BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Wednesday, October 07, 2009
٭ شبکه سبزانديش
........................................................................................----------------------------- شبکه سبزانديش نتيجه بحثهايي است بين دوستاني که فکر مي کنند مي توان يک شبکه اجتماعي را بر مبناي وب 2 شکل داد. چيزي که در نوشته فصل اول من آمده بود و دوستان ديگريهم به شکل کاملتري مطرحش کرده بودند. شبکه سبزانديش يک شبکه کاملا باز است، يکجور ويکي. اصلا يکي از قسمتهاي اصلي آن هم يک ويکي است : ويکي سبز (http://www.sabzandish.net/wiki ) سه قسمت ديگر هم دارد، کافه سبز، سنا و بلاگ سبز. ساختارش هم ساده و منطقي است، بحث ها در کافه انجام مي شود، هر وقت قرار باشد تصميم بگيريم، در سنا راي گيري مي شود، بلاگ کمک مي کند به اطلاع رساني و به دريافت نظرات، ويکي هم هست براي آنکه بحث ها کامل شود و جمع بندي شود، پروژه ها به انجام برسد و نتايج آنها مشخص شود. شبکه سبز انديش خودش را اينطور معرفي مي کند : شبکه سبزانديش از ويکي سبز الکساندر هرتسن «اگر تاريخ از نقشه معيني پيروي ميکرد، هيچ چيز جالبي نداشت. تاريخ سراسر بديهه و بدعت و اراده است.» مبارزه براي آزادي، براي آزادي فردا نيست بلکه براي آزادي امروز است. اين را هرتسن متفکر روس ميگويد. هرتسن آدمي بود که ميتوانست در برابر نفوذ ايدئولوژيهاي ويرانگر و فرديتکش زمان خودش مقاومت کند. اين کم چيزي نيست. او در عصري که جهان از ايدههاي مبهم آرزوپرور و امروزسوز استقبال ميکرد، توان آن را داشت که راه ابداع برود. تمام قرن بيستم لازم بود بگذرد تا امروز ما ايرانيان هم مثل هرتسن فکر کنيم. هيچ بهانهاي براي کشتن امروز به بهانه آيندهاي موهوم پذيرفتني نيست. جهان به اين عشوه صد سال دل داد و امروز آنچه بهدست آورده است نتيجه هزاران عمر سوخته است. «آزادي چرا ارزش دارد؟ براي اين که فينفسه هدف است براي همان چيزي که هست. فدا کردن آن در پاي چيز ديگر يعني قرباني کردن انسان.» هيچ چيز نبايد آزادي را قرباني کند. هيچ چيز از آزادي برتر نمينشيند. از نظر هرتسن بزرگترين گناهي که انسان ميتواند مرتکب شود دست زدن به جنايت است، به نام امري که ممکن است هرگز واقع نشود. جناياتي که اگر براي يک غرض شخصي روي ميداد هيچکس زشني آن را انکار نميکرد. اما اگر جنايت زشت به نظر نميرسد فقط به اين دليل است که اعتقاد به يک مدينه فاضله، يک وضعيت ايدهآل در آينده ناملموس و در دوردستها آنرا تجويز کرده است. هرتسن آب شدن بتهاي خود را در جريان انقلابهاي ۱۸۴۸ در اروپا مشاهده کرد. مشاهداتي که او را دگرگون ساخت. ما ايرانيان امروزي از بسياري جهات به هرتسن شباهت داريم. ما نيز از موهوم بودن يک جامعه بيطبقه توحيدي يا يک جامعه فاضله اسلامي آگاه شدهايم. ما نيز مثل او ارزش آزادي را با تمام وجود خود درک کردهايم. روشنفکر ديني ايراني، سروش، هماکنون ميگويد ما آزادي را ارج خواهيم نهاد و قدر خواهيم دانست. آزادي که شفاي امراض مهلک نظام سياسي است. آزادي اين خجسته آزادي. ما بتهاي بسياري را ديدهايم که پيش چشممان آب شدند. اين آغاز بسياري از دگرگونيهاست. مساله