BOLTS




Thursday, April 23, 2009

٭
آقاي ب و خواص فريبي
-----------------------

1- آقاي ب از عوام فريبي ناراحت نمي شود. از اينكه بي سوادي نا مه بيندازد توي چاه، از اينكه اسپند دود كند يا چشم زخم آويزان كند به خانه اش، حداكثر افسوس مي خورد.
2- اما از "خواص فريبي" واقعا ناراحت مي شود. دلش مي گيرد از ديدن اينكه چقدر فريب دادن خواص اين مملكت ، تحصيل كرده و دنيا ديده، چقدر ساده است.
3- آقاي ب تعريف مشخصي از "خواص فريبي "دارد. از نظر آقاي ب ، خواص فريبي رواج انديشه ها و اعمالي است كه عدم ارتباطشان با واقعيت، در هاله اي از شبه آمار و شبه علم و در پوششي نامفهوم و بي معني از واژگاني تركيبي از علم، عرفان ، ادبيات و دين پنهان شده است.
4- آقاي ب از "كوانتم" ، از انرژي درماني، از جهان هولوگرافيك از شبكه شعوركيهاني، از فلسفه هاي بي معني متصل شده به نرمشهاي يوگا و اينجور چيزها به عنوان شاخص ترين نمونه هاي خواس فريبي نام مي برد و نگران است از اينكه اين همه اين عقايد گسترده شده اند. و نگران تر است از اينكه اين روزها كمتر نشانه اي از تفكر انتقادي، نگرش علمي و منطق مي بيند.
5- آقاي ب به منزل آشناي فرهيخته، با سواد، خوشفكر ، دنيا ديده و سفر كرده اي رفت و در خانه اش چنين چيزي ديد :





6- و اين آقاي طاهري و موسسه عرفان كيهاني حلقه و شعور كيهاني يك چنين چيزي هستند : http://www.interuniversal.persianblog.ir/

Labels:




Comments:
آقای ب، بابت این نوشته از شما بسیار بسیار ممنونم.
 
اول صبحی حسابی خاطرمان را منبسط فرمودید. :)
 
سلام نادر
مدتی است که وبلاگت رو میخونم چند روز پیش هم عکست رو تو شام بچه های مدرسه دیدم و کلی مشعوف شدم. این پستت هم خیلی جالب بود. اگر چه با جهان بینت مبنی بر اینکه تنها روش کسب معرفت از عالم خارج تجربه علمی است موافق نیستم . اما نکته سنجی و حساسیتت در این گونه موارد ارزشمنده. شنیده بودم که اخیرا دکانهای این چنینی تو ایران خیلی رونق گرفته وقت کنم سایت این بابا رو که لینک کردی میخونم
 
به به! به به!
 
راستش من يه بار به يه دوستي كه مثل شما از ديدن چنين چيزهايي در مورد آدمهايي كه از نظرشون تحصيلكرده بود، ناراحت شده بود گفتم:
اين آدم ها از بطن همين جامعه بيرون آمده اند، از بطن جامعه اي كه اعتقادات به ماورا و خرافه درش وجود داره و گاهي حتي ناخودآگاه در وجود آدمها رخنه ميكنه و ... اما چرا ديگه اين آدمها؟؟ چرا اونها هم ميشن مثل اون افرادي كه غير تحصيلكرده هستند و ...؟؟ دليلش ساده است در كشوري زندگي ميكنيم كه مدرك گرا هستند شما با مدرك بالاتر از رتبه احتماعي بالاتر و امتيازات اجتماعي و برخوردار هستيد. بنابراين تمايل و تلاش بريا گرفتن مدرك بيشتر و اكثر قريب به اتفاق براي دستيابي به چنين اهدافي است كه مسايل مالي هم درش نهفته است ديگه. اما از طرفي در جامعه اي كه مدرك گرايي وجود دارد، نهادهاي آموزشي هم محلي براي "پرورش انديشه" و "ياد دادن انديشيدن" نيستند. صرفا مراكز توليد انسانهايي هستند كه يك سري لغات و توصيفات و ... محفوظ كرده اند و به تجربه و با كار ياد گرفتند كه اينها رو كجا و چطوري استفاده كنند؟؟ به همين دليله كه كشوري مثل ما يك مصرف كننده علم هست نه يك توليد كننده علم، چون توليد علم نياز مند "انديشه" و "انديشيدن" هست. چيزي كه ما فاقد آن هستيم. بنابراين در چنين جامعه اي وقتي فردي رو به "علم" و "تحصيل" ربط ميدهيد، بايد يادتان باشد كه مساله "انديشه" و "انديشيدن" رو هم از اون فرد مجزا در نظر بگيريد.
البته همين فرد حتي اگر در يك كشور خارجي توليد كننده علم هم به تحصيل مشغول بشه، باز هم در نهايت چيزي جز يه محفوظ و مصرف كننده علمي نخواهد بود، چرا كه اگر "انديشيدن" رو ياد گرفته بود، در همانجا تبديل به بخشي از فرايند توليد انديشه و علم ميشد. و نتيجه ميشه اساتيد تحصيل كرده خارجي كه گاهي دانشجو بيشتر از آنها آگاهي داره. يك چيز مشخصي كه نتيجه علم هست، "آگاهي" است. همان
awareness
اجنبي ها. كسي كه اين را نداشته باشد صرفا تبديل ميشود به يه حافظ و دارنده مدرك.
ميدونم اين قانون استثنا زياد داره، كه همه قوانين دارند اما اگر نگاه كلي به جامعه ما بكنيد به طور متوسط اين قانون صادق است

