BOLTS




Tuesday, January 01, 2008

٭
آقای ب و دهکده جهانی
-----------------------
آقای ب می گوید : یعنی در دنیا کلا همین چهار نفر زندگی می کنند که ما هرکسی را که از طریقی می شناسیم با هرکس دیگری که از طریق دیگری می شناسیم با هم آشنا از آب در می آیند و چه بسا وصلت هم می کنند؟

منظورم همین آقای بیدار است با آن خانم پرنور؟ تازه خبرش را هم از آقای هرمس شنیدیم. در ضمن قرار شام که گذاشته ایم آقای هزارساله هم دعوت هستند.

منظورم این است که کلا در بین 6 میلیارد نفر مردم کره زمین، همین چند نفر در دنیا هستند و همه شان هم با هم آشنا هستند؟

باورتان نمی شود: ما یک دوستی داشتیم که آن دوست یک دوستی داشت. بعد ما یک دوست دیگر هم داشتیم که یک همکلاسی داشت. بعد آ ما فهمیدیم که آن دوست دوست ما دوست همکلاسی دوست ما است. بعدا دوست دوست ما با همکلاسی دوست ما به هم زدند. بعدا ما فهمیدیم که همکلاسی دوست ما شده است دوست یکی دیگر از دوستان ما. ولی میانه آنها هم به هم خورد. بعد آن دوست ما رفت به سفر و آنجا با یک همکلاسی ما ازدواج کرد. آنوقت آن همکلاسی دوست ما هم رفت خارج و با همکلاسی دوست یک دوست دیگر ما ازدواج کرد. بعد آن دوست دوست ما هم که اول در موردش حرف زدیم با یک دوست دیگر ما ازدواج کرد.
تازه باید اضافه کنم که آن دوست ما که آن همکلاسی دوست ما با دوست دوست او ازدواج کرد خودش هم خیلی در کار آن دوست دیگر ما که با همکلاسی ما ازدواج کرد بود.
تازه ما یک دوستی داشتیم که همکلاسی همین آقای بیدار بود. بعد رفته بودیم در عروسی همکاسی همسرمان، یعد دیدیم که آن دوست ما که همکلاسی آقای بیدار بود هم با دوست همسر همکلاسی همسرمان ازدواج کرده است. بعد به طور اتفاقی همین الان این دوست ما به ما زنگ زد.

آنوقت باز هم بگویید که دنیا کوچک نیست.



Comments:
بابا یک مهمونی بگیرین ما را هم با این دوستهای دوستهای دوستهاتون دوست کنید!مگه چه اشکالی داره؟اگر تعداد دوستها را کم گفتم از من نادیده بگیرین
 
دیشب آقایی اینجا (مظور خانه من) بود... در همین دنیای کوچک که گفتی دوست شما از آب در آمد و به نقل از خودش رفیق اخوی بزرگ شما و کلی غیبت شما را کرد از نقطه نظر استعداد که خودمان می دانستیم و از نقطه نظر معرفت که نمی دانستیم. ما هم کم نگذاشتیم و شدید با شما آشنایی دادیم که هردو ذوق کنیم از این دنیای کوچک
 
ببینم این حرفها که می زنی که هنوز ربطی به من نداره؛ داره؟
 
به نازلی :
اگه منظورت از "ربط" اینه که آیا تو یکی از شخصیتهای مجهول نامبرده در این قصه هستی، جواب هست "نه" اما فکر کنم که اقلا نصفشون رو بشناسی. با این فرق که جز یک مورد فقط یکی از طرفین رابطه رو می شناسی و در نتیجه از قصه احتمالا بی خبری.

به آیدا : ایول چه جالب ! حالا طرف اسمش چی بود؟
( این دوستهای داداش ما هم خوب دنیا رو گرفته اند ها! یک مدت پیش یکی از دوستهای خانم شین دلبند ما (که با خانم شین دلبند آقای الف فرق دارد) با یک آقایی آشنا شده بود، آقا از قضا بغل دستی خان داداش ما از آب درآمد.
دنیا واقعا کوچک است ها. ما تازه بعضی ارتباط های آن قصه ای که آن بالا نوشته بودیم را ننوشتیم که ضخصیت های داستان شناخته نشوند.

به مانا : بعله ما خودمان هم می دانیم که نوبت ماست که مهمانی بدهیم. به خدا سرمان خیلی شلوغ است. انشالله در بهمن ماه از خجالت در می آییم.
 
ب جان. من می گم ول کن این دنیای کوچیکو و بیا با دوستی با ما به دنیایت وسعت (البته وسعتی بی کران)ببخش.تازه ما از اونهایی هستیم که مجبور نمی شی بهشون مهمونی بدی.در ضمن از درگیری های ذهنیت هم برای حفظ رابطه کلی کاسته می شه. آقا بسم ا...
 
ما کلن و اصولن دلمان می خواست برای این پست شما کامنت بگذاریم, برایتان هم که گفتیم کلی نوشتیم پرید ...
حالا فقط جهت رفع همین کامنت گذاریمان برای این پستتان فقط همین را بگوییم که همان شب دیدید چقدر آدمها دوتا سه تا با هم آشنا درآمدند ؟ دنیا همین است دیگر. به همان کوچکی :) و من کلی مشعوفم بابتش :)
 
Post a Comment

........................................................................................

Home