٭ نکنه منظورتون اینه که همه کتاب واژگان رو خودم تنهایی بنویسم ؟ بابا یک تکونی به خودتون بدین، کجا رفت اون همه استعداد؟
در ضمن اگه کسی قصه غول بزرگ برفی رو داره برای من بفرسته که الان خیلی مناسبت داره...
نوشته شده در ساعت
4:34 PM
Comments:
و خدا از انسان پرسید : آیا من تورا به بردگی گرفته ام ؟ انسان پاسخ داد : آری ، ای خدای بلند مرتبه ، من برده تو هستم . خدا گفت : چه خوب !!! یادت می آید در گذشته های بس دور ، این خدایان بودند که بندگی انسان را می کردند . حال چگونه تو بنده من گشته ای ؟ -انسان پاسخ داد : من بنده ، زاده شده ام . من خوی چند هزارساله بردگی دارم اکنون آزادی را تاب نتوانم آورد . خدا پرسید : خوی بردگی ! آن دیگر چیست ؟ نکند همان اخلاق باشد ؟ انسان پاسخ داد : خوب و بد . این است خوی بردگی . آن کاری را که بردگان توان دستیابی به آن را نداشتند ، بد نامیدند ، و ناتوانی های خود را خوب . ما برده بودیم و باید ، روزانه چند بار بر پادشاهان ، سر تعظیم فرود می آوردیم . اینک تو را یافتیم از برای بردگی . خدا گفت : اما اخلاق امری مطلق است ؟ انسان خشمگین گشت و گفت : اخلاق میوه ی زمینی است که درختش در آن می روید .