BOLTS




Monday, December 24, 2007

٭
پیشگویی های پیامبرانه آقای ب
-------------------------------
بعضی ها هستند که در روشن بینی و آینده نگری و توانایی غریب آقای ب در پیش بینی آینده و توانایی غریب تر ایشان در پیش بینی حماقت تردید دارند.

آقای ب برای آنکه دهان مخالفان و معاندان را ببندد، نمونه ای از پیشگویی های خود را که بیش از دو سال پیش انجام شده است در ادامه تکرار می کند.
آقای ب دو سال و اندی پیش که آقای احمدی نژاد بالاترین پست اجرایی کشور ایران را بدست گرفت، از اوضاع احساس نگرانی کرد، سروران و اساتید بزرگوار در جواب نگرانی شدید آقای ب، نکات دلگرم کننده ای را به ایشان گوشزد کردند.
آقای ب هم در جواب مقاله سه قسمتی ای را نوشت که نامش را گذاشت : دکتر محمود یا چگونه یاد گرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم.

بعد از دو سال و اندی ، پیش گویی های پیامبر گونه ایشان را مجددا به سمع و نظر شما می رسانیم:

-------------------------------------

جناب سر هرمس ماراناي کبير فرموده اند :
"وضعيتِ عموميِ ما و دنيا هم اصلاً جايي براي شلنگ‌تخته‌هاي جورواجور نيست. واقعيت را قبول كنيم و به قولِ فرنگي‌ها با آن deal كنيم. قرار نيست چادر اجباري شود و ملت را شلاق بزنند و اختناق حاكم شود. گولِ تبليغاتِ روانيِ چپ‌ها را نخوريم و اين همه احساساتي و نااميد نباشيم. روندي كه دارد طي مي‌شود، چه اسم‌اش را اصلاحات بگذاريم و چه بنيادگرايي، تقريباً قابلِ پيش‌بيني است. يك چيزهايي به همه‌ي ملت‌هاي در حالِ توسعه دارد تحميل مي‌شود. بايد كه روندِ غني‌سازيِ اورانيوم كنترل شود، بايد عضوِ WTO شويم، بايد كه اوپك كمي هم به فكرِ باقيِ دنيا باشد، بايد كه آزادي‌هاي اجتماعي و فردي و حتي سياسي به مرور بيش‌تر شود و اين‌ها همه گنده‌تر و اساسي‌تر از آن است كه دولتي مثلِ آمريكا بخواهد آن را تحميل كند. فرايندي تحميلي از طرفِ زمان است. چه بخواهيم و چه نخواهيم."

آقاي الف هم معتقدند :
" هيچ اتفاق شگرفي نمي افتد، احمدي نژاد چاره اي ندارد جز بها دادن به قشر عظيم جوانان ايران! هيچ اتفاقي در اين چهار ساله نخواهد افتاد، اين جناب رئيس جمهور جديد آنقدر تشنه اين تخت است که به اين راحتي ها تختش را از دست نمي دهد! آمده است که 8 سالش را کامل کند، پس مطمئن باشيد که روند اصلاحات و روشنفکري را هم کور نخواهد کرد! خودش خوب مي داند که دور و بري هايش چقدر خطرناکند و اگر روند اصلاحات و ميانه روي را کور کند، دور و بري هايش چنان حکومت نظامي در مملکت ايجاد خواهند کرد که يک شبه مملکت را از دست خواهد داد! پس خيلي نگران نباشيد، هيچ اتفاق عجيبي در مملکت اتفاق نخواهد افتاد. کساني که به عنوان حامي از وي دفاع مي کنند از زيرک ترين انسان هاي روزگارند، خوب واقفند که مملکت به سوزني بند است براي ترکيدن! خوب مي دانند که مملکت از دستشان خواهد رفت اگر خاطرات تلخ دهه 60 و 70 را تکرار کنند! خوب مي دانند از من و شما بهتر، که براي حفظ مقام شان محتاطانه تر بايد عمل کنند.
*
پيش بيني هاي آقاي الف :