يك چيز ديگه هم هست. مردمان سرزمين ما نميتوانند تو يه فضاي خلا فكري از نظر وابستگي به ماورا و متافيزيك و ... زندگي كنند. به دليل مشكلات زيادي كه گريبانگيرشون هست و اون اعتقاد قديمي به خداوند و الهيات و اينكه اونه كه مشكلات رو حل ميكنه و ... مردم ما هميشه يه ذهن نيمه فعال براي اعتقاد به ماورا دارند. كه واقعا ديگه وقتي شما مذهب رو چاشني ماجرا كنيد كه ديگه بدتر. من خودم به خدا اعتقاد ندارم اما بعضي وقتها كه سختي ميكشم و ... ميگم مثلا خدايا چرا من و...؟؟ يا خدا كمكم كن و... دليلش هم اينه كه نميتوانم يه ذهن خلا يا همون انديشمند رو داشته باشم كه بدونه همه اينها زاييده ذهن منه نه يه نيروي ماورايي و ....همه در قدرت منه و ...به همين دليل ممكنه به راه هاي كمي متفاوت از اون جلوه هاي سنتي ماورايي رجوع كنم مانند اين فرد خاصي كه شما مثال زديد. حالا به نظرم بهتره "تحصيل"‌رو از "انديشيدن" جدا كنيد. جوامع غربي به نسبت شرايط رو مهيا كردند كه افراد ميدانند كه براي پيشبرد زندگي روزمره اشون نيازي به اعتقاد به ماورا و ... نيست اما تو جامعه ما به دليل مشكلات زيادش اعتقاد به ماورا وجود خواهد داشت و .... بهتره كمي حق بدهيم به انسانهايي كه نميتوانند و تجربه نكردند زندگي در خلا ذهني وابستگي به كسي يا چيزي مخصوصا يه ماورا.
اميدوارم متوجه شده باشيد منظورم چيه؟ اميدوارم بد نگفته باشم.
 
آهان اين رو هم اضافه كنيد به ماجرا، اون فرد تحصيلكرده تو جامعه اي موفق به تحصيل شده كه راهيابي به مراكز تحصيلي اش براساس همون انديشه و انديشيدن نبوده براساس "تست" كردن يه سري محفوظات بوده (كنكور) كه لزوما نشاندهند انديشه و آگاهي فرد نيست. از طرفي تو شرايط اموزش قبل از كنكور هم اين رو ياد نگرفته. در ضمن از يه طبقه اجتماعي بالاتري نسبت به ساير افردا جامعه برخوردار بوده و به يه سري امكانات مالي براي پژوهش تحصيل دسترسي داشته كه همه افراد اون جامعه بهش دسترسي نداشتند و ندارند (در غير اينصورت كنكور نداشتيم ديگه درسته؟) بنابراين نيازي به تغيير تفكر و انديشه نداشته، باي ديفالت نسبت به بقيه اعضا جامعه بالاتر ديده ميشده و صرفا به خاطر يه سري تست و ... امكانات درسي و تحصيلي بهتري هم داشته و ... در نتيجه نيازي به تغيير در خودش و نگرشهاي ارثي احتمالي از اطراف نداشته. چيزي وادار به انديشيدنش نميكرده چون رقيبي در جامعه خارج نداشته و .... بنابراين چنين آدمي خاص نيست. صرفا به يه سري منابعي دسترسي پيدا كرده كه تو جامعه ما در دسترس همه نيست.
اون آدمه باي ديفالت ديگه همه چيز داره پس نيازي نيست در نگرش هاش تفكر كنه و ببينه آيا اعتقادات اين چنيني درست هست يا غلط يا ...؟؟؟ حتي اگه فرصت پيدا كنه وقتي رو هم براي اين اعتقاداتش ميگذاره. مثال ساده اش اين همه استاد و دكتراي فلان رشته كه سرشون رو بزني از دينشون برنميگردند و ... اينها هم از بين همون عوام هستند با اندك فرقي در چند تا مدرك تحصيلي.
ببخشيد كه روده درازي كردم
 
فلذا تعریف خواس را کمی اصلاح می کنیم.
 
