BOLTS




Saturday, November 29, 2008

٭
دل من و اين تلخي بي نهايت ريشه اش كجاست؟ *
---------------------------------------
اين مدت اخير احساس مي كنم كه يكي از پيامبران متاخر بني اسرائيل ام. از همانها كه هر روز كارشان اين بود كه در خيابانها داد بزنند كه آخر زمان شده است و همين فرداست كه دنيا فروبپاشد. حرفهايم شده است مثل مكاشفات يوحنا از آخر زمان. آپوكاليپس، شده است نابودي و آتش و شمشير.
حرفهاي آخر زماني من گاهي جهاني است و گاهي داخلي. جهاني هايش وضعيت توسعه ناپايدار جهان است، گرمايش زمين و كمبود منابع و نابودي سيستم طبيعي و آلودگي و از بين رفتن تنوع زيستي و اينجور روضه ها كه زياد شنيده ايد. اينكه اين كره به اندازه اين همه آدم كه همه شان بخواهند زندگي خوب كنند جا ندارد. به اندازه اين همه آدم غذا، آب و انرژي وجود ندارد و اينكه كافي است چيني ها و هندي ها هم بخواهند مثل آمريكايي ها غذا بخورند كه تمام موجودي دامداري هاي كره زمين را يكي دو هفته اي بخورند.

آخر زمانهاي داخلي من اما هم زمانشان نزديك تر است و هم وحشتناك ترند.
مي خوانم كه حدود 30 هزار ميليارد تومان با اين قيمت نفت، آخر سال كسري بودجه مي آوريم. حساب مي كنم كه حداكثر بشود 10 هزار ميلياردش را منتقل كرد به سال بعد يا بشود از بودجه عمراني برگشت زد به جاري و ناچار ايشان (بعد از آنكه زير نوشته خليج عربي عكس گرفته دستم نمي رود مقامش را بنويسم "رئيس جمهور ايران") به بانك مركزي دستور مي دهد كه 20 هزار ميليارد تومان پول چاپ كنند. يعني 20% درصد اضافه تورم نسبت به تورم 25 تا 30 درصدي فعلي.
آنوقت ديگر نور علي نور است. پيش بيني من براي زماني در حوالي بهار آينده اين است: صنعت به كل خوابيده است. پروژة هاي عمراني بي پول مانده اند، تجارت مرحوم شده است و در نتيجه مردم بيكار شده اند. تورم هم 45 تا 50 درصد بشود. اگر شورش نشود باورم مي شود كه حتما دست امام زمان در كار است.
اما از قضا اين بهار، همان بهاري است كه مبارزات انتخاباتي در آن انجام مي شود. ايشان هم ( هماني كه دستم نمي رود مقامش را بنويسم) برگ برنده را رو مي كند : طرح تحول اقتصادي.
با يكي از آن لبخند ها كه آدم وقتي مي بيند مي خواهد بميرد، در تلويزيون اعلام مي كند كه در راستاي مهروزي، در ماه ارديبهشت خانواده اي 500 هزار تومان يا يك ميليون تومان به حساب مردم ريخته مي شود، اما يارانه ها ازماه مرداد حذف مي شود و قيمت آب و برق و سوخت واقعي مي شود.
اينطوري قبل از انتخابات پول به مردم داده است و قيمت ها را هم گران نكرده است.
البته نگران نباشيد، مردم ما عادت دارند كه نمك نشناسي كنند و در نتيجه پول را مي گيرند و راي را هم نمي دهند. ( يادتان رفته با آدمي به شرافت خاتمي چكار كردند، چه حرفها كه نزدند، دلم مي خواهد بدانم دانشجوياني كه آن سال آخري دانشگاه تهران با خاتمي آنطور رفتار كردند، امروز كجا هستند؟)
اما ايشان هم كه از اين همه نمك نشناسي مردم بدحوري دلش گرفته است به آقاي وزيرشان دستور مي دهد كه مستقل از اينكه چقدر راي در صندوق به چه اسمي ريخته شده است، راي ايشان را 23 ميليون اعلام كنند (كه از 22 ميليون دور دوم خاتمي بيشتر باشد) و البته براي سهولت امر هم اعلام مي كنند كه راي گيري و شمارش آرا كامپيوتري است، در نتيجه در هيچ صندوقي، هيچ كسي شمارشي از آرا ندارد كه بعدا بخواهد اعتراضي بكند. يك فايل كامپيوتري است و يك كد رمز آقاي وزير كه هر كاري دلش خواست با اعداد بكند. البته شوراي نگهبان هم هست كه نيم ساعتي بعد از اعلام نتايج آنرا تاييد مي كند. و البته مردم ايران علي الخصوص اصلاح طلبان هم كه همگي غيور...، با شنيدن اين نتيجه يكصدا به خيابانها مي ريزند و نفري يك ساندويچ هايدا يا يك ليوان آب انار يا يك ظرف فالوده بستني مي خورند و به خانه بر مي گردند. رهبران جنبش هم در يك اقدام انقلابي در تلويزيونهايشان عكس ايشان را پاره مي كنند و به عروسكشان سوزن مي زنند و يكصدا مي گويند : الهي جز جيگر بگيري.