من پيش بيني مي کنم که احمدي نژاد چند خواننده معروف لس آنجلسي از جمله گوگوش را به ايران خواهد کشاند!
من پيش بيني مي کنم که سينما آزادي جزو اولين افتتاح پروژه هاي احمدي نژاد است! (بدش نمي آيد ميان آرتيست ها محبوبيت پيدا کند)
من پيش بيني مي کنم که ملک ارزان مي شود (حتي به صورت فرماليته) چون از آن چيزهايي ست که در ذهن خوب باقي مي ماند.
من پيش بيني مي کنم که اکبرگنجي و ناصرزرافشان اگر نميرند تا شهريور، آزاد خواهند شد! (اگر کمي عاقل باشد، اين بهترين کارش در تمام زندگيش خواهد بود، چون چنان روي اصلاح طلبان را سياه مي کند که حد ندارد، مردم مي گويند خاتمي بر و بچه هاي خودش را نتوانست آزاد کند، دشمنانش آمدند آزادشان کردند!)
احمدي نژاد عوام است، به معناي تام کلمه عوام. مطمئن باشيد عوامانه ترين کارهاي ممکنه را در اين 4 سال خواهد کرد! ايمان داشته باشيد...

آقاي نوستر الفوس!

پ.ن: از هيجان شنيدن کابينه متشکله از دولت هاشمي، خاتمي و چند تا نخودي، خواب ندارم! بهترين و خنده دارترين کابينه تاريخ ايران است، آدمهايي که هيچ ربطي به هم ندارند! فقط براي اينکه اين رئيس جمهور عزيز، به آن ادعايش يعني وفاق ملي عمل کند! صبر کنيد و ببينيد، چه آدمهاي باحالي دور هم جمع مي شوند! مثلا ترکيب بي طرف و حبيبي با احمدي نژاد مثل ترکيب سس تاباسکو و کلم بروکلي با نان سنگک نيست؟
"
-----------------------------------------

وضعيت به آن خوشرنگي هم که آقاي سر هرمس ماراناي کبير ( که ما هنوز منتظريم تا ببينيم بالاخره کي قراراست فيلم نشان ما بدهند ) و آقاي الف در نوشته هايشان پيش بيني کرده اند نيست. يا لااقل من انقدر بوهاي خوبي از اوضاع نمي شنوم. شنيدن اين جمله از زبان من که اصولا آدم خوشبين و مثبتي هستم شايد عجيب باشد.
بنابر اين يک چند روزي بايد در وبلاگ من مقاله تحليلي اي را تحمل کنيد که تلاش مي کند وضعيت پيچيده پيش رويمان را بررسي کند.