بههمين سادگي يا بههمين پيچيدگي است. براي ما بسياري سدها فرو ريخته است. بنابراين آينده ما ديگر مثل ديروز و امروز ما نخواهد ماند. اما چگونگي اين تغيير هنوز در کار پيکرينه شدن است. روشن است که ما در مسير تازهاي قدم بر ميداريم. ما مثل هرتسن ارزشهايمان تغيير يافته است: فقط روش مردمان آزاد را دوست ميداريم. تنها آنچه را بزرگ و سرشار و دور از حسابگري است دوست ميداريم. عزت نفس و استقلال و ايستادگي در برابر خودکامگان را ميستاييم. اما اين روش چگونه جامعهاي خواهد ساخت؟ آيا ما ليبرالدموکرات هستيم؟ آيا لازم است اصلا خود را با اين نام و آن نام پيشين مشخص کنيم؟ هر نامي تاريخي دارد. ما چرا بايد تاريخ ليبراليسم را بر دوش بگيريم؟ شايد ما رسم تازه اي باشيم. در رسم ما دين هست اما آزادگي هم است. در رسم ما ميکده و خرابات هم هست. استبداد نيست حتي براي مادرانمان. ما عشق ميورزيم اما در بند نميشويم. اگر از ما بپرسند با تهران چه بايد کرد تا از اين وضع جهنمي نجات يابد چه ميگوييم؟ آيا بايد پايتخت را جاي ديگري ببريم؟ ما چگونه ميتوانيم مشکل هواي آلوده و محيط زيست آلوده و فرهنگ رفتاري آلودهان را حل کنيم؟ با زبان اقوام چه کنيم؟ با اقليتهاي ديني و مردمان بيمذهب چه کنيم؟ با تندروهاي مذهبي چگونه تا کنيم؟ ايا اعدام و زندان در انتظار مخالفان ما هم هست؟ رفتار امنيتيهاي ما چگونه بايد باشد؟ امنيت ما چگونه تعريف مي شود؟ ما با روسيه همسايهايم. با اين همسايه ناسازگار و مکار چه بايد بکنيم؟ سياست خارجي ما چه خواهد بود؟ قانون اساسيمان را از روي کدام مدل مينويسيم؟ ايا مراجع مذهبي که از مشروطه در قانون اساسي هستند همچنان در اداره کارها خواهند ماند؟ با مردمي که پول نفت را سر سفره خود ميخواهند چه ميکنيم؟ با دانشگاههايي که بنيهشان ضعيف است چه خواهيم کرد؟ وضع مدرسه و آموزش عمومي چه ميشود؟ اصول سياست فرهنگي ما و سياست منطقهاي ما و سياست رسانهاي ما چيست؟ اصلا ما کيستيم و چقدر هستيم؟ چقدر نفوذ داريم؟ چقدر ميتوانيم بر جريان امور و گروههاي بانفوذ اجتماعي تاثير بگذاريم؟ ويکي سبز باغ آتن مباحثههاي ما است. ما نياز داريم در باره بسيار چيزها بحث کنيم و آماده شويم. نه براي فردا که براي همين امروز. از امروز که شروع کنيم به فردا هم که رسيديم امروز است. محور فعاليتهاي شبکه سبزانديش بررسي اوضاع سياسي و اجتماعي ايران و همانديشي درباره راهحلها و برنامههاي مناسب براي حرکت بهسوي آينده بهتر از ديد اعضاي شبکه است. راهاندازي اين شبکه در واکنش به حوادث بعد از انتخابات رياست جمهوري ۱۳۸۸ در ايران صورت گرفت و نمودي است از خيزش جمعي ايرانيان سراسر دنيا براي ايجاد تغيير در وضعيت نامطلوب کنوني در ايران. اعضاي اين شبکه بيشتر از ميان دانشجويان و دانشآموختگان ايراني ساکن داخل و خارج از ايران هستند که نگران وضعيت پيش آمده شدهاند و مايلند به جنبش مدني ايران براي دستيابي به خواستههايش ياري برسانند. اهداف، دورنما، ساختار، و سازماندهي شبکه همهگي در بحثهاي اوليه شبکه و با مشارکت عمومي اعضا تدوين شدهاند و مطابق سياستهاي شبکه پويايي خود را حفظ خواهند کرد. نوشته شده در ساعت 11:30 PM
Comments:
Post a Comment
|