ايشان هم البته به همين كارهايي كه اين 4 ساله كرده، 4 سال ديگر هم ادامه مي دهد. در نتيجه مملكت كاملا ورشكست مي شود و مردم بيكار مي شوند. تورم هم سر به فلك مي كشد. در نتيجه مردم شورش مي كنند. ايشان هم سركوب مي كند. پيش بيني من اين است كه يكي دو شورش اول، از شهر ها و شهركهاي حاشيه تهران است. اما بعدي اش يكي از شهرهاي غربي. بعد يكي دو سالي شورش در اين شهر و آن شهر مي شود تا اينكه حكومت سقوط كند.

آنوقت تازه اول بدبختي است چونكه باز مثل اول انقلاب همه مي افتند به جان هم و بساط اعدام و ترور و بمب و اين حرفها برقرار مي شود و باز دو سه سالي طول مي كشد تا آرامش برقرار شود. البته فكر نكنيد كه خيلي آرامش بدردبخوري هم خواهد بود: هميشه بعد از اينجور وقايع كسي قدرت را بدست مي گيرد كه زودتر به فكرش رسيده باشد كه اسلحه بيشتري جمع كند. هيچ ابايي هم از استفاده اش نداشته باشد.

اين فعلا شده است "بدترين سناريو"ي من.
چند سال پيش، فكر و ذكر من اين بود چطور كارم را گسترش بدهم، كه چطور همكاري هاي بين المللي داشته باشم، كه كدام شاخه هاي جديد را مي توانم به فعاليت حرفه اي ام اضافه كنم. اما اين مدت اخير تمام وقت در فكر اين هستم كه اگر مملكت ورشكست بشود تا چه مدتي پرسنل ام را حفظ كنم، بعد به چه ترتيبي عذرشان را بخواهم، بعد تا چه مدت مي توانم بدون كار زندگي ام را بچرخانم.

براي همين هم هست كه انقدر تلخ شده ام.

البته بهترين سناريو هم هست، كه كسي جاي ايشان را بگيرد كه به اندازه يك نخود مديريت بداند، رابطه هاي بين المللي را درست كند، تحريم ها را بردارد، بعد سرمايه خارجي جلب كند، آزاديهاي اجتماعي را بيشتر كند و تمام آن روياهاي شيريني كه هميشه با زنگ ساعت صبحگاهي خراب مي شود.

متاسفانه اما سناريوهاي بد قابليت تحقق بيشتري دارند، چرا كه ريشه شان حماقت انسانها است و اين تنها منبعي است كه لايزال است.

براي همين هم تلخ شده ام، و فكر نكنم به اين زوديها تلخي ام برود.

------------------------------------
* فدريكو گارسيا لوركا به ترجمه احمد شاملو

Labels:




Comments:
نادر عزیز،
قضیه گرمایش زمین که هنوز زیر سوال است. حداقل این که که استاد من معتقد است (با دلیل) که طبیعت راهش را پیدا می کند.
کاش بقیه موارد هم دست طبیعت بود.
 
