی مدرک علمی، همیشه ذکر می کند که مدرکش را از چه دانشگاهی گرفته اند و. چه بسا که در یک سایت علمی در معرفی خود باید بنویسد که تز دکترایش در چه زمینه ای بوده است.
آقای پرفسور دکتر مورد نظر ما ظاهرا نمی دانند که در بوستون به تعداد موهای سر آقای ب ( که خیلی هم زیاد نیست) دانشگاه وجود دارد. ایشان دکترای آموزششان را از کدام اینها گرفته اند ؟ از MIT یا از North eastern؟ اینها زمین تا آسمان با هم فرق دارد.
در ضمن در اسپانیا هم به تعداد دوبرابر تعداد موهای سر آقای ب ( که باز هم عدد چندان بزرگی نمی شود) دانشگاه وجود دارد. دکترای ریاضی ایشان از کدامیک از آنها اخذ شده است ؟
اقای ب به شخصه به تعداد دانشگاههایی را می شناسد که یک مبلغ اندکی ( کمتر از 10000 دلار) پول می گیرند و مدرک دکترا در هر زمینه ای که بخواهید به شما می دهند. انجمن هایی هم هستند که در ازای مبلغ اندکی شما را به عنوان محقق برگزیده جهان در زمینه ای که بخواهید معرفی می کنند.

راستی کتابهای ایشان می دانید چیست ؟
بردار در صفحه و فضا
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی موسوی، 152 ص / تک رنگ. (دبیرستان/ کنکور) انتشارات مدرسه.
تصاعدهای حسابی و هندسی
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی موسوی، 164 ص / تک رنگ. (دبیرستان/ کنکور) انتشارات مدرسه.
تعیین دامنه و برد توابع
نویسنده: سیدمحمد رضا هاشمی موسوی، 136 ص / تک رنگ. (دبیرستان/ کنکور) انتشارات مدرسه.
توان و رادیکال
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی موسوی، 188 ص / تک رنگ. (دبیرستان/ کنکور) انتشارات مدرسه.
حد، مفهوم، تعریف و محاسبه
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی موسوی، 148 ص / تک رنگ. (دبیرستان/ کنکور) انتشارات مدرسه
حسابان 1 و 2
نویسندگان: احمد قندهاری، یداله ایلخانی پور ، هوشنگ شرقی، سیدمحمدرضا هاشمی موسوی، 448 ص / تک رنگ. (دبیرستان) انتشارات مدرسه.

یک راهنمای شرکت در المپیاد ریاضی هم نوشته اند و امثالهم.

مقاله علمی ایشان که برایش قرار است جایزه نوبل ریاضی را ببرد می دانید در کدام نشریه فوق معتبر جهانی چاپ شده است ؟
نشریه رشد برهان. متعلق به آموزش و پرورش. همانی که وقتی بچه مدرسه ای بودیم در مدرسه به ما می دادند و ما نمی خواندیم.

اما برگردیم به فرمول استثنایی ایشان.
توضیحا ذکر می کنم که آن علامتی که شبیه [] است بدون خط بالایی، معنی اش می شود :جزئ صحیح
(توضیح بیشتر برای کسانی که ریاضی واقعا یادشان رفته است : جزئ صحیح 1.21 می شود 1(

برگردیم به فرمول:
آن عبارتی که در توان می بینید، همواره جوابش یا یک است یا صفر. وقتی که 2m+1 عبارت (2m)! + 1 را عاد می کند، آن توان می شود یک و در غیر اینصورت می شود صفر.
پس نتیجه فرمول ایشان یا می شود 2 یا می شود 2m+1.
اما اگر2m+1 عدد اول نباشد، حتما بر عددی کمتر از m بخش پذیر است. در نتیجه(2m)! هم بر آن عدد بخش پذیر است و در نتیجه (2m)!+1 دیگر بر آن بخشپذیر نیست و پس توان عبارت ایشان می شود صفر و در نتیجه عبارت ایشان عدد 2 را ارائه می کند.

در نتیجه معنی حرف ایشان فقط این است که : 2m+1 اول است اگر که (2m)! + 1 بر آن بخشپذیر باشد.
بقیه آن فرمول پیچیده که می بینید حرف مفت است. که البته هیچ اثباتی هم برای این حرف در مقاله ایشان نیست.
آقای ب سالهای سال ( حدود 13 سال ) است که نظریه اعداد نخوانده است و چیز زیادی در این مورد یادش نیست. اما یک جستجوی سریع در ویکیپدیا به ایشان نشان می دهد که عبارت بالا، همان تئوری ویلسون درباره اعداد اول است. این تئوری که اولین اثبات آنرا لاگرانژ در 1773 ارائه کرده است بیان می کند که عدد n اول است اگر و فقط اگر (n-1)!+1 بر آن بخش پذیر باشد.
حالا اگر به جای n در این فرمول بگذاریم 2m+1 می شود همانی که آقای پرفسور دکتر فرموده اند.
در نتیجه فرمول جدید و خارق العاده ای که ایشان مدعی کشفش هستند، چیزی نیست بجز تئوری آقای ویلسون در 1770 که در 1773 هم اثبات شده است. تازه برای اینکه ضربه محکم تری به کشف بسیار جدید ایشان بخورد، ویکیپدیا یادآوری می کند که این تئوری 700 سال قبل از ویلسون بوسیله الحازن یا ابن الهیثم مطرح شده است.