دکتر محمود يا چگونه يادگرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم
------------------------------
1- سونامي فقر
بسيار مرسوم شده که انتخاب احمدي نژاد را سونامي فقر بنامند. کساني که از اين عبارت استفاده مي کنند، تاکيد اصليشان بر اين است که در اين انتخابات فقرا به وعده هاي انتخاباتي احمدي نژاد رو کرده اند و شعار " پول نفت بر سر سفره مردم" شعار برنده اين انتخابات بوده است.
مدعيان اين امر، راي پنجاه هزار توماني کروبي را هم در کنار راي احمدي نژاد براي تقويت نظر خود دارند.
من مجموع راي ناشي از "پنجاه هزار تومان"و "پول نفت سر سفره" را بسيار آراي خطرناکي براي آينده کشور مي بينم.
قابل انکار نيست که راي کسب شده توسط احمدي نژاد بيش از هر چيز از حاشيه نشينان و طبقات فرودست بدست آمده است. قابل انکار هم نيست که اين طبقات فاقد ديد اقتصادي و اجتماعي بلند مدتي هستند که مزاياي برنامه ريزي و سرمايه گذاري بلند مدت دولت را در پروژه هاي صنعتي درک کنند. براي اينان، اين نکته قابل درک نيست که رفاه آنان محصول توسعه و رشد اقتصادي کشور است. اين موضوع در چگونگي راي آنان کاملا مشخص است. کروبي و احمدي نژاد دو کانديدايي هستند که مدعي تاثير سريع و کوتاه مدت بر وضع زندگي آنان اند. در عوض معين و هاشمي کانديداهايي هستند که بر برنامه ريزي براي رشد و توسعه بلند مدت کشور تبليغ کرده اند. اگرچه مجموع آراي اين دو سبد با يکديگر برابر است، اما وجود يک دسته بيش از ده ميليون نفري که خواستار دغيير سريع وضع اجتماعيشان، بدون توجه به عواقب آن هستند، دولت را بر يک دو راهي بسيار دشوار قرار مي دهد که هر دو سوي آن وضعيت ناپسندي را باعث مي شود.
حالت اول آن است که دولت احمدي نژاد به وعده خود وفا کند و بر اين اساس قسمت قابل توجهي از سرمايه کشور را به صورت انواع سوبسيد، وام و تسهيلات در اختيار مردم بگذارد.
در اين وضعيت از سويي دولت دچار فقدان منابع براي سرمايه گذاري و کارآفريني و انجام فعاليتهاي عمراني مي شود و از سويي افزايش حجم نقدينگي باعث افزايش تورم مي شود و در نتيجه دولت احمدي نژاد برخلاف وعده اوليه خود در کنترل تورم، با تورمي بسيار شديد روبرو خواهد شد. اين رفتار ممکن است براي مدت يکي دو سال، تا زماني که آثار تورمي بروز کند باعث رنگين شدن سفره مردم شود، اما به سرعت وضعيت دشواري را در پيش رو خواهد داشت که ديگر سوبسيدها، وامها و تسهيلات کفاف مقابله با قيمتهاي جديد ناشي از تورم را نخواهد داشت و در نتيجه مردم اثر تورم را به شدت "سر سفره هاي خود" احساس خواهند کرد.
از سوي ديگر عدم سرمايه گذاري در پروژه هاي عمراني و توسعه صنعتي کشور باعث خواهد شد که امکان توليد کار کافي براي بيکاران وجود نداشته باشد. آمارها نشان مي دهد که براي حفظ بيکاري در شرايط موجود بايد هر سال در حدود ششصدهزار شغل جديد ايجاد شود و براي کاهش ميزان بيکاري بايد اين مقدار به هشتدهزار افزايش يابد. امري که نيازمند رشد اقتصادي هشت درصدي در اين کشور است و بدون شک با چنين سياستي، غير ممکن خواهد بود. بنابر اين ، چنانچه احمدي نژاد تلاش کند که شيريني پيروزي خود را سر سفره هاي مردم حاضر کند، حتي پيش از پايان دور اول رياست جمهوري با اکثريتي روبروست که دست به گريبان فقرند و بي کارند و مقروض. و دولتي خواهد داشت که ورشکسته شده است و وعده هايش همچون حبابي از ميان رفته اند.
حالت دوم آن است که دولت احمدي نژاد به وعده خود عمل نکند و در همچنان برنامه آقاي خاتمي را پيش بگيرد، سعي کند با دنيا تعامل کند، سرمايه خارجي جلب کند، خصوصي سازي را ادامه بدهد، بورس و بانکهاي خصوصي را پر و بال بدهد، سرمايه گذاري صنعتي انجام دهد و توريست ها را جذب کند و آنچه را دولت خاتمي خواست انجام دهد و با مخالفت مجلس و شوراي نگهبان و دستهاي پنهان و آشکار روبرو شد، انجام بدهد.
در اين حالت کشور به سمت رشد پيش مي رود اما اين رشد بدون همراهي با توزيع نامتعادل نخواهد بود و در نتيجه "فقر و فساد و تبعيض" گسترش خواهد يافت و آقاي احمدي نژاد خود را در برابر مردمي خواهد ديد که او را نه فقط ناموفق که دروغگو هم مي دانند.
وضعيت پيچيده اي است، بخصوص اگر به افراد و گروههاي پشتيبان ايشان هم نگاه کنيم و مطالبات آنان را هم در نظر بگيريم. که کاملا مخالف رشد صنعتي و تعامل جهاني به اين شکل است.
و بخصوص وضعيت ناگوارتر به چشممان مي آيد اگر دقت کنيم که ما به عنوان يک کشور واردکننده، نمي توانيم بر اضافه قيمت نفت چشم داشته ابشيم، چرا که افزايش قيمت نفت، واردات ما را هم به همان نسبت گرانتر مي کند. از سوي ديگر بايد توجه کنيم که درآمد دولت ما از فروش نفت به دلار است و دولت احمدي نژاد براي وعده هايي که داده است به ريال نياز دارد. اما بازار ارز کشور ما توان تبديل اين حجم دلار به ريال را ندارد.
وضعيت ناگواري است ، نه ؟
گمان کنم که تنها نظر لطف خود امام زمان مي تواند ايشان را به سلامت از چنين ورطه اي گذر دهد.
من اگر بودم، قطعا مانند ايشان خنده بر لبانم نمي آمد، بلکه از هراس وضعيتي که کشورم گرفتارش خواهد بود به خود مي لرزيدم.


