BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Wednesday, May 27, 2009
٭ گوش كنيد:
........................................................................................آشپزي قصه مزه ها و رنگهاست. قصه بوهاي فراموش نشدني، قصه تمام قصه هايي است كه به واژه نمي آيند. قصه حرفهاي نگفته قلب هاي عاشق. تات مي گويد: صيدا تمام رنگهاي جهان است و بوسه اش تمام مزه ها. و هربار گوشه اي از عشقش را در مزه اي تازه و با بو و رنگي جديد عرضه مي كند. مي گويد : اسمش را تو بگو. صيدا بو مي كشد، چشمهايش را مي بندد و مي گويد : Exotica. تات انقدر مي شناسدش كه بداند كجا رفته ذهنش تا به اين واژه برسد. از رنگها رفته است به The Fall و از آنجا به پروانه گمشده داروين : Americana Exotica. Exotica قصه عمق عشق است. قصه حرفهايي كه درون دل است، آنقدر عميق كه به واژة نمي آيد. قصه مزه ها و بوهايي كه بيني و زبان براي دركشان كافي نيست. سخت هم نيست درست كردنش، آشپز عاشق مي خواهد و سينه مرغ و فلفل دلمه و پاپريكاي قرمز و پيازچه و جعفري و ترخون و سيب زميني و پياز و شير و آرد و پنير پارمسان و هويج و قارچ. مرغ را با يك نصفه پياز كوچك در ماهيتابه بگذاريد، با يك دسته ترخون، با نمك و فلفل. نصفه دوم پياز را هم پياز داغ كنيد و بريزيد در ظرفي. يك نصفه فلفل دلمه و يك نصفه پاپريكاي قرمز را ريز ريز كنيد و سرخ كنيد و آنرا هم بريزيد در همان ظرف، كنار پياز. دو عدد سيب زميني متوسط را خورد كنيد، ريز ريز، 1 سانت در 1 سانت. بعد سرخ كنيد، با نمك. داشت كه حاضر مي شد، پياز داغ و فلفل و پاپريكا را اضافه كنيد و تفت بدهيد با هم. هويج را خرد كنيد و رويش ليموترش بچكانيد و شكر بپاشيد و بگذاريد در بخارپز تا بپزد. قارچ را ريز ريز، خيلي ريز، كنيد، بعد در كره تفت بدهيد تا به آب بيفتد. دو قاشق چايخوري آرد را در يك ليوان شير سرد حل كنيد و بريزيد روي قارچ تا بجوشد، نمك و فلفل بزنيد، جعفري و پيازچه را هم ساطوري كنيد و بريزيد در همين ظرف الباقي پاپريكاي قرمز را هم ريز ريز كنيد در همين قابلمه. خوب كه جا افتاد و غليظ شد، دو قاشق سوپخوري پنير پارمسان اضافه كنيد. همه چيز كه حاضر شد، سينه مرغ را توي بشقاب بگذاريد و رويش سس بدهيد. كنارش سيب زميني را بگذاريد و هويج . عشق هم بايد باشد. همه جا. عشق مزه و بو و رنگ همه چيز است. Labels: آشپزي نوشته شده در ساعت 5:18 PM
Comments:
قیافه غذا شبیه استفراغ هست من نمیفهمم شما شکوفی ها چرا اینقدر ادعای اشپزی دارین قیافه غذا هاتون شبیه زباله هست و طعمش هم که حالت تهوع میگیره ادم!!!!
اين "شما شكوفي ها" يك كمي عجيب است.
من و برادرم سليقه غذايي خيلي متفاوتي داريم. مي توانم حتي بگويم كه فلسفه و نوع نگاهمان به آشپزي هم متفاوت است. در هر حال اگر غذايي كه شما خورده ايد و شبيه زباله بوده و مزه اش هم تهوع برانگيز بوده، دستپخت من بوده باشد، از شما عذر مي خواهم. اگر خودتان را معرفي مي كرديد حتما دقت مي كردم كه بعد از اين در خانه من، براي شما پيتزا يا چيزبرگر سفارش داده شود.
مرسی نادر جان اعتراف میکنم دست پخت شما نبوده و معذرت میخوام که کلی گفتم.ولی یهو حرصم گرفت!!و کلی خندیدم که گفتی من و برادرم. فکر کنم خودت هم فهمیدی منظورم برادرته. و برادرت رو مثال زدی ونه مثلان پدر یا مادر یا ... توضیح دادی که متفاوت هستین حق با شماست.