نخیرم! هیچ کدوم اینایی که گفتید نمیشه. مگه یادتون نیست سر خاتمی و ناطق چقدر همه مطمئت بودن که ناطق میشه؟ یادمه ابراهیم نبوی بود فکر کنم که از قول ناطق گفته بود: چه رای بدین چه رای ندین، چشم همه بشه کور، منم رئیس جمهور. یادته؟ این بار هم نمیشه اونی که شما نوشتید. کسی می آید. حالا یا دروغی پست یا کسی که مثل هیچکس نیست.
 
Not only you are bitter but also very scary these days !!!
 
درباره وضعيت داخلي تصميم گرفته ام كه فكر نكنم. اميدوارم به معجزه.

از قضا "گرمايش عمومي زمين" تقريبا ديگر مورد قبول دانشمندان دنيا قرار گرفته است. گزارش پانل بين المللي تغييرات آب و هوا IPCCكه در سال 2007 ارائه شد، قضيه را تقريبا روشن كرد.
يك نگاهي به ويكي پديا بيندازيد بد نيست :
http://en.wikipedia.org/wiki/Global_warming
علي الخصوص به مراجع بحث.
فيلم An inconvenient truth را هم دستتان رسيد ببينيد.
مسئله خيلي ساده است : ميزان دي اكسيد كربن موجود در جو از بيشترين ركورد تاريخ كره زمين بيشتر شده است. اگر به همين شكل مصرف كنيم، تا چند دهه ديگر دي اكسيد كربن هوا به دو برابر ميزان متوسط تاريخ كره زمين مي رسد. اين عدد مرز وضعيت قابل پيش بيني است، وضعيت آّب و هواي كره و بازخورد گونه هاي گياهي و جانوري و عوامل زيست محيطي در صورت عبور از اين مرز، قابل پيش بيني نيست و ممكن است تفاوت ماهوي با وضعيت فعلي داشته باشد. آنوقت معلوم نيست كه ديگر شرايط براي زندگي انسان روي اين كره چندان هم مساعد باشد.
 
نادر عزیز
الان نمودارهایی که مربوط به میزان GHGدر تاریخ کره زمین است در دسترسم نیست. ولی همانطور که نوشتی بالاتر از یک محدوده مشخص از غلظت دی اکسید کربن نمی توان اثرات گلخانه ای را پیش بینی کرد. چند تا نمودار هست که بد نیست ببینی (مربوط به همان دو مورد قبلی که گفتم). سر فرصت اسکن می کنم و برایت می فرستم. این قضیه گرمایش عمومی زمین به این سادگی که در فیلم ها نشان می دهند نیست. ضمن اینکه گازهایی مثل متان و اکسیدهای نیتروژن اثر گلخانه ای به مراتب بیشتر از دی اکسید کربن دارندکه به صورت میزان معادل دی اکسید کربن بیان می شوند.
 
اما یک مساله ای که هست اینه که این ماهی 500000 یا یک میلیون تومن رو از کجا میخوان بدن؟ اون موقعی که این بحث رو مطرح کردن، نفت بالای 100 دلار بود و الان تقریبا 1/3 شده، اگه به حداقل 14 میلیون خانوار هم بخوان بدن (یعنی نه به همه که میشن 17 میلیون و خورده ای)، با احتساب ماهی 500000 تومان نه حتی یک میلیون تومان، میشه ماهی 7 میلیارد دلار (دلار رو 1000 تومن فرض کرده ام)، و این قضیه رو اگه بخوان حداقل دوماه ادامه بدن، یعنی اردیبهشت و خرداد، دوماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری، میشه 14 میلیارد دلار.
این پول رو از کجا میخوان بدن؟ خزانه که خالیست، درآمد نفت هم با احتساب قیمت بشکه ای 45 دلار (تازه اگه پایینتر نیاد) ماهی 2.7 میلیارد دلار است، برای پرداخت 14 میلیارد دلار، حداقل درآمد نفت 6 ماه نیاز است بدون اینکه خرج دیگری بشود، یعنی ورود بنزین قطع شود، هزینه های جاری از محل دیگری تأمین شود که بعیداست چون تازه آخر سال هزینه های جاری دولت بالا میرود(برای پرداخت عیدی و پاداش و اینها)، من فکر میکنم این وعده ای که داده شده در شرایط فعلی تحققش امکانپذیر نباشه، مگر اینکه قیمت نفت افزایش پیدا کند .
حتی اگر بخواهند، دلار را بالا ببرند که میزان ریالی حاصل از تبدیل دلارهای نفتی بیشتر شود، این امر باعث تورم وحشتناکی خواهد شد که باز با فرض مساله مغایرت خواهد داشت.
مگر اینکه خزانه خالی نباشد و این میزان پول رو ذخیره کرده باشند که باز بعید میدونم اینقدر آینده نگری کرده باشند.
خلاصه اینکه این طرح موقع خوش خوشان قیمت نفت بالای 100 دلار طراحی شده و دیگه فکر اینجاش رو نکرده اند.
 