مطلب جالبی بود . مدتی است که با گرایش یکی از بستگان به این " عرفان کیهانی" محمد علی طاهری اجبارا خرافه هایشان را خواندم و شنیدم. واقعا مات موندم از اینهمه ادعا و کلمه عجیب و غریب و دهن پر کن و از اون مهمتر از ادمائیکه بی دلیل این ادعا ها رو قبول میکنن. به هر حال متشکرم.
 
راستش من چندروز پیش توی یک جمعی بودم که یکی از حاضرین و همسرشون گفتن که تو کلاسهای این آقا شرکت کردن و همه حاضرین رو جمع کردن و نشوندن و گفتن که چشماتونو ببندین و تمرکز کنید و اگر چیزی دیدید نترسید و ... بعد هم دونه دونه از همه پرسیدن که چی حس کردی و ... بعد هم به کسایی که مشکل جسمی داشتن و یا جایی از بدنشون احساس درد می کردن می گفتن که صبر کن من الان اعلام می کنم تو حالت خوب میشه. من راجع به این موسسه و فعالیتش چیزی نمی دونم ولی این دونفر با این کاراشون باعث خنده و تفریح جمع شده بودن. به نظر منکه خیلی مسخره بود و ضمناً این اساسنامه شونم زیر پا گذاشتن
 
take a look to this website
www.borhaan.blogfa.com
 
نادر جان ميشه بگي چرا كامنت ديروز من را روي وب نگذاشتي؟ نكنه به مذاقت خوش نيامده ؟
در ضمن چرا هميشه بايد 2*2=4 بشود خود تو تا حالاغ مواجه نشدي با اين كه بشود 5 يا حتي 4.5 در علم پزشكي هم كه البته تو از آن سررشته نداريو كاملا هم بر اساس تفكر علمي و انتقادي است هم هميشه 2*2=4 نميشود و البته يادت نره كه علم پزشكي هم بر اساس همين مشاهدات و تجربيات و فرضيات به نتيجه علمي رسيد. عرفان كيهاني هم يك فرضيه است و قطعا تو ميتوني قبولش داشته باشي يا نداشته باشي . اما قطعا من و تو با عقل جزيي و ناقصمان نميتونيم خط بطلان بكشيم بر آن يا هر فرضيه ديگري .ميتوني به يك سوگند نامه و سايت اكتفا نكني(كه البته اگه تفكر علمي داشته باشي اين كار را نمي كني) و بري ببيني چي مي گن همونكاري كه من كردم.. در هر حال خوشحالم كه جزو خواص اين مملكت شده ام به ظن تو و نميدانم چرا فكر مي كردم تو كه هميشه ادعاي خاص بودن مي كردي چرا جز عوامي به ظن خود.
شادباشي نادر جان
اسمم را هم نمي نويسم تا بدون پيش داوري راجع به حرفام فكر كني اگه تفكر علمي و انتقادي داري ولي مرد و مردونه كامنت را مثل قبلي سانسور نكن.
 
سلام جناب آقای تفکر
رسم من در این وبلاگ آن است که همه کامنت ها را تایید کنم، گاهی پیش می آید که چند روزی فرصت تایید کامنت ها پیش نمی آید و در تایید آنها تاخیر می شود ولی یادم نمی آید که کامنتی را پاک گرده باشم.
در هر حال اگر قصوری از جانب من بوده عذر می خواهم.
قرار هم نیست که کامنت ها حتما به مزاق من خوش بیاید تا تایید شود، اگر نمی خواستم یک گفنگوی واقعی شکل بگیرد، بجای وبلاگ نوشتن، با خودم حرف می زدم و خودم برای خودم دست می زدم و هورا می کشیدم.

اما برگردیم سر بحث :
من تا بحال به موردی بر نخورده ام که 2 بعلاوه 2 برابر 4 نشود.
می دانم که حالتهای پیچیده ای وجود دارند که در مدلسازی آنها فرمولها یا روشهای ساده شده ای استفاده می شود و در نتیجه تاثیر برخی عوامل نادیده گرفته می شوند. عواملی که معمولا تاثیر ناچیزی دارند اما ممکن است در حالتی خاص، تاثیر آنها تعیین کننده بشود و در نتیجه این تصور حاصل شود که رابطه مورد استفاده نادرست است. اما این نادرستی تنها ناشی از ساده سازی های انجام شده است. در واقع باید توجه شود که روابط علمی مورد استفاده برای تعریف مدلها، محدوده جوابی دارند، همانطور که محدوده جواب فیزیک نیوتنی، سرعتهای پایین و جرمهای نه خیلی کم و نه خیلی زیاد است.

