BOLTS




Saturday, October 15, 2005

٭
هيچ ايده اي جز تغيير وجود ندارد، هيچ ايده اي جز از هيچ به هيچ و وقتي چيزي از هيچ مي آيد، مي تواند به هيچ هم برگردد. و من باور دارم كه ما به سوي سراشيبي لغزاني به سمت هيچ مي رويم.


این همه کار حتی من را هم به ورطه پوچی می اندازد. دیروز و پریروز که پنج شنبه و جمعه ام باشد را هم تا دیروقت شب سر کار بوده ام. امروز هم وضعم همان است، فردا و پس فردا و لا اقل تا آخر این هفته اوضاع همین است که هست.
از آن لیست بلند بالا، گزارش فاز یک ایستگاه مترو را رد کردم و مجموعه مسکونی کیش را. بادگیر ایران خودرو را هم امشب تمام می کنم. آن ساختمان عجیب غریب سیمان شرق را هم دادم یه نقشه کشی و تا چند روز ریختش را نمی بینم.
اما فکر نکنید که کارهایم کمتر شد، بجای اینها که تمام شد، اینها شروع شد :
ساختمان شهرداری اهواز ( که یک چیزی است شبیه جمیرا بیچ ! )
یک مجموعه ساختمان خرده ریز برای پتروشیمی
یک تغییر دتایل برای قطار شهری تبریز

خدا آخر و عاقبت همه ما را بخیر کند.

بدی این کارهای من این است که هر چقدر هم که کار می کنم، باز هم حساب بانکی ام همان است که بود. یک ریال هم اضافه نمی شود.
در واقع یکی از کارهای هر روزه من این است که نامه بنویسم که جناب آقای فلان لطفا حق الزحمه اینجانب را که از زمان دقیانوس عقب افتاده است بدهید. آنها هم جواب می دهند که باش تا بدهیم.



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Home