من دسپخت شکیبا جون رو دوست دارم و خودش رو نیز بسیاااااار گاهی ادم نمیتونه اسمش رو بگه در عین حال یکم عصبانی هم میشه یهو یه چیزی میگه ...
میم الف نون (1) و تو چه میدانی از محمود (2) که این محمود از سه رئیس جمهور قبل خود برتر است(3) او را از خاندانی شایسته مبعوث کردیم که تمام باجناقها و داماد باجناقهایش جملگی از صالحیناند(4) و چون شتر خز شد در محمود تعقل کنید(5) او هر چه که بگوید حناق نگیرد و این نشانی است برای اهل تفکر (6) در چهارسال دولت او نشانههایی برای مومنین قرار دادیم(6) همانا به موسی ید بیضا دادیم و به او هاله نور(8) که از آن بهتر است و کم مصرفتر و ما خیلی خفنیم(9) قسم به زمانی که درصد تورم به عرش ما نزدیک شد(10) پس سوار بر نمودار تورم شد و به معراج آمد(11) ای محمود ما بشارت ده ایمان آورندگان به خود را به پخش سیب زمینی مفتی در هر جمعه (12) و بر ایشان مبارک باد بهشتی که در آن درخت هست و در کفش خطوط بی.آر.تی جارییست(13) پس گروهی به طغیان پرداختند و خود را سبز کردند به آنها بگو که علف هرز هم سبز است بدرستی که ما حالگیر و حاضر جوابیم(14) بر تو باد دوست داشتن و گاهی دلسوزی بر آنها و بیادشان آوردن که اطلاعات اشتباه گرفتهاند که اکثرشان نمیدانند (15) و حتی رسوا کردن همسرانشان که آنها در جهنم در حالی که کیف گلگلی بر دوش دارند بر آتش همسرانشان هیزم میگذارند(16) و قبل از ان از آنها سه مرتبه اجازه بگیر و بگو: بگم؟ بگم؟ نه بگم؟(17) همانا که در انتخابات اجباری نیست(18) پس هشدار ده به آنان که اگر از ظلمات خارج شدند و بسوی هاله نور آمدند ما ایشان را دوست خواهیم داشت و اگر همچنان به طاغوت بازی خود ادامه دهند در آتش دوزخ جاودانند(19)
-به جون خودم راست گفتم- پ.ن: این سوره بر خانم فاطمه رجبی ( نگارنده کتابِ احمدینژاد، معجزه هزاره سوم و همسر آقای الهام) نازل شده و فاقد هرگونه اعتبار دیگری است.
همه شوکه شدن
من الان رشت هستم مردم ماتم گرفتن تمام رای هامون رو ریختیم تو سطل زباله فقط میخواستن مهر کثیفشون بخوره تو شناسناممون واسه تائید دیکتاتوری خودشون نادر یادته ما که رای نیدادیمو خواننده وبلاگت بودیرو تشویق میکردی که رای بدیم و تغییرات با رای دادن اتفاق می افته دیدی که رای من و تو ما اهمیتی نداره دیدی ما تو چه کشوری زندگی میکنیم دیروز تو گلسار مردم بغل خیابون گریه میکردن اینه کشوری که اشغال شده و ما هیچ حقی نداریم فقط عروسک های خیمه شب بازی اینا هستیم سمیرا
قاي انانيموس،
Post a Comment
براوو : شما دو راه داريد، يكي اينكه از ايران برويد، دومي اينكه انقلاب كنيد. با نشستن در خانه و هندوانه خوردن شما قانون اساسي ايران و حكومتش عوض نمي شود. طبيعي است كه انقلاب كردن به اين راحتي ها هم نيست، اقلا از راي ندادن يك كمي سخت تر است، يعني اينكه بايد آماده باشيد كه زندان برويد، كه بميريد و بكشيد. تازه فرداي روزي كه انقلاب شما پيروز شد، آغاز بدبختي است چونكه هميشه بعد از انقلاب كسي قدرت را بدست مي گيرد كه آماده تر باشد براي اعمال خشونت و بيشترين چماقدارها را داشته باشد) ............... توی خانه ننشستیم. هندوانه نخوردیم سه ساعت تو صف وایسادیم که رای بدیم که بعد از 4 سال اگر ما انتخابش نکردیم ما بتونیم بیرونش کنیم چه ساده و جه راحت زمانی که ما تو صف بودیم اقایون سران تو خونشون هندوانه میخوردن و به ریش ما میخندیدن دیگه کی میتونه پرچم کشورمون رو از اینا پس بگیره ایا باز هم شرکت در انتخابات رو توصیه میکنی؟ دیگه حتی نمیتونم صداشو بشنوم کهیر میزنم وقتی نیشخند میزنه به ریش من و تو 80 درصد مردم اقا حالا ریس جمهور میلیونی شدن کی دیگه میتونه اینو جمع کنه فقط من نمیفهمم مگر این 24 یلیون رای اورده چرا کسی جشن نمیگیره چرا کسی شادی نمیکنه چرا اس ام اس فیس بوک تمام سایت ها بسته شدن واسه اون 9میلیون نگرانن که به موسوی رای دادن همون 9 میلیون هستن که دیشب تا صبح تو خیابون تو بیشتر شهرا اعتاض میکردن واسه همون 9 میلیون حکومت نظامی هست و همه شبکه های دسترسی فیلتر؟ خیلی دوست دارم بدونم بازم رای دادن رو تشویق میکنی؟احساس زنی رو دارم که بهش تجاوز شده جلوی چشم همه و حالا متجاوزش داره بهش نیشخند میزنه جلوی چشم همه...:(((((( این وبلاگت هم از ادم اصول دین میپرسه واسه یه کامنت بدون اسم هی مجبور میشم بذارم سمیرا Monday, May 25, 2009 ........................................................................................ Sunday, May 24, 2009
٭ مي دانم كه خيلي فرقي نمي كند كه من اينرا اينجا بنويسم يا نه.
........................................................................................مخاطبين اين وبلاگ لابد انقدر مطالب گوناگون مي خوانند كه براي راي دادن و راي ندادنشان دلايل كافي دارند و لابد رايشان را هم تا الان مشخص كرده اند. مي دانم هم كه كساني كه بايد تشويق به راي دادنشان بكنيم، زياد اهل وبلاگ نيستند. اما با اين وجود، براي ثبت در تاريخ (!) مي نويسم كه من راي مي دهم و راي من به نام مير حسين موسوي خواهد بود. دليل راي دادن من اين است كه كشورم بيش از اين تحمل كثافت كاري آقاي احمدي نژاد را ندارد. بيشتر از اين تحمل دروغ و دزدي را هم ندارم. بيشتر از اين هم نمي توانم تحقير بشوم. نوشته شده در ساعت 8:38 AM
Comments:
سلام بلاخره در دنياي پوچ و نهيليسم شما يه افاضه درست هم ديديم.هرچند بسيار عجيب بود اما قابل تقدير بود.
من اگر بعد از 6-7 سال وبلاگ نویسی، یکبار، یک قسمت از کتاب آسمانی تورات را بنویسم، آنهم برای اینکه حرفهای خیلی عجیبی است از زبان یک پیغمبر و در یک کتاب آسماین و مقدس، آنوقت دنیای من "پوچ و نهیلیسم" می شود؟
چرا موسوی؟ قصد تعیین تکلیف ندارم اما فکر نمی کنید برنامه اقتصادی مشخصی نداره؟ دزدی ترانه اومد زمستون که اول کارش باشه وای به حال بقیه! صداقت تو حرفاش به خصوص واسه مسائل 67 به گوش نمی رسه. کروبی هم برادر شغله! اما شیخمون اگه نتونه کاری کنه خوب بلده داد و بیداد کنه!
1- موسوي برنامه اقتصادي نسبتا مشخصي دارد ( تا حدي كه مي شود از يك كانديداي رياست جمهوري ايران خواست كه برنامه اش مشخص شود). و در واقع برنامه اقتصادي موسوي و كروبي بيش از 90% با هم يكسان است.