فرمول ایشان خاصیت ریاضی بدردبخوری هم ندارد. برای محاسبات کامپیوتری هم فایده ندارد. دلیلیش این است که کامپیوتر اعداد بزرگ را گرد می کند و در نتیجه برای اعداد بزرگتر از چند عدد ابتدایی ( مثلا در excel برای اعداد بزرگتر از 9( فاکتوریل دوبرابر عدد انقدر بزرگ می شود که کامپیوتر نتیجه آن فاکتوریل را تقیریبی و غلط حساب می کند و به همین دلیل مثلا برنامه فوق برای اعداد بزرگتر از 19 همه اعداد فرد را تولید می کند مستقل از اینکه اول هستند یا نه.

آقای ب یادش است که وقتی که مدرسه راهنمایی می رفت، با تعدادی از دوستانش به این نتیجه رسیدند که تئوری نسبیت انشتین غلط است. حتی یادش است که با آن دوستان یک فرمول جایگزین هم به جای E=Mc2 مطرح کرده بودند.
امروز، آن حرفها و علی الخصوص آن فرمول ( که حتی از نظر دیمانسیون هم غلط بود) مایه خنده و تفریح آقای ب و دوستانش است.
آقای ب یک مدت پیش در تلویزیون دید که دو دختر دانشجوی رشته گرافیک مدعی شده بودند که بعد چهارم را کشف کرده اند. آقای ب فکر می کند که دخترخانم های گل ما وقتی که بزرگ بشوند نمی توانند به راحتی آقای ب به خودشان بخندند. بالاخره وقتی تلویزیون آدم را در حال چرند گفتن نشان داده باشد، آبروریزی اش بیشتر است.

آقای دکتر پرفسور مورد نظر ما به نظر نمی رسد که بتواند خیلی به نظریه خودش و جایزه یک میلیون دلاری و جایزه نوبل اش بخندد، چونکه دیگر بزرگ شده است و این حرفها از یک آدم بزرگ دیگر خنده دار نیست، کلاهبرداری است.



Comments:
نادر جان
راستش رو بخوای با کامپیوتر و از طریق برنامه‌نویسی و نه با استفاده از سیستم اعداد خود کامپیوتر می‌شود دقت‌های بسیار بالا را ایجاد کرد که مثلا بتوان اعداد با طول چند میلیون رقم داشت، ولی حتی در آن صورت، تصور کن که با چنین فرمولی چقدر باید محاسبات پیچیده انجام داد و در آخر دید که عدد اول محاسبه شده ۲ است! بعد عدد بعدی و الخ و برای اعداد بزرگ پس از روزها محاسبه، کامپیوتر مشتی ۲ تحویل شما می‌دهد!
اگر محققین مملکت با همین سرعت پیشرفت کنند، با حمایت‌های ریاست جمهوری تا پایان امسال اولین فضاپیمایی که «برای اولین بار» از کهکشان راه‌شیری خارج می‌شود را خواهیم ساخت! چقدر عالی می‌شود که رییس جمهور را هم به عنوان مسافر افتخاری سوار این پرنده فوق پیشرفته کنیم!
 
سلام
بهت لينك دادم
موفق باشي
behroozbashi.blogspot.com
 
هه هه! شوما تشریف ببرین فتوگالری این آقا رو مشاهده کنین!
 
ahan! be nazar miad ke zarb e! man ba did e tavan pish rafte budam va esbat e shoma ro nafahmidam va majbur shodam naghzesho ba ye rahe dige be esbat beresunam. vali age un do ta zarb shode bashan, harfe shoma kamelan sahihe. vaghean afarin. pishnahad mikonam ke ye link be in blog tu ghesmate contact me e site e in doctor prof. befrestin!
 
مگر نوبل ریاضی هم داریم؟
 
کسی که یه کمی ریاضی بلد باشه کاملا متوجه میشه که طرف مزخرف میگه.

اولش فکر کردم که به شما بگم چرا اینقدر حساسیت و مو شکافی در مطلب. بعد فکر کردم خیلیها همچنین مواردی را باور می کنند. . شاید بهتره در موردش حرف زد ...

مثل موردی که پرهام در مورد عدد پی نوشته بود . و کمتر کسی توجه از عامه توجه می کنه که عدد پی گنگه و اعشارش انتها نداره ....

بعد ... ما جایزه نوبل ریاضی نداریم. جناب نوبل با ریاضیدانی سر بانوی محترمی - رقیب عشقی بودند و گفته می شود از سر لج و ناکامی ! در وصیت نامه شان جایزه ای برای ریاضیات در نظر نگرفته اند .
 
