BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Monday, July 05, 2010
٭ علا محسني يك فيلم مستند دارد به نام "شهر من پيتزا" كه قصه پيتزا را در شهر تهران نشان مي دهد. آمارهاي جالبي هم اول فيلم ارائه مي كند. من آمارهاي اول فيلم را دقيق يادم نيست، اما انقدرش را يادم است كه پيتزايي هاي تهران از كبابي هايش بيشترند. باورتان نمي شود، خودتان راه بيفتيد از خانه تان تا سر خيابان برويد و بشماريد.
........................................................................................قبل تر ها، پيتزاي پرملات دوست داشتم، دوست داشتم كه پيتزايم پر باشد از همه محلفات ممكن، از گوشت و پياز گزفته تا كالباس و سوسيس و قارچ و زيتون و فلفل دلمه و خلاصه هرچيزي كه گيرم مي آمد. شايد واكنش ناخودآگاه من بوده به بچگي هايم. بچه كه بودم، به تقريبا همه چيزهاي موجود در دنيا حساسيت داشتم، از شكلات و آجيل گرفته تا گوجه فرنگي و شير و كالباس و نوشابه. 10-12 سالي در زندگيم تقريبا هيچكدامشان را نخوردم، انقدر تا حساسيت ام خوب شد. در همه اين 10-12 سال، فقط پيتزاي پنير خوردم. تازه آن هم بدون سس گوجه. لابد براي جبران اين سالها بود كه براي مدتها، پيتزاهاي خيلي پر ملات مي خوردم غرق در سس گوجه فرنگي. اولين باري كه به ايتاليا سفر كردم، پيتزاهايشان به هيچ وجه به سليقه ام نمي خورد، يك تكه نان بود، پنير بود، و يك پر كالباس باريك. يك قيافه خيلي فقيرانه اي داشت انگار كه براي خانه كارمند آقاي اسكروچ پخته شده باشد. يكي دو سالي است كه سليقه ام عوض شده. علاقمند شده ام به پيتزا به سبك ايتاليايي، پيتزاي ساده و باريك. در تهران تازگي ها دارد مد مي شود، بهترينش را در رستوران بونو خورده ام در ظفر. اما پيتزا كه رستوران رفتن نمي خواهد، كلا 10 دقيقه وقت آماده كردن مي خواهد و نيم ساعت هم وقت پختن. لازم هم نيست خيلي آشپز قابلي باشيد، اگر يك ذره سليقه داشته باشيد، پيتزا هميشه خوشمزه مي شود. سر راه خانه، از يك نانوايي، يك شانه خمير بگيريد. (نانوايي اش اگر باگت فرانسوي باشد، نانتان تردتر در مي آيد، فقط بايد مواظب باشيد كه خيلي نازك پهنش كنيد ته ديس وگرنه زيادي قطور مي شود.) از بقالي كنار نانوايي هم يك بسته كالباس فرد اعلا (پيشنهاد من فيله بوقلمون) و يك بسته قارچ و يك بسته پنير گودا بگيريد. پنير پارمسان هم كه لابد در فريز خانه تان داريد. اگر نداشتيد، بگيريد. دو سه تا گوجه فرنگي درشت قرمز و يك دسته ريحان هم از ميوه فروشي آن طرف نانوايي بخريد. پيتزاي شما حاضر است، فقط بايد وقتي كه رسيديد منزل اولش يك ليوان آب هندوانه خنك براي خودتان بگيريد و بخوريد كه جگرتان تازه شود، بعد ديگر پيتزا حاضر است، كاري ندارد بجز اينكه گوجه ها را پوست بكنيد و رنده كنيد ( يا ميكس كنيد) و بريزيد توي يك ظرفي كه بجوشد، نمك و فلفل و يك ذره آويشن و يك ذره نعنا خشك هم بزنيد، ريحانها را هم پاك كنيد و بشوريد و يك مشته از آنها را خورد كنيد و بريزيد توي همين ظرف. بگذاريد بحوشد تا يك جور رب گوجه رقيق گيرتان بيايد. سيني فر را با يك عدد فويل آلومينيوم ضخيم بپوشانيد و فويل را چرب كنيد. از اين فويل هاي نازك دوزاري نخريد. اصلا به كل جنس دوزاري نخريد. بخصوص وقتي كه بحث شكم است. من اصلا مي پرسم: وقتي كه بحث كف پايتان است، مي رويد سراغ كفشي كه جنسش فلان باشد و ماركش بهمان، انوقت درمورد خوراكي كه قرار است برود وسط وسط شكمتان، هر مزخرفي را مي پذيريد؟ خمير نان را به صورت يك لايه خيلي نازك پهن كنيد روي فويل. فر را هم كه قبلا روشن كرده ايد و گرم شده است. بعد اين رب رقيقي را كه درست كرده ايد بدهيد روي نان، يك مقدار جزئي از پنير گوداي رنده شده تان را بريزيد رويش، يك مقدار پودر پنير پارمسان هم بدهيد. قارچها را هم كه لابد شسته ايد و ورقه ورقه هاي ضخيم كرده ايد و يك مقدار جزئي گذاشته ايد كه در آب خودش با يك مقدار نمك بپزد ( جزئي ها، قارچهاي بيچاره را خشك نكنيد). قارچها را مي چينيد روي پيتزا و ژامبون فيله بوقلمون را هم مي چينيد رويش، بعد الباقي پنير را ميريزيد و مي گذاريد توي فر. نانش كه خوب پخت، چند دقيقه اي از بالا حرارت مي دهيد كه برشته بشود. مي پرسيد الباقي ريحانها را چكار كنيم؟ با پيتزا بخوريد. هر سوال ديگري هم كه داشتيد، به اين پست ميرزاده خانم مراجعه كنيد. چند تا هم نكته : تازه وقتي كه اين نيمچه رب گوجه را به پيتزا بزنيد مي فهميد كه چرا ايتاليايي ها به پيتزايشان سس گوچه فرنگي نمي زنند. چونكه پيتزا خوب به اندازه كافي گوجه فرنگي دارد. بعد هم اينكه پيتزا اصلا به پنيرش زنده است، بيخود تنبلي نكنيد كه از اين پنير پيتزاهاي زنده شده كه به لعنت خدا نمي ارزد بريزيد روي پيتزا و خرابش كنيد. پنير خوب استفاده كنيد. (يادتان نرفته كه، قرار است برود داخل شكمتان، جاي خيلي عزيزي است) لابد حواستان هم هست كه اگر بازيليكوم گيرتان آمد، اصلش قرار است بجاي ريحان از آن استفاده كنيد. نوشته شده در ساعت 7:53 AM
Comments:
عمو بولتز:)))
چند لحظه با انکه می دانستم دارم شما را می خوانم باز وسطش فکر می کردم بلاگ اقای الف است...مرا به روزهایی برد که تازه بلاگ خوان شده بودم و شما را کشف کرده ام...چیطی درونم می گوید مردهایی که اشپزی بلند بسیار قابل اعتمادند...البته نظر شخصی مزخرفی است...می دانم...:))))))) مهتاب
من هم پیشنهاد می کنم به رستوران باگت در خیابان پاسداران هم مراجعه کنید و یک پیتزای سیر استیک میل کنید. می گویند رستوران مال سامان گلریز است.
Post a Comment
|