BOLTS




Sunday, December 25, 2005

٭
یکی از قشنگترین عملیات جامعه مدنی دیروز در تهران شکل گرفت.
ماجرا این بود که سازمان مدیریت و برنامه ریزی برای محدود کردن جامعه مهندسین مشاور ایران (که بزرگترین نهاد غیر دولتی صنفی مهندسی در ایران است و در دوره خاتمی همکاری زیادی با دستگاههای دولتی و از جمله همین سازمان مدیریت و برنامه ریزی داشت و بر اساس تصمیم دولت برای تفویض اختیار به سازمانهای غیر دولتی کلی اختیار به آن تفویض شده بود) تصمیم گرفت که یک انجمن صنفی وابسته ایجاد کند.
مجمع عمومی این انجمن وابسته دیروز برگزار شد و با استقبال غیر قابل تصور اعضای جامعه مهندسان مشاور روبرو شد.
تعداد زیادی از اعضای جامعه مهندسین در یک اقدام زیبای حرفه ای و صنفی به صورت دسته جمعی در این مجمع عمومی شرکت کردند و به صورت کاملا دموکراتیک با اکثریت قریب به اتفاق آرا، تعدادی از افراد مورد تایید خود( و نه افراد وابسته با سازمان) را انتخاب کردند و با رای جمعی هم مرکز فعالیت این انجمن را در ساختمان جامعه مهندسین مشاور قرار دادند تا نشان دهند که در حرفه شان این بازی های لوس سیاسی جایی ندارد و دوران انجمن های وابسته گذشته است و دوران عمل صنفی رسیده است.
این در حالی بود که تا پیش از این در جامعه مهندسی ایران دو نظر کاملا متفاوت وجود داشت، یکی همین که انجام شد و دیگری اینکه این انجمن را تحریم کنند و هیچکدام در آن شرکت نکنند.

از خودم می پرسم که چه می شد اگر در دوران انتخابات کذایی هم مردم ما به این شعور رسیده بودند که شرکت کردن و رای دادن نتیجه بهتری دارد تا تحریم کردن و غر زدن.



Comments:
nader jan lotfan ye adresi az in jame e baram befrest: hooman_n2006@yahoo.com
 
Post a Comment

........................................................................................

Thursday, December 22, 2005

٭
دست خودم نیست. نمی توانم حرف نا معقول را بشنوم و بعد آنرا به ریاضی ترین شکلی بررسی نکنم.
تقصیر بعضی ها هم هست که فکر می کنند که باید در همه چیز غلو کنند تا عمق ماجرا بهتر نشان داده شود.
دیروز در مسجدی بودم بخاطر وفات کسی. سخنران روحانی مجلس در آخر ماجرا طبق معمول سری هم به کربلا زد و تعریف کرد از امام حسین که در آخر نبرد، دقیقا سیصد و یازده زخم بر بدن داشت.
مجاسبات من تقریب است اما عمق صحبت ایشان را خیلی درست تر نشان می دهد.
فرضیات این محاسبات هم که بعضی هایشان برای ساده شدن محاسبات است و بعضی هایشان هم بر اساس معتقدات عمومی به شرح زیر است :
قطعا امام حسین در سراسر نبرد رو به دشمن داشته است و از شجاعتی که از ایشان تعریف می شود امکان ندارد که ایشان پشت به دشمن کرده باشند بنابر این تمام این 311 زخم به روی بدن مبارک ایشان خورده است.

فرض می کنیم تمام این زخم ها زخم شمشیر باشد و در نتیجه در محدوده زانو تا گردن ایشان وارد شده باشد.
برای سادگی فرض می کنیم که 11 تا از این زخم ها بر صورت مبارک ایشان نشسته باشد و 300 عدد بقیه بر قسمت نامبرده از بدن ایشان وارد شده باشد.
با فرض قد معمول انسان، حدفاصل زانو تا گردن باید چیزی حدود یک متر باشد. جهت سادگی این مقدار برابر 120 سانتی متر فرض می شود. که قطعا با قد رشید ایشان نیز همخوانی بهتری دارد.
فرض می کنیم که هر کدام از این زخم ها فقط 5 سانتی متر طول داشته باشند.
فرض می کنیم که عرض بدن مبارک امام 50 سانتی متر باشد.
بر این اساس طول زخم های وارده به بدن مبارک ایشان از طرف لشکر شمر برابر 1500 سانتی متر می شود.
اگر فرض کنیم که این زخم ها بندبال همدیگر در تمام عرض بدن قرار گرفته باشند، باید 75 عدد زخم عرضی بدن ایشان را طی کرده باشد.
در نتیجه فواصل هر خط زخم از خط مجاور تنها 16 میلی متر خواهد بود.

هیچکس از شیعیان در عظمت حرکت امام حسین تردیدی ندارد. اما لازم نیست که با چنین صحبت هایی کل ماجرا را زیر سوال ببریم.
شاید بهتر باشد که سخنرانان محترم قبل از آنکه تعداد دقیق زخم ها را که معلوم نیست چه کسی وسط معرکه شمرده است و اینکه در آن زمان پزشکی قانونی چطور گزارش می داده است را برای مستمعین برشمرند، ابتدا به عقل خود مراجعه کنند.
اصولا مراجعه به عقل کار خیلی مهمی است که کمتر انجام می شود.