(اين جمله به نقل از دكتر نجفي در همايش شوراي هماهنگي تشكل هاي مهندسي در 4شنبه هفته گذشته است) در واقع فلسفه اقتصادي تيم برنامه نويس موسوي و كروبي بسيار به هم نزديك است. در يك طرف نجفي است و كرباسچي، در طرف ديگر ستاري فر و زنگنه. دكتر نيلي هم كه اين وسط مشترك است. 2- ستادهاي انتخاباتي روشهاي متعددي را براي بسيج و تهييج طرفدارانشان استفاده مي كنند. استفاده از سرودهاي مهييج شناخته شده، امري بسيار مرسوم است. "دزدي" يك ترانه عبارت خيلي عجيب و نامفهومي است. آيا "دزدي" مورد نظر شما فقط شامل سرود "سر اومد زمستون" است يا "يار دبستاني من" و "اي ايران" را هم شامل مي شود؟ (هر دو اين ترانه ها هم در ستادهاي موسوي بسيار مورد استفاده اند، "يار دبستاني" كه يك ميكس جديد هم براي تبليغ موسوي ساخته شده). اصولا دزدي ترانه يعني چه؟ يعني فقط سراينده ترانه حق دارد آنرا بخواند، از آن لذت ببرد و با آن تهييج شود؟ به نظرم اگر خيلي نگران دزدي ترانه هستيد، تغيير و تحريف سرود اي ايران تحت نام جديد سرود مهر را فرياد بزنيد كه به جاي "پاينده باد نام ايران ما" "جاويد راهت احمدي نژاد" قرار گرفته است. 3- مسايل سال 67 چه ربطي به نخست وزير دارد؟ قوه قضاييه (احتمالا به دستور رهبر) كساني را اعدام كرده. نقش نخست وزير اين وسط چيست؟ آيا شما با اين توجيه، خاتمي را هم كه رئيس جمهور بوده در بسته شدن مطبوعات به دست قوه قضاييه مقصر مي دانيد؟ رئيس قوه مجريه وظايف مشخص و توان محدودي دارد. نمي توانيد همه اتفاقات يك كشور را به او نسبت بدهيد. علاوه بر اين، من مي پرسم : نقش من و شما در حوادث 67 چه بوده است؟ ما كه موسوي را به بي عملي متهم مي كنيم، خودمان آيا عملي انجام داده ايم؟ 4- آقاي شغال مورد نظر شما، برادر زياد دارد، نسبت خانوادگي اش را اگر مشخص كنيم، هيچكداممان با او بي نسب نيستيم. پاي پرونده سازي كه بشود، در زندگي هر كداممان مي شود چيزهايي پيدا كرد كه وقتي با تعابيري متفاوت بيان شود، معاني نامتناسبي خواهد داشت. همانطور كه در پرونده خيلي از اصلاح طلبان امروز، اشغال سفارت و دخيل بودن در انقلاب فرهنگي هست، در سابقه آقاي كروبي هم بنياد شهيد و عدم شفافيتهاي مالي آن سازمان درج شده. و البته همه اينها در مقابل پرونده واضح ميلياردها تومان گمشده شهرداري احمدي نژاد و ميلياردها دلار گمشده دوران رياست جمهوري اش هيچ است. اما مسئله امروز ما اين نيست : مسئله اين است كه آيا اين كانديداها مي توانند كمك كنند كه وضعيت مديريت كلان مملكت كمي (فقط كمي) بهبود يابد؟ شمايي كه اين نامبردگان را رد مي كنيد، آيا مي توانيد يك نفر را معرفي كنيد كه در همان ترازوي شما انتظار بهتري از رياست جمهوري اش باشد؟ من به شخصه كمتر مديري مي شناسم كه در مديريت كلان، سابقه اي بهتر از امثال زنگنه داشته باشد. قبول هم دارم كه نه كروبي ، نه موسوي هيچكدام ايده آل نيستند. اما وضع امروز ما هيچ ربطه به "ايده آل" ها ندارد. بحراني تر از اين حرفهاست. بين كروبي و موسوي، تفاوت خيلي زياد نيست. شايد كروبي پر سر و صدا تر باشد و موسوي آرامتر. با دوستانم كه به كروبي راي مي دهند، مخالفت يا بحثي ندارم. از نظر من هر دو آنها وضع بهتري از امروز را برايمان رقم خواهند زد. اما چون يك راي بيشتر ندارم، نمي توانم به هر دوي اين آقايان راي بدهم و رايم را به نام موسوي مي نويسم.
اول اینکه منظورم این نبود که رای داده نشود. اصلن این نبود.