در مورد علم پزشکی بارها اعتراف کرده ام که اطلاعات ناقص و جسته گریخته ای دارم. اما همین اطلاعات ناقص هم به من می فهماند که برای آنکه روش درمانی ای مورد تایید و مورد استفاده قرار بگیرد باید دو شرط را تامین کند : اول آنکه از نظر تئوری بتوان گفت که در اثر اعمال این روش درمانی چه تاثیراتی حاصل می شود (مثلا گفته شود که فلان دارو باعث می شود که میزان فلان هورمون در بدن پایین بیاید و فلان نتیجه حاصل شود) و دوم اینکه بتوان با تعداد قابل قبول از نظر آماری نشان داد که روش درمانی مورد بحث، نتیجه قابل قبولی دارد.

تا آنجا که من از عرفان حلقه فهمیده ام، این روش تمام بیماریها را مستقل از دلیل و منشا بیماری درمان می کند، هزینه ای هم ندارد. در نتیجه برای جناب استاد و شاگردانشان نباید کاری داشته باشد که یکی از بیمارستانهای تهران را انتخاب کنند و با اسکن تمامی بیماران کاری کنند که تمام بیماران این بیمارستان درمان قطعی پیدا کنند.
همینکه چنین عمل انسان دوستانه ای انجام نمی شود، من را نسبت به صحت این روش مشکوک می کند.

من به شخصه حاضرم که به عنوان یک نمونه شاهد مورد استفاده قرار بگیرم :
از هر روزیکه شما بفرمایید، من اول یک آزمایش خون خواهم داد و بعد داروهای کلسترولم را قطع می کنم بعد شما و جناب استاد و دیگر شاگردانشان بنده را اسکن کنید ( آنطور که استاد ادعا کرده اند نیازی به حضور فیزیکی من هم نیست، من در منزلم استراحت می کنم و استاد از میان حلقه شان من را اسکن کنند) بعد از دو هفته مجددا یک آزمایش خون خواهم داد، اگر میزان کلسترول خون من به حد طبیعی برگشته بود حرف شما را باور می کنم.

پیشاپیش بعضی حرفها را قبول نمی کنم، مثلا :
1- ا! خوب ببین کلسترولت از 231 به 231 کاهش پیدا کرده دیگه. معلومه که کاهش پیدا کرده.
2- ممکنه کلسترولت پایین نیومده باشه، اما عوضش رنگ و روت خیلی باز شده
3- بی خیال کلسترول، مهم روحته که الان اعتلا پیدا کرده و هاله ات هم خیلی تمیزتر شده
4- نه قبول نیست خونه شما سقفش ضد تشعشع است، برای همین حلقه بهت اثر نکرده
5- تو چون روحت خیلی کثیف بوده حلقه هرچی اشعه تابونده خراب شده.
6- حلقه فعلا یکی دو روز خرابه داره آپگرید میشه، سرور هامون رو که عوض کنیم همه چی درست می شه.

و جواب هایی شبیه به این.
 
شاید در مورد استفاده من از عبارت "خواص فریبی" هم سوئ تفاهمی پیش آمده باشد. منظور من از این عبارت آن نیست که کسانی که به عرفان حلقه اعتقاد ندارند ، عوام هستند. بلکه با استفاده از این عبارت می خواستم بیان کنم که روشهای فریبنده ای هست که برای تاثیر بر خواص استفاده می شود، همانقدر که اعتقادات خرافی و مذهبی برای تاثیر بر عوام استفاده می شود.
 
در مورد کامنتی هم که فرمودید سانسور کرده ام، گمانم منظورتان کامنتی باشد که برای پست مورخ 10 May گذاشته شده است به شرح زیر :

سلام مي خواستم راجع به مطلب آقاي ب و خواص فريبي

بنويسم و آن اينكه فهميدم شما جز خواص نيستيد كه فريب نخورديد.بعد هم اينكه آيا شما واقعا در اينمورد تحقيق علمي كرديد كه ببينيد برپايه يك تفكر علمي هست يا نه؟ و اساس و بنيان آن كجاست؟
راست گفتند دوستانتان ما مردم ايران .................

# posted by Anonymous : 9:45 AM
که ملاحظه می فرمایید که تایید شده است و سانسور نشده.
 
این ادرس ارزش مطالعه دارد خصوصا بخش نظرات.
http://www.roozevasl.com/tamolat.aspx?cat=tamolat&id=2561
 
Post a Comment

........................................................................................

Home