همه حرف های جنابعالی درست ولی کافی است شما با یک نرم افزار تخصصی تر از excell مثلاً mathematica نوشته های خود را دنبال کنيد تا متوجه شويد چندان هم پر بيراه نگفته است ولی در اين که شک در کارش بسيار است حرفی نيست!!!!
 
يكي از دوستان توضيح صحيحي در مورد فرمول داد است. به بيان ساده اين تابع عدد x را اگر اول باشد به (دو ضربدر نصف x به توان صفر كه همان دو است) و اگر اول نباشد به (دو ضربدر نصف x به توان يك كه همان x است) ميبرد. در واقع نكته جالب اين فرمول اين استكه اگر 2m+1 اول باشد آنگاه توان ساده و برابر يك ميشود كه همان قضيه معروف ويلسون است. اما ممكن است اين سوال پيش آيد كه چرا تا كنون از اين فرمول براي تعيين اعداد اول استفاده نشده است. براي روشن شدن موضوع فرض كنيد m برابر 1000 باشد پس 2m+1 برابر 2001 ميشود. براي چك كردن اينكه 2001 اول است بايد بخش پذيري 2001 بر اعداد 2 تا 45 تست گردد. اما اگر از فرمول پروفسور استفاده كنيم لازم استكه فاكتوريل 2000 را بدست آوريم با يك جمع كنيم بعد ببينيم بر 2001 بخشپذير است يا نه. باز هم فكر ميكنيد بايد به پروفسور جايزه نوبل داد؟
 
بله دوستان عزیز ، همین شده کاره ما و به جای تحقیق و آنالیز مسایل می شینیم فکر می کنیم ببنیم چطوری میشه مینبر زد و معروف شد ؟
حالا از چرت و پرتهایی که تو سایتش گفته و از کتاب های زیادی که هیچ کدومش را نمی تونید پیدا کنید و جوایز بسیار اگر بگذریم ، این وسط ایران عزیزمون هست که هر روز دست خوش ریشخند یکسری افراد می شود ، باعث و بانیش هم افرادی مثل پروفسور خودمون هست . یه نیگاهی بندازید :

http://www.mathforum.org/kb/message.jspa?messageID=4908821&tstart=0
http://sci.tech-archive.net/Archive/sci.math/2006-07/msg02454.html
http://sci.tech-archive.net/Archive/sci.math/2006-07/msg02480.html

منی که این همه درگیر اعداد اولم با خوندنش داشتم شاخ در می آوردم و آخه مگه میشه فرمول اعداد اول کشف بشه ، به ساکتی و آرومی هیچ کی هم نفهمه . فقط اینا بگم که فقط انتشار خبر کشف فرمول اعداد اول این قدرت را داره را که کل اینترنت و جهان را بریزه به هم . اولین اتفاقی که میفته اینه که دارنده فرمول به تمام منابع کد شده و حساس وب سایت ها ( اغلب با متد آر.اس .آ رمز نگاری می شوند ) دسترسی خواهد داشت و این یعنی انفجار اینترنت. آره اگه روزی این اتفاق افتاد بدونید بشریت نه یک قدم بلکه پرشی به آینده خواه داشت.
 
بله دوستان عزیز ، همین شده کاره ما و به جای تحقیق و آنالیز مسایل می شینیم فکر می کنیم ببنیم چطوری میشه مینبر زد و معروف شد ؟
حالا از چرت و پرتهایی که تو سایتش گفته و از کتاب های زیادی که هیچ کدومش را نمی تونید پیدا کنید و جوایز بسیار اگر بگذریم ، این وسط ایران عزیزمون هست که هر روز دست خوش ریشخند یکسری افراد می شود ، باعث و بانیش هم افرادی مثل پروفسور خودمون هست . یه نیگاهی بندازید :

http://www.mathforum.org/kb/message.jspa?messageID=4908821&tstart=0
http://sci.tech-archive.net/Archive/sci.math/2006-07/msg02454.html
http://sci.tech-archive.net/Archive/sci.math/2006-07/msg02480.html

منی که این همه درگیر اعداد اولم با خوندنش داشتم شاخ در می آوردم و آخه مگه میشه فرمول اعداد اول کشف بشه ، به ساکتی و آرومی هیچ کی هم نفهمه . فقط اینا بگم که فقط انتشار خبر کشف فرمول اعداد اول این قدرت را داره را که کل اینترنت و جهان را بریزه به هم . اولین اتفاقی که میفته اینه که دارنده فرمول به تمام منابع کد شده و حساس وب سایت ها ( اغلب با متد آر.اس.آ رمز نگاری می شوند ) دسترسی خواهد داشت و این یعنی انفجار اینترنت. آره اگه روزی این اتفاق افتاد بدونید بشریت نه یک قدم بلکه پرشی به آینده خواه داشت.
 
Post a Comment

........................................................................................

Home