BOLTS




Wednesday, August 03, 2005

٭
دکتر محمود یا چگونه یادگرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم (قسمت سوم)
-------------------------------------
2- بی ریشگی
آنجا که در جهان عقل حکمران است، سیاست و احزاب را پیوندی ناگسستنی است. عمل سیاست تنها از طریق حزب انجام می شود. و حزب دارای پایگاه اجتماعی مشخصی است. برنامه سیاسی و اجتماعی معلومی دارد و در قبال تصمیماتش مسئول است.
در اینجای جهان که ما هستیم، حزب ، ناسزایی است در کنار تمام آن دستاوردهای دوست داشتنی بشری که به عنوان فحش و تهمت و ناسزا از آن نام می برند، مانند لیبرال و سکولار.
دلیلش بیش از آنکه دوری عارفانه ما از مادیات و قدرت باشد، ناتوانی ماست در عمل جمعی.
احمدی نژاد کاندیدای هیچ حزبی نیست. پایگاه اجتماعی مشخصی هم ندارد. برنامه سیاسی و اقتصادی هم ندارد. در قبال تصمیماتش هم هیچ مسئولیتی نمی شناسد. اعضای کابینه اش مشتی گمنامند که از مدیریت تنها آن می دانند که به کار اداره چکمه پوشان می آید: فرمان پذیری و فرمان رانی.
احمدی نژاد ریشه در هیچ چیزی ندارد، اندیشه ای هم از خود ندارد و هر آن رنگی عوض می کند. چیزی می گوید و تکذیب می کند. آسفالت تهران را 45 روزه درست شده می خواهد و بعد تکذیب می کند. کلهر را به مصاحبه می فرستد بعد تکذیب می کند. شعار معیشت و نفت سر سفره را هم بعد تکذیب می کند.
دشمنان هم که همیشه هستند تا همه چیز را به آنان نسبت دهیم و از خود سلب مسئولیت کنیم. لازم باشد همه چیز را به گردن دولت خاتمی و هاشمی می اندازیم. کم آوردیم ، سیاست های غلط رژیم شاه را بهانه می کنیم. بیشتر کم آوردیم تقصیر را می اندازیم گردن هخامنشیان.



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Home