BOLTS




Saturday, February 10, 2007

٭
آقای ب به باد می گوید که بگریزد از این بند
--------------------------------------
1- باز نزدیک عید شد و آقای ب افسردگی گرفت. دلیل افسردگی آقای ب نیازی به توضیح ندارد : تمام دستگاههای مملکت یازده ماه از سال را خواب هستند، اواخر بهمن که می شود یادشان می افتد که پروژه هایشان خوابیده است و بودجه شان در شرف برگشت خوردن است، بنابر این دست به دامن امثال آقای ب می شود که تا عید نشده، زود برایشان یک پروژه طراحی کنند. به همین دلیل ، آقای ب ، بهمن و اسفند که می شود وقت سر خاراندن هم ندارد.
آدمی هم که سرش می خارد و نمی تواند آنرا بخاراند، خوب معلوم است که افسرده می شود.
2- اقای ب کتابی خریده است به نام "ودیگران" که البته تا امروز چند پاراگراف بیشتر از آنرا نخوانده است، اما به نظرش جالب آمده است. لطفا کسانی که خوانده اند، نظرشان را بگویند که آیا کتاب خوبی است و باید بقیه اش را خواند یا اینکه ارزش خواندن ندارد و بهتر است به جایش کتابهای بهتری خواند.
3-آقای ب می تواند اثبات کند که با یکدست تعداد خیلی زیادی هندوانه می شود برداشت :
آقای ب با یک دست همه این هندوانه ها را یکجا با هم برداشته است :
آقای ب مدیر یک بخشی است در یک شرکتی. که به اندازه دو شیفت کامل وقت لازم دارد.
در ضمن معاون فنی یک شرکت دیگر هم هست. که دو نصفه روز در هفته وقتش را برای آن صرف می کند.
در ضمن عضو کمیته اجرایی یک تشکل حرفه ای است. که هفته ای یک بعد از ظهر وقتش را باید برای آن بگذارد.
عضو کمیته راهبردی یک تشکل دیگر هم هست. که ماهی دو نصفه روزش را باید برای آن بگذارد. و البته برای این ماه یک مسئولیت اضافه هم پذیرفته است که روزی نیم ساعت هم باید برای آن وقت بگذارد.
آقای ب یک دوره آموزشی ثبت نام کرده است که هفته ای یک نصف روز به علاوه تقریبا روزی یک ساعت وقت می گیرد.
آقای ب علاوه بر اینها عضو سردبیری یک نشریه هم هست که هر دو هفته یکبار هم نصف روز وقت جلساتش است و تقریبا همین مقدار هم باید برای انجام کارهایش وقت اضافی بگذارد.
4- آقای ب وقتی که نوجوان بود، خوره کامپیوتر بود، دلش می خواست که در دانشگاه کامپیوتر بخواند. بعد فکرش را عوض کرد و به جایش مهندس عمران شد. یکی از دلایل این تغییر فکر، اسکی بود. آقای ب عاشق ورزش اسکی است. آقای ب در نوجوانی با خودش فکر کرد : از کامپیوتر که پولی در نمی آد، برم سر وقت یک کاری که ازش پول در بیاد که بتونم برم اسکی.
آقای ب امروز مهندس عمران است. اما وقت ندارد که اسکی برود.
آقای ب چند سال پیش ها که کارمند بودريال سالی سه چهار روز می توانست مرخصی بگیرد و اسکی برود.
بعد تصمیم گرفت که کار شخصی اش را داشته باشد که اجازه اش دست خودش باشد که هر وقت دلش خواست برود.
آقای ب از پیرارسال اختیار کارش دست خودش است.
آقای ب پیرارسال فقط یکبار اسکی کرد.
پارسال دو تا نصفه روز اسکی کرد.
امسال هنوز پایش به پیست نرسیده است.
5- بیخود نیست که آقای ب می خواهد بگریزد از این بند.
6- راستی امروز و فردا کنفرانس کذایی مونیخ است که قرار است تکلیفمان در آن مشخص شود.
7- باور کنید که خدا هم که به روز هفتم رسید استراحت کرد، بنابر این انتظار نداشته باشید که آقای ب بند هفتم را بنویسد.
8- راستی : Volver را ببینید. فیلم خوبی است با تصویرپردازی های خوب و صحنه پردازی و نورپردازی و فیلمبرداری عالی.
هرچند آقای ب نفهمید که چرا به خاطرش به پنه لوپه کروز جایزه دادند، اما این چیزی از ارزشهای این فیلم کم نمی کند.
فقط حواستان باشد : زیر نویس انگلیسی اش ناقص است. خیلی جاها را مجبورید از شنیدن اسپانیایی اش با فهمیدن یکی دو کلمه ای که معلوم است معنی اش چیست حدس بزنید. بخصوص آخرهای فیلم که دارد گره ماجرا باز می شود.



Comments:
به همه اينا اضافه كنين وقتي كه براي گروه خورشيد خانوم بايد بذارين و وقتي كه بايد فكر كني و بهانه تراشي كني و غيره
 
Post a Comment

........................................................................................

Home