دکتر محمود يا چگونه يادگرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم (قسمت دوم)
-------------------------------------
2- جامعه دو پاره
انتخاب احمدي نژاد ، ايران را با خطري روبرو کرد که آمريکا در هنگام انتخاب مجدد بوش با آن روبرو شد : دوپارگي شديد جامعه.
جامعه ايران بر سر انتخاب احمدي نژاد به شکل ملموسي به دو قسمت تقسيم شد : آنان که به احمدي نژاد دل بسته اند و آنان که از احمدي نژاد متنفرند.
( در اين دسته بندي آن گروه بزرگي از جامعه را که هميشه همه چيز برايشان علي السويه است را وارد نکرده ام (
گمان نمي کنم که هيچيک از دولتمردان ايران اين چنين از نفرت قشر عظيمي از جامعه بهره برده باشند. و اين چنين آماج تمسخر مردمان قرار گرفته باشند.
به نظرم مي آيد که تعداد طنز هاي به شدت تحقير کننده اي که در مورد احمدي نژاد در اين مدت شنيده يا خوانده ام، بيش از آني باشد که در مورد هريک از دولتمردان اين نيم قرن اخير گفته شده است. و ابن گفته ها بسيار تحقير آميزتر از تشابهات گربه و کوسه و امثالهم است.
اقشار تاثيرگذاري در جامعه ايشان را در حد رئيس جمهور قبول ندارند و با او همکاري نخواهند کرد.
اين پارادوکسي است که احمدي نژاد و خاتمي هر دو با آن روبرو بودند : پشتيبان خاتمي اقشار تکنوکراتي بودند که گردش امور به عهده آنان است و مخالفانش ابزارهاي توقف آنان را بر عليه او بکار مي بردند. امروز احمدي نژاد رئيس جمهور است و بايد کشور را با نيروهايي اداره کند که در اين سالها تمام هم شان توقف امور بوده است. و بر عکس آناني که از گردش امور آگاهند، از همکاري با او کراهت دارند.
روزگار سختي و ناگواري است. از هر سو که مي نگرم، امکان بهبودي در اوضاع جهان نيست.