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Tuesday, December 20, 2005

٭
این تازه اول ماجراست.
خدا سال دیگر را رحم کند



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Wednesday, December 07, 2005

٭
چند روزی است که یک چیزهایی به ذهنم می آید تا بنویسم. مثل آن موقعها که می نوشتم.
اما فرصت نوشتن ندارم. منظورم این است که فرصت فکر کردن به نوشته را ندارم که بازنویسی اش کنم و پخته اش کنم.
حتی نه آنقدر که بتوانم نام اتود را بر آن بگذارم.
دیروز می خواستم بنویسم :
باد که آمد، شال گردن آدم برفی ها را برد
و آنان را عریان در برابر آفتاب رها کرد
تا از آنان تنها چشمان بی پلکشان بماند خیره به بهار
اما بهار این میان روح خود را می جست
از شکوفه گیلاس و از عطر بید مشک

امروز هم یاد یک سری اتودهایی افتاده بودم که یکزمانی می نوشتم و البته به جایی هم نرسید
چیزهایی مثل این :
مرا ببین
سنگ به سنگ می سایم تا جرقه ای برآرم
تا آتشی بیفروزم
تا آهن سخت را بدان بگدازم

که البته هر دو تای این ها چیزهای لوس و بی خودی شد.
احتمالا دلیلش خشکیدن استعداد من است.



Comments:
شما مشکل تان همان اجاق و پوف و این حرف هاست پسرم!
 
baradar Bolts!,ooni ro ke tu weblog-e Sir Hermes Marana goftin har ki bekhad behesh midin( room be difal!),man vakham!....ertebatat-e weblogetoon rah nemidad ,inja goftam ,az oonjayi ke ertebatat-e weblog-e manam rah nemide mail addresso marghoom mifarmayam(tirip por-roo bazi): shaqayeq.talebi@gamil.com

marhamate ali ziad
 
Post a Comment

........................................................................................

Thursday, December 01, 2005

٭
من یک عادت بدی دارم که اخباری را که می شنوم با عقلم می سنجم. مثلا وقتی که می شنوم که قرار است به مناسبتی، یک و نیم میلیون بسیجی استان تهران در جایی جمع شوند تا رئیس جمهور برایشان سخنرانی کند، ناگهان عقل محاسبه گر من بکار می افتد.
همشهری روز 6 آدر را که ببینید عکسی انداخته است از آقای رئیس جمهور در حال سان دیدن از این بسیجی ها.
حساب و کتابهایی که اینجا می نویسم شاید خیلی دقیق نباشد، بعضی جاها تقریب خیلی زیادی هم دارد اما حدود ماجرا را خوب روشن می کند.
عکس همشهری را که نگاه کنید، صفی از بسیجیان را در آن می بینید که حدود ده نفر عرض دارد. با یک محاسبه ساده می شود گفت که طول صف باید یکصد و پنجاه هزار نفر باشد. اگر فرض کنیم که فاصله افراد متوالی با هم حدود 80 سانتی متر باشد، آنوقت متوجه می شویم که طول این صف چیزی خواهد بود در حدود 120 کیلومتر. یعنی تقریبا فاصله تهران تا آمل یا تهران تا قزوین. در اینجا باید توجه کنیم که طول مسیری که دوندگان ماراتن می دوند چیزی در حدود 40 کیلومتر است و در نتیجه آقای رئیس جمهور در این روز سه برابر ماراتن راه رفته است.
علاوه بر این با فرض سی نفر در هر اتوبوس، برای حمل و نقل این افراد به 50000 اتوبوس نیاز داریم. که اگر طول هر اتوبوس را 10 متر در نظر بگیریم، این اتوبوسها قطاری به طول 500 کیلومتر ایجاد خواهند کرد. یعنی فاصله تقریبی تهران تا اصفهان.
در ضمن اگر فرض کنیم که این افراد هرکدام حدود نیم کیلو غذا و آب در طی این مراسم خورده باشند، نیازمند هفتصد و پنجاه تن اغذیه خواهیم بود که با فرض 5 تن برای هر کامیون، قطاری از کامیون به طول 150 ماشین باید برای تدارکات این عزیزان استفاده شده باشد.
می شود همینطور ادامه داد، مثلا حساب کرد که اگر این دوستان تنها به اندازه یک لیوان چای که صبح خورده اند نیاز به دستشویی داشته باشند، از قرار هر نفر 200 سی سی، آنوقت سیصد هزار لیتر اوره و اسید اوریک و امثالهم وارد منطقه عملیاتی مورد نظر شده است و حساب کرد که اگر هر نفر تنها یک دقیقه در دستشویی مانده باشد و اگر مراسم پنج ساعت طول کشیده باشد، آنوقت حدود 5000 عدد کابین دستشویی مورد نیاز بوده است. و می توان این حسابها را الی آخر ادامه داد.



Comments:
می شود آقاجان، می شود... شما نمی دانید از دست احمدی نژاد چه کارهایی بر می آید! او وقتی در برابر چشم میلیلاردها انسان در روی کره زمین حفاظ مخفیانه ایجاد می کند (که عمرا دیوید کاپرفیلد هم به خواب نی دید) این که دیگر چیزی نیست! تهمت ناروا نزن که اصلا در این مورد هیچگونه ابهامی نیست
 
حالا شاید تو روزنامه به "ریال" نوشته اند... منظورشان صدو پنجاه هزار نفر بوده.. مثل من که قد ام(طول ام) را به ریال می گویم.. مانکن محسوب بشوم
 
داداش شما برو اجاقتو فوت کن . به کار احمدی نژاد چیکار داری . تازه بسیجیا تو شلوارشون جیش می کنن که مملکت جیش بارون نشه و گلستان بشه.
 
Post a Comment

........................................................................................

Home