در ثانی ببینید این آقا سرودی را انتخاب کرده که زمانی داشتن کاستش سر بر باد می داد آن هم در زمان دولت ایشان . سرودی که خیلی ها قبل مرگ و در زندان خواندند و مردند! سرودی که ... یعنی این آقا تغییر موضع داده است؟ این کار اخلاقی است؟ حالا اگر بحث اخلاق در این برهه زیادی شیک است حرف دیگری است. وزارت اطلاعات هم زیر نظر آقای موسوی نبود؟! یعنی حتا به عنوان انتخاب شده توسط مردم نمی توانست اعتراض کند؟ خاتمی مسوول بسته شدن مطبوعات نبود. اما سکوتش جان همه را به لب رساند وما را نا امید کرد و ... در ضمن چه کسی اوایل انقلاب از ظرفیت 150 میلیونی جمعیت کشور حرف می زد؟ که ملت کر و کر توله پس بیندازند و نتیجه اش را هم که همه می دانیم ... نقش شما را نمی دانم. در سال 67 - من 8 ساله بودم. پسر 25 ساله همسایه را پس از 4 سال زندان کشتند و نگذاشتند برایش مسجد بگیرند. بی عملی و عمل کردن من 8 ساله دیروز و 28 ساله امروز را راستش نفهمیدم. چه کاری از من بر می آمد جز اینکه نهایت بروم همان جا که پسر همسایه رفت؟ قیاس مع الفارق می کنید... من انتخاب شده مردم نبودم موسوی و خاتمی بودند! از زندگیمان مثال زدید داشتن ماهواره ماهواره و دوست پسر/ دختر و نوشیدن و ...می تواند درد سر زیادی برایمان ایجاد کند . پرونده ساز ی هم مساله ای است جدا. اینها کجا و اشغال سفارت و انقلاب فرهنگی کجا. توجیه احمقانه و زیرش زدن هم دیگر نوبر است! خیلی از اصلاح طلبان چماقدار بوده اند. بوده اند دیگر. یعنی از چماقداری به گقتگو رسیده اند؟ من این دو را به کل رد نمی کنم و با حرفهای آخر شما کاملن موافقم... من فکر می کنم هر که آید به اندازه زجری که در این چهار سال کشیدیم - نخواهیم کشید. حداقل ا میدوارم هر بار که صفحه خبر روزنامه ها و یا وبسایت ها را می خوانی از ترس نلرزیم و بر خودم لعنت نفرستیم که چه غلطی کردیم اینجا ماندیم! ممنون از پاسخ شما .
من راي نمي دهم چون اين حكومت و قانون اساسي آن را نمي خواهم.شما هم عاقل باش.خاتمي چه گلي به سر اين مملكت زد؟18 تير را يادت رفته؟
خانم سميرا
من هم آن كاست را داشتم ( دارم) و يادم هستكه چطور پس پشت هزار چيز ديگر قايمش مي كرديم. خيلي چيزهاي ديگر هم از سالهاي اول انقلاب يادم هست. چيزهايي كه هميشه دلم مي خواست فراموش كنم و اما فراموش شدني نيستند. اما وضع امروز ما خيلي متفاوت از آنروزهاست، نيروهاي اجتماعي دخيل و خواسته هاي آنها هم خيلي متفاوت اند. آقاي موسوي وقتي كه نخست وزير بودند از مردم راي نگرفته بودند، اين اولين باري است كه ايشان نيازمند راي مردمند. هيچكدام از آقايان حاضر، كانديداي ايده آل من نيستند. اما با اين وجود، دستبند سبز مي بندم. راه بهتري به فكرم نمي رسد.
