BOLTS




Wednesday, November 28, 2007

٭
آقای ب و نارنجی بزرگ
------------------
1- خانم نازلی می گوید که یک نارنجی بزرگ در وبلاگ آقای ب دیده می شود. آقای ب هرچه سر تا ته وبلاگش را می گردد، چنین چیزی نمی بیند. اما این دلیل نمی شود. آقای ب خیلی وقتها خیلی چیزها را نمی بیند. ضعف بینایی آقای ب بخصوص وقتی که به دستاوردهای عظیم و باورنکردنی دولت فخیمه نهم می رسد به شدت خودش را نشان می دهد.
2- آقای ب به کیبوردش که از کثیفی سیاه شده است نگاه می کند و یادش می افتد که جایی خوانده است که تعداد میکروبهای کیبورد از تعداد میکروبهای کاسه توالت بیشتر است.
3- آقای ب "Decosntructing Harry" آقای وودی آلن را دید و لذت فراوان برد.
آقای ب تکرار کرد: "خدا یک وودی آلن گنده است".
4- شما اصلا تابحال محضر این خانم Joan Baez را درک کرده بودید؟ آقای ب از کشف ایشان خیلی خوشحال است. آقای ب درضمن به روح ویکی پدیا که این همه اطلاعات جالب در مورد ایشان ارائه می کند، صلوات می فرستد و یادش می افتد که زمانی قرار گذاشته بود که روزی، یا لااقل هفته ای یک مدخل فارسی در آن بنویسد اما تا بحال فقط یک مدخل نوشته است و آن هم یک مدخل نصفه نیمه و ناقص در مورد آرش سبحانی.
5- آقای ب از این کارهای نصفه نیمه زیاد انجام داده است، کتابهایی که 10 صفحه اولشان را ترجمه کرده است، جلساتی که فقط اولی شان را برقرار کرده است، ایده های جالبی که فقط در حد حرف مانده است ...
6- آقای ب با شور و حال فراوان برای آقای مدیر عامل توضیح می دهد که پروژه ای که به شرکتشان پیشنهاد شده است یک فرصت طلایی است برای انجام پروژه ای در راستای توسعه پایدار. آقای ب توضیح می دهد که پروژه کذایی در زمینی ساخته می شود که در حال حاضر زمین کشاورزی است، و اگر سطح اشغال زمین پروژه به مقداری حدود 30 درصد محدود شود و بجایش ساختمانهای بلندمرتبه ساخته شود، در عوض مابقی زمین با گیاهانی با قدرت تبدیل گاز کربنیک به اکسیژن بیش از زمین زراعی استفاده شود و اگر در طرح سازه جدا به مسئله دی اکسید کربن توجه شود، می شود پروژه ای نمونه ساخت، می شود کارفرما را راضی کرد که چنین امتیازی در طرح می تواند یک موقعیت بسیار مناسب تبلیغاتی باشد، می تواند یک موقعیت بسیار دلخواه شهری باشد که پروژه را به یک پروژه نمونه تبدیل می کند، می شود اصلا نام شهرک را عوض کرد و نامش را گذاشت شهرک "سبز" فلان ...
آقای مدیر عامل نگاهی به اقای ب می کند که یعنی "برو بابا ول معطلی" و می گوید بله بد فکری نیست.



Comments:
سلام ؛
نارنجی رفت... چی بود و چرا اینجا بود نمی دونم؛ ولی الان دیگه نیست!؛

چقدر این موضوعی که راجع به پروژه و توجه به توسعه پایدار نوشتی جالبه. می دونی؛ اون کسی که معادل پارسی پایداری رو توی ایران معرفی کرد و اولین مقاله ها رو به زبان فارسی در این زمینه و در بخصوص در صنعت ساخت ( بهتره بگیم محیط انسان ساخت) نوشت؛ همون کسی بود که بعدها من رو تشویق کرد که پایان نامه ارشدم رو روی یکی از حیطه های بیشتر تخصصی توسعه پایدار کار کنم. موضوعی که اون سالها من روش کار کردم به شکل یک موضوع یک کم حرفه ای دیده شد؛ یادم نمیره که توی جلسه دفاع یکی از استادها گفت ما که از این چیزها سر در نمیاریم...
موضوع روند و چگونگی ارزیابی توسعه پایدار در محیط انسان ساخت بود؛ در واقع بازسازی این روند برای شرایط ایران با کمک از نمونه های موجود

این موضوع پایان نامه عملا به نوعی زندگی حرفه ای منو توی مسیری که الان هست قرار داد؛ کاملا می تونم تصور کنم نگاه مدیر عاملی رو که میگه "برو بابا ول معطلی" ولی خوب هم می دونم که این موضوع اونجا هم جا می افته؛ بالاخره جا می افته. اینجا واقعا در پروژه های کلان این موضوع تبدیل شده به یک مبنای اولیه ساخت؛ و در سطوح دیگه به مبنایی برای رقابت کارفرماها؛ برای پایدارتر ساختن؛
اونقدر مساله آروم آروم پیش رفت کرده که انگلستان الان داره خیلی از وجوه مختلف پایداری رو وارد قوانین ساخت می کنه و البته تا جایی که من می دونم اولین کشوریه که این کار رو داره می کنه

من خیلی دوست دارم بدونم این جور چیزها اصلا خواننده داره یا نه و اگه کسی براش جالبه شروع کنم یک مقدار بیشتر وقت گذاشتن و بنویسمشون توی وبلاگم؛ ولی تا بحال همیشه فکر کردم وبلاگ من چند نفری خواننده داره و اونها هم کمتر علاقمند به این موضوع هستند... بگذریم که وبلاگ من داره تبدیل میشه به دفتر خاطراتی با صفحات کمتر و کمتر!!!؛
 
موضوع توسعه پایدار اینجا تازه داره مهم می شه و کم کم بعضی ها دارن به فکرش می افتن. متاسفانه کسی که باید موتور محرکه اصلی ماجرا باشه ، یعنی دولت، به کلی سوت ه و اصلا در این ماجراها نیست. شاهد واضح این حرف هم اینه که کمیته ملی توسعه پایدار ایران اصلا در دوران دولت نهم حتی یک جلسه هم تشکیل نداده و انقدر تعطیل شده که حتی وبسایتشون رو هم یادشون رفته که تمدید کنن و احتمالا الان تنها نسخه باقی مونده از سند راهبرد ملی توسعه پایدار اونی است که من پارسال پیرارسال ها داونلود کردم!

من خواهش می کنم که در وبلاگت بیشتر در این مورد بنویسی، مطمئن باش که لااقل یک خواننده داره ( من ! ). راستش نزدیک یک سال است که این قضیه شده است موضوع اصلی مطالعه و تفکر من و فکر می کنم که اگر یک کار درست در زندگیم انجام داده باشم، تلاش برای گسترش این ایده باشه.

ما در جامعه مهندسان مشاور ایران، این قضیه توسعه پایدار رو خیلی جدی گرفته ایم، تقریبا هر شماره ، یا لااقل یک شماره در میان از فصلنامه جامعه مشاوران چیزی در این مورد داریم، چند تایی هم کنفرانس در این مورد برگزار کرده ایم که آخرینش همین جدود یک ماه پیش بود و کلی هم انعکاس داشت ( مثلا اعتماد یک نصف صفحه خبرش را چاپ کرد )

اما همونطور که گفتم، فعلا در دوران دولتی که اصلا به این چیزها هیچ اعتقادی نداره، سخت است که پروژه ای رو به این سمت سوق بدهیم.
 
Post a Comment

........................................................................................

Home