در مورد بیشتر چیزهایی که فکر می‌کنی رخ می‌ده باهات موافقم، بالاخره کاساندرا قراره پیام‌آور وقایع شوم باشه.
در واقع پیش‌بینی این‌که اون برنامه‌ی اقتصادی به کجا منتهی می‌شه اصلا کار سختی نبود، اما چندتا نکته:

1- نوشتی که «به بانك مركزي دستور مي دهد كه 20 هزار ميليارد تومان پول چاپ كنند. يعني 20% درصد اضافه تورم نسبت به تورم 25 تا 30 درصدي فعلي.» تا جایی که من می‌دونم داستان این‌قدر هم خطی نیست که بشه صاف گفت چقدر اضافه می‌شه ولی خوب در همین حدود خواهد بود.
2- من هم فکر می‌کنم به زودی یکی از اون لبخندها رو خواهیم دید ولی در مورد افزایش قیمت ارز.
3- آقا از تو بعیده که سرشاخ بودن فارس-عرب این‌قدر برات مهم باشه که این‌کار خاصش از همه‌ی کارای دیگه‌اش برات مهمتر باشه که این بشه جرقه‌ی ننوشتن عنوانش.
4- سال 82 با هم حرف می‌زدیم و شدیدا ضدخاتمی شده بودی، به احتمال زیاد شبیه همون دانشجوهایی که بهشون اشاره کردی. اشتباه می‌کنم یا نظرت عوض شده؟ و اگه شده چرا؟
5- در واقع می‌خواستم فقط همین بند رو بنویسم که بقیه‌اش هم اومد! واقعا فکر نمی‌کنم برای رفیقمون 22 یا 23 میلیون فرق خاصی بکنه. همین‌حالا هم داره می‌گه ما بهتریم و اصولا عدد براش مقیاس چیزی نیست. چرا باید خودشو به دردسر (احتمالی) بندازه؟
6- قسمت آخر سناریومون هم یه کمی فرق داره. در واقع مال من یه کمی بدتره. نمی‌گم چشه که پس‌فردا متهم به ترویج تجزیه‌طلبی نشم.
 
تا جایی که من به یاد دارم سرکار جزو اولین کسایی بودین که گفتین : مگه خاتمی چی کار کرده؟ و از بی عرضگی و ترسو بودنش شکایت داشتین و همه جا هم پشت سرش حرف میزدین، نمیخوای بگی که یادت رفته که نه؟
راستی در مورد او پست پایینت در مورد جی دی پی نوشتی و طرف رو مسخره کردی (که البته حقش بود) ولی آماری که آوردی مال سرانه است نه مال کل، طرف هم در مورد کل حرف زده. کل جی پی دی با سرانه اون فرق میکنه. ایران تو کلش تو بیست تای اول دنیاست، ولی توی سرانه طبیتا پایین جدوله.
 
اقاي ب عزيز چه كاري ميتوان كرد؟ اين مطلب من را بخوان
 
Just wanted to say, I don't read weblogs anymore. I don't have time, or energy or anymore intrest to follow all the blogs that I read for so many years. It's been a while that I have retired from reading and writing blogs, but your blog is the only one that I miss, I follow and I enjoy.
I don't care if you change your character every single time you write, I don't care if you have " afkaare parakande!" and I don't care how "khaandani" your blog is, but please whatever you do, don't retire. Whether you like it or not, some people are hooked to these words.
 
سلام

من می خواستم راجع به انتخابات ریاست جمهوری ایران صحبت کنم.