3- شاه و اميني
اميني را از دولتمرداني شناخته اند که در دوران حکومت شاهنشاهي به اصلاحات متمايل بود. به اين صفت هم، طرفداراني داشت در هر دو سوي مرز. در اقشاري از مردم، محبوبيتي هم به هم زده بود. همين را دليل آن مي دانند که شاه از او ترسيد و تصميم گرفت که آن جام زهر اصلاحات را خود سر بکشد اما ديگري را در کنار خود دخيل نبيند. بسيار معروف است که شاه با آمريکا توافق کرد که اصلاحات را خود به انجام برساند اما اميني را نزديک قدرت نبيند.
شاه نتيجه اصلاحاتش را دو دهه بعد ديد : اصلاحاتي که هدفش افزايش رفاه عمومي و گسترش ظاهري دموکراسي بود در نهايت به اعتراض هر دو قشر فرودست و تحصيل کرده جامعه منجر شد و حکومت شاه را فروريخت. شاه فراموش کرده بود که آنچه که بايد اصلاح شود، وجود خود اوست.
آنان که گمان مي کنند با يکپارچه شدن قدرت، اصلاحات همچنان ادامه پيدا مي کند و کشور راه رفاه و دموکراسي را اينبار زير سايه ديگري خواهد پيمود، فراموش کرده اند که سد رفاه و دموکراسي ايران همين وجود نگرشي است که از بالا فرمان مي دهد و تنها فرمان پذيري مي خواهد.
اصلاحات فرمايشي و رفاه فرمايشي تنها به کار پرده آرايي مي آيد.


دکتر محمود يا چگونه يادگرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم (قسمت سوم)
-------------------------------------
2- بي ريشگي
آنجا که در جهان عقل حکمران است، سياست و احزاب را پيوندي ناگسستني است. عمل سياست تنها از طريق حزب انجام مي شود. و حزب داراي پايگاه اجتماعي مشخصي است. برنامه سياسي و اجتماعي معلومي دارد و در قبال تصميماتش مسئول است.
در اينجاي جهان که ما هستيم، حزب ، ناسزايي است در کنار تمام آن دستاوردهاي دوست داشتني بشري که به عنوان فحش و تهمت و ناسزا از آن نام مي برند، مانند ليبرال و سکولار.
دليلش بيش از آنکه دوري عارفانه ما از ماديات و قدرت باشد، ناتواني ماست در عمل جمعي.
احمدي نژاد کانديداي هيچ حزبي نيست. پايگاه اجتماعي مشخصي هم ندارد. برنامه سياسي و اقتصادي هم ندارد. در قبال تصميماتش هم هيچ مسئوليتي نمي شناسد. اعضاي کابينه اش مشتي گمنامند که از مديريت تنها آن مي دانند که به کار اداره چکمه پوشان مي آيد: فرمان پذيري و فرمان راني.
احمدي نژاد ريشه در هيچ چيزي ندارد، انديشه اي هم از خود ندارد و هر آن رنگي عوض مي کند. چيزي مي گويد و تکذيب مي کند. آسفالت تهران را 45 روزه درست شده مي خواهد و بعد تکذيب مي کند. کلهر را به مصاحبه مي فرستد بعد تکذيب مي کند. شعار معيشت و نفت سر سفره را هم بعد تکذيب مي کند.
دشمنان هم که هميشه هستند تا همه چيز را به آنان نسبت دهيم و از خود سلب مسئوليت کنيم. لازم باشد همه چيز را به گردن دولت خاتمي و هاشمي مي اندازيم. کم آورديم ، سياست هاي غلط رژيم شاه را بهانه مي کنيم. بيشتر کم آورديم تقصير را مي اندازيم گردن هخامنشيان.

Labels:




Comments:
حالا بامزه این جاست که درست همین امروز ظهر دقیقن داشتیم به همان حرف ها و مواضع استراتژیک آن روزهای مان در باب انتخابات و همین آقای رییس جمهور فکر می کردیم. داشتیم پیش خودمان یواشکی اعتراف می کردیم که در میزان بلاهت و بیماری این آقا کمی تخمین اشتباه زدیم. زیادی خوش بین بودیم. حق با شماست. باید جسارت اش را داشته باشیم و این را همین روزها با صدای بلند هم اعلام کنیم. تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که این بار، رای خواهیم داد.ـ
 
آقا نادر لذت بردم از خوندن این نقد نفس گیر. برای من که هیچ دید سیاسی مشخصی ندارم خیلی آموزنده بود. ولی بالاخره شما نگفتید که آخرش چی میشه؟
 
Post a Comment

........................................................................................

Home