آقاي انانيموس،
براوو : شما دو راه داريد، يكي اينكه از ايران برويد، دومي اينكه انقلاب كنيد. با نشستن در خانه و هندوانه خوردن شما قانون اساسي ايران و حكومتش عوض نمي شود. طبيعي است كه انقلاب كردن به اين راحتي ها هم نيست، اقلا از راي ندادن يك كمي سخت تر است، يعني اينكه بايد آماده باشيد كه زندان برويد، كه بميريد و بكشيد. تازه فرداي روزي كه انقلاب شما پيروز شد، آغاز بدبختي است چونكه هميشه بعد از انقلاب كسي قدرت را بدست مي گيرد كه آماده تر باشد براي اعمال خشونت و بيشترين چماقدارها را داشته باشد. اما اينكه خاتمي چه كرد : خاتمي روابط با دنيا را به حد قابل قبولي بهبود داد. شخصيت ملي ما را احيا كرد، برنامه هاي اقتصادي موفقي را پيش برد، سرمايه گذاري خارجي جذب كرد، پروژه هاي عسلويه را راه اندازي كرد، آزادي مطبوعات را تا حدي كه به دولت او مربوط بود برقرار كرد، آزاديهاي سياسي و اجتماعي را تا حد توانش افزايش داد، سالم بود و دزدي نكرد، سرجمع آقاي خاتمي رئيس جمهور خوبي بود. بعد از قتل هاي زنجيره اي وزارت اطلاعات را پاكسازي كرد، بعد از 18 تير نيروي انتظامي را تغيير داد. شما شايد زمان قبل از قاليباف را ( كه با فشار خاتمي جايگزين فرمانده قبلي شد) يادتان بيايد كه نيروي انتظامي با مردم چه كار مي كرد. مي پرسيد خاتمي چه گلي زد يا 18 تير چه كرد. شما چه گلي زديد؟ 18 تير كجا بوديد؟ اصولا فرض كنيد كه 18 تير دانشجوها موفق شده بودند و لباس شخصي ها را شكست داده بودند. فكر مي كنيد 19 تير چه مي شد؟ حكومت جمهوري اسلامي مي گفت " آخ اخ آخ اين دانشجوها خيلي زورشون زياده ها، بهتره ما در بريم" ؟
بعضی مسائل دو دو تا چهار تا هستندومن هنوز تعجب می کنم چطور هنور بعضی ها از رای ندادن و تحریم حرف می زنند .
من و شمایی که می خواهیم درای دهیم دلایل خود را می گوییم شاید(امیدوارم) تاثیری بر بقیه گذارد. البته درد اینجاست هنوز بقیه هایی هستند که به او به خاطر ماهواره امید و انرژی هسته ای افتخار می کنند. چماقدار و ذوب در چیزی هم نیستند. مردم عادی هستند که صدا و سیمای وطنی را به کرات می بینند! فقط یه مساله ای . آقای نادر چرا شما مرتب می گویید شما کجا بودید؟ سمیرا در سال 67 کجا بود و یا فلانی در 18 تیر. درباره عملکرد مسئولی اجرایی حرف می زنیم نه ا زعملکرد مردمی که دستشان هیچ وقت به جایی بند نبوده ...
من فکر می کنم ّشما کجا بودیدّ نادر به شما یعنی خانوم سمیرا برنمی گرده بلکه منظورش افرادیه که خودشون اون زمان دستی در قدرت داشتند, جزو دولت, سپاه, مطبوعات و ... بوده اند ولی هیچ وقت اون موقع درباره اعدام ها چیزی نگفتند. و الان خشتک موسوی را پرچم کرده اند که تو اگه دست نداشتی چرا اعتراض نکردی! چیز عجیبی هم نیست که چیزی نگفتند چون ممکن بود جونشون رو از دست بدند ولی توی بوق و کرنا کردن این موضوع دقیقا سر این انتخابات کمال بی سلیقگیه...پرونده ای که فکر نکنم تا سال ها متهمان اصلیش شناخته بشن! من هم به نظرم موسوی گزینه بهتریه چون سعی نکرده حرفهای غیرعملی بزنه و با شعارهای تند مردم رو دور خودش جمع کنه...لطفا وب سایت های حامی موسوی و کروبی رو مقایسه کنید. گاهی وقت ها یادم میره اومدم سایت تغییر (مربوط به کروبی) یا رجا نیوز که انقدر سعی در تخریب موسوی داره
كلي گشتم تا دوباره اين وبلاگ رو پيدا كردم.در كامنت آقاي نادر از همان كلمه اول جهل و قضاوت زود هنگام و بدون مطالعه مي بارد.پس فقط مي خندم و مي گويم،راي بدهيد تا همچنان زير يوغ جمهوري اسلامي باشيم.رهبري دست تك تك شما راي دهندگان را مي بوسد.بدرود.
البته جناب رهبري و جنتي و احمدي نژاد دست شما كه راي نمي دهيد را خيلي بيشتر مي بوسند. چرا كه كمك مي كنيد كه بدون اينكه نيازي به تقلب باشد، آقاي احمدي نژاد به رياست جمهوري انتخاب شود.