خواهش می کنم این مطلب را بخونید و اگر موافق بودید شما هم بنویسید و اگر مخالفتی داشتید دلیل اش را بیان کنید.



من مثل بقیه نگرانم. مهم ترین نگرانی ام هم برای زندگی خودمه. این چند سال اخیر واقعا سخت گذشت. من از سخت زندگی کردن تو کشور ثروتمندی مثل ایران متنفرم. کارم کفاف یه زندگی معمولی مستقل رو هم نمی ده. آرامش هم از زندگی ام رخت بربسته. به آینده هم هیچ امیدی ندارم. دلم هم نمی خواد سختی اش را من بکشم و با پولی که حق منه دیگران راحت زندگی کنند و قدرتمند ترو پولدارتر بشوند، حالا چه دولتمرد باشند چه اهل کشورهای دوست وبرادر.



در مورد انتخابات پیش رو، به نظرم اگه می خواهیم دوباره الف نون انتخاب نشه باید فکر کنیم که کی انتخاب بشه بهتره. دیشب داشتم کتابی می خواندم این جمله اش به نظرم خیلی مناسب موقعیت الان ما است:



انتخابات اغلب به نفع کسانی تمام شده است که مردم با آنها موافق نبوده اند زیرا آن شخص بیشترین توجه و انرژی را به خود جلب نموده است. اگر از سیاستمداری خوشتان نمی آید، حامی رقیب او باشید.

(هیل دوسکین- کتاب راز- راندا براون – ترجمه پورآغاسی – ص 177)



الف نون همینکار رادر عرض این 4 سال کرده. اینقدر مصاحبه و فعالیت کرده که همه جا حرف اونه. (تو این مورد خیلی هوشمندانه رفتار کرده).

من می خوام همین کاری را بکنم که کتاب توصیه کرده. معمولا یه آدم ناشناس کاندید نمی شه. رجل سیاسی بودن فکر کنم جز شروط کاندیداتوری باشه. اغلب کاندیداها را هم کم و بیش می شناسیم. یعنی می دانیم کی واقعا اهل تدبیر و کاره و به معنی واقعی خدمت می کنه. پس راجع به چیزهایی که از رئیس جمهورمون می خواهیم و کسی که فکر میکنیم اینکار را می تواند بهتر از بقیه انجام بدهد حرف می زنیم.



کارهایی که من از رئیس جمهورم می خواهم:

شرایطی را فراهم کند که من آرامش داشته باشم و بتوانم برای زندگی ام برنامه ریزی کنم.

(مثلا من با حقوق یک کارمند بتوانم یک زندگی عادی داشته باشم. رویای خانه دار شدن را به گور نبرم. عمرم در ترافیک کور و سلامتی ام در آلودگی هوای تهران به فنا نرود...)

واقعا دلم می خواهد شرایطی در مملکتم داشته باشم که فکر مهاجرت کاملا از سرم بیرون برود. (تصور من راجع به وضعیت من مهاجر در کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی مثل وضعیت افغان ها در کشور خودمان است: شهروند درجه دو)

از قدیم گفته اند یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است. همین ایران را آباد کنند ، بقیه دنیا پیش کش.

به عنوان شهروند تبعه ایران واقعا توقع خدمت از مدیران دارم. با کسی هم تعارف ندارم . اگر کسی نمی تواند ، دانش و تجربه و شهامت ندارد، خیانت بزرگی است که موقعیت و پستی را غصب کند که در آن کارائی ندارد و ما خودمان باید به کسانی این موقعیت را بدهیم که بیش از دیگران برای ما کار می کنند.



آقای خاتمی:

آدم محترمی است ولی بسیار اهل مدارا. اگر وزیر خارجه بشود موفق تر است تا رئیس جمهور. الان به کسی نیاز است که جرئت و جسارت الف نون را داشته باشد البته همراه با تدبیر.



آقای قالیباف:

خوب این آدم چه وقتی که در نیروی انتظامی بود چه در شهرداری خوب کار کرده . اثرات اش را هم همه می بینیم. از 110 و 137 و پارک بانوان و ... مگه ما غیر از این که مدیر مملکت کاری کنه که ما راحت تر و شاد تر زندگی کنیم و آرامش داشته باشیم چیز دیگه ای می خواهیم؟ اگر هم کسی مخالف این آدمه و چیزی ازش میدونه بگه.



آقای موسوی

این که ایشان زمان جنگ خوب مدیریت کرده اند دلیل کافی نیست. سالها است ایشان در صحنه سیاسی نبوده. به نظرم شرایط فعلی خیلی با آن زمان بسته و محدود جنگ و بحران فعلی جهانی با شرایط سی سال پیش فرق دارد. باز هم اگر کسی موافق ایشان است و فکر می کند او می تواند دلایل اش را بگوید.



آقای کرباسچی

من مدیریت این آدم را قبول دارم. اما در مورد سایر مسائل(اختلاس و زندان رفتن) نظری ندارم چون اطلاعاتم کامل نیست. شاید اگر رئیس جمهور نباشد و مقام اجرائی داشته باشد بهتر است.





چون خیلی اهل سیاست نیستم، خوب آدمهای کمی را می شناسم. خیلی آدمهای دیگری هستند که می توانیم در این لیست بگذاریم و راجع به آنها بحث کنیم . حداقل فضای بسته ای در مورد انتخابات نخواهیم داشت و می فهمیم که واقعا چی می خواهیم و چه کسی می تواند انجامش دهد. من بعد از ماجرای لایحه حمایت از خانواده کمی به تاثیر اینترنت و همبستگی ایمان آوردم.



انتخابات مسئله مهمی هستش. با آینده تک تک ماها سرو کار داره. پس کمی بهش فکر کنیم. مثبت هم فکر کنیم. با احتیاط هم عمل کنیم . دیدم که زمزمه کاندید شدن خاتمی که بلند شد، بهش گفته شد ترسوئه و اون هم سر جاش نشست. یعنی یه کاری نکنیم که آدم های مورد نظر ما را از همین الان بذارن کنار.





یه مورد دیگه : همه جانبه فکر کنیم.

مثلا راجع به اوباما :

برداشتم این بود که به دلیل غیر نظامی بودنش (در برابر مک کین نظامی ) و سیاه پوست بودنش (در جامعه نژادپرست آمریکا) و جوان بودنش (در مقابل دولتمردان فعلی) انتخاب شد. حالا که انتخاب شده تا جائی که من دیدم همون سیاستهای قبل راکمی ملایمتر پیش گرفته. موقع انتخابات اش من فقط یکی دو مقاله راجع به نظرات و مشی سیاسی اش خوندم.





سپاسگزارم که وقت گذاشتید و خواندید. خیلی دوست دارم نظر شما را هم بدانم .

محمد احمدی
 
نادر عزیز،
قول داده بودم که چند نمودار برایت بفرستم که یادم رفت! ولی این بحث کوچک باعث شد که مقادیری -بیشتر- روی گرمایش زمین مطالعه کنم. خواستم برایت چند تا کتاب بفرستم که ایمیلت را توی وبلاگ ندیدم. هر چند که حجم یکی از فایل ها خیلی زیاد بود و با ایمیل هم نمی شد فرستاد.
1- climate confusion by Roy Spencer
2- Meltdown by Patrick Michaels
البته انتظار ندارم که این کتاب ها را بخوانی فقط به عنوان دو مرجع مخالف برایت فرستادم تا از آن تلخی بی نهایت کمی کم شود. در پاسخ به فیلم an inconvenient truth هم یکی دو تا فیلم دیدم که البته حال و هوای مخالف داشت و به نظرم کتاب ها ارجحیت دارند. فقط به خاطر اینکه یک نمونه کوچک از تاثیر منابع مالی در تایید یا عدم مخالفت با "تاثیر گازهای گلخانه ای بر گرمایش زمین" را بدانی: بودجه پروژه خودم را اتحادیه اروپا به منظور کاهش گازهای گلخانه ای یک فرایند خاص می پردازد . به هر حال اگر کتاب ها را خواستی و با نقض کپی رایت هم مشکلی نداشتی می شود به راحتی از سایت هایی مثل gigapedia دانلود کرد.
 
Post a Comment

........................................................................................

Home