BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Monday, December 18, 2006
٭ آقای ب و سلامتی
........................................................................................----------------- 1- آقای ب جو گیر شده است. هر پنج دقیقه یکبار به اینترنت متصل می شود که ببیند خبر جدیدی از انتخابات هست یا نه. آقای ب ته دلش بیشتر راضی است که تعداد اصلاح طلبان شورا کمتر از نصف اعضا باشد. آقای ب به چهار نفر راضی است اما می گوید چه بسا که پنج نفر بهتر باشد. به حق پنج تن آل عبا. دلیل این امر هم همان است که احمد زیدآبادی در سایت روزآنلاین نوشته بود : شورایی که اکثریت آن در دست اصلاح طلبان باشد را دولت فلج می کند، بودجه اش را نمی دهد و جلوی هر کاری بخواهد بکند را می گیرد. بعد هم یک نفس می گوید که تمام مشکلات دنیا در اثر شورای شهر تهران است، از ترافیک و آلودگی گرفته تا گرانی و بیکاری. اما در عوض یک اقلیت چهار تا پنج نفری در شورا باعث می شود که شورا همچنان شورای اصولگرا نامیده شود و تمام مشکلات شهر به پای آن نوشته شود اما وجود اصلاح طلبان مانع از آن می شود که ماجرای سیصد میلیارد تومانی که در حسابهای احمدی نژاد گم شده است پیش بیاید. 2- آقای ب این عدد سیصد میلیارد را هربار که می شنود نمی دانید که تا کجایش می سوزد. آقای ب از خودش می پرسد : می شود درآمد چند ماه من ؟ و عددی بدست می آورد که شش رقمی است . 3- آقای ب به موزیک های راک و جاز فارسی علاقه خاصی دارد. علی الخصوص به آرش سبحانی و گروه کیوسکش که قرار است همین روزها دومین آلبومشان را هم بعد از "آدم معمولی" به بازار بدهند. آقای ب چند روز پیش در جایی یک موزیک جاز فارسی خیلی با مزه شنید. متن آن موزیک این بود : یک روز یک گاریچی پاپتی الاغ بیماری خرید پلنگ از توی بیشه اومد الاغ بیمار رو درید شب که الاغه خورده شد اومد به خواب پاپتی گاریچی پرسید چه خبر الاغه گفت : سلامتی بعد همینجور تکرار می کند : الاغه گفت : سلامتی 4- آقای ب ماشین حساب جدید عزیزش را خیلی دوست دارد. آقای ب اگر این ماشین حساب را نداشت، نصف سوژه هایش را هم نداشت. البته نباید در این امر همکاری آقای رئیس جمهور را هم نادیده گرفت. در حقیقت نصف سوژه های آقای ب ناشی از همکاری نزدیک و تنگاتنگ آقای رئیس جمهور و ماشین حساب آقای ب است. آقای رئیس جمهور دیروز در ستاد انتخابات وزارت کشور گفته است : "روزانه هزاران پیام از مردم کشورهای دیگر و بیشتر از اروپا و آفریقا به من می رسد، از استاد دانشگاه گرفته تا کارگر و کشاورز، آنها با عشق نسبت به ملت ایران صحبت می کنندو تقاضاهای گوناگون برای کمک دارند " ماشین حساب آقای ب می گوید : "هزاران" یعنی لااقل دو هزار. ماشین حساب آقای ب خلاصه ترین حالت ممکن پیام را هم به شکل زیر تخمین می زند : Dear Mr. Ahmadinejad, I'm writing from germany. I love you and I love Iran. we need your help in organazing our financial system in our country. yours sincerely, gerhard schmidt university professor ماشین حساب آقای ب زمان می گیرد و متوجه می شود که خواندن این پیام 10 ثانیه وقت لازم دارد. آقای ب فقط دو ثانیه هم وقت نفس تازه کردن بین هر دو پیغام در نظر می گیرد. ماشین حساب آقای ب ضرب می کند : دو هزار پیام ضربدر 12 ثانیه = بیست و چهار هزار ثانیه ماشین حساب آقای ب تقسیم می کند : بیست و چهار هزار ثانیه تقسیم بر 3600 ثانیه در هر ساعت = شش ساعت و چهل دقیقه ماشین حساب آقای ب می گوید : آقای رئیس جمهوری که روزی شش ساعت و چهل دقیقه به خواندن پیام های رسیده از مردم کشورهای دیگر می گذراند، کی وقت می کند به مسایل مملکت خودش برسد ؟ 5- آقای ب این مدت سه عدد کتاب ناب به خوانده هایش اضافه کرده است : بررسی اسطوره شناسی داستان اصحاب کهف از جلال ستاری ( راستش اسم دقیق کتاب یادم نیست ) پاندول فوکو از اومبرتو اکو و صبحانه قهرمانان از کورت ونه گات 6- پاندول فوکو الحق نفس آقای ب را