فراموش نكنيد كه در سراسر طول تاريخ، هرگز هيچ نظام ديكتاتوري در اثر كاهش تعداد راي دهندگان سقوط نكرده است، اما در اثر حضور گسترده مردمي ناچار به اصلاح شده است. براي شما كه تصميم داريد از "زير يوغ جمهوري اسلامي" خلاص شويد دو راه وجود دارد : اول اينكه از اين كشور مهاجرت كنيد، دوم هم اينكه انقلاب كنيد، يعني اينكه مبارزه جدي سياسي و نظامي اي را آغاز كنيد كه زندان يا اعدام شما و هم رزمانتان قسمتي از حوادث آن است. مطمئن باشيد كه با آب هندوانه خوردن شما در روز انتخابات در انباري خانه تان اين رژيم هيچوقت سقوط نمي كند.
فکر کردم بد نباشد سری به این لینکها بزنید:
Post a Comment
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=20725 مقایسه احمدی نژاد و موسوی http://www.akhbar-rooz.com (دعوت سحابی برای رای دادن Sunday, May 10, 2009
٭ بيهوده است، بيهوده است، زندگي سراسر بيهوده است. آدمي از تمامي زحماتي كه زير آسمان مي كشد چه نفعي عايدش مي شود؟ نسلها يكي پس از ديگري مي آيند و مي روند ولي دنيا همچنان باقي است. آفتاب طلوع مي كند و غروب مي كند و باز با شتاب به جايي باز مي گردد كه بايد از آن طلوع كند. باد به طرف جنوب مي وزد و از آنجا به طرف شمال دور مي زند. مي وزد و مي وزد و باز به جاي اول خود باز مي گردد. آب رودخانه ها به دريا مي ريزد، اما دريا هرگز پر نمي شود. آبها دوباره به رودخانه هاي باز مي گردند و باز روانه دريا مي شوند.
........................................................................................همه چيز خسته كننده است. آنقدر خسته كننده كه زبان از وصف آن قاصر است. نه چشم از ديدن سير مي شود و نه گوش از شنيدن. آنچه بوده باز هم خواهد بود، و آنچه شده باز هم خواهد شد. زير آسمان هيچ چيز تازه اي وجود ندارد. آيا چيزي هست كه درباره اش بتوان گفت : "اين تازه است" ؟ همه چيز از پيش از ما، از گذشته هاي دور وجود داشته است. يادي از گذشتگان نيست. آيندگان هم يادي از ما نخواهند كرد. ... من هرچه را كه در زير آسمان است ديده ام. همه چيز بيهوده است. درست مانند دويدن بدنبال باد. (از تورات، كتاب حكمت، نوشته ( يا وحي شده به) سليمان نبي) نوشته شده در ساعت 7:53 AM
Comments:
اما وقتی مزهی قرمه سبزی با لیمو عمانی با پلو و ته دیگ زعفرانی همراه با سالاد شیرازی را می چشی
یا وقتی شراب شیراز را با پنیر آبی و نان کالابریسی و روغن زیتون و سرکه بالزامیک٬ مزه مزه می کنی٬ یا وقتی که حس می کنی می توانی ساعتها به تماشای غروب خورشید در کنار دریاچه بنشینی٬ یا وقتی خودت را در شنیدن یک ترانهی فولکلور ایتالیایی یا اسپانیایی یا یونانی (مگر فرقی هم می کند؟) غرق می کنی٬ یا وقتی زمان را در عکسهایت متوقف می کنی٬ حس می کنی که چه فرقی می کند این کاروان به کجا می رود؟ مهم این است که من در این لحظه می توان لذت ببرم.
سلام مي خواستم راجع به مطلب آقاي ب و خواص فريبي
بنويسم و آن اينكه فهميدم شما جز خواص نيستيد كه فريب نخورديد.بعد هم اينكه آيا شما واقعا در اينمورد تحقيق علمي كرديد كه ببينيد برپايه يك تفكر علمي هست يا نه؟ و اساس و بنيان آن كجاست؟ راست گفتند دوستانتان ما مردم ايران .................
جنبش سبز ما ميرود تا انقلاب سبزمان شود
Post a Comment
سبز رنگ نيست, معناست جنبش سبز ما رهبر ندارد, نماينده دارد و نمايندگانش را رهبرى ميكند جنبش سبز ما هیچ مرزی را جز با حاميان كودتا برسمیت نمی شناسد. ما همه با هم هستیم, با اطلاع رسانى, تفرقه اندازان كودتا را رسوا سازيد سبز حضورتان رساتر باد Sunday, May 03, 2009
٭ وقتي انقدر كم به كم بنويسي، واقعا نوشتن سخت مي شود.
........................................................................................نوشته شده در ساعت 8:19 AM
Comments:
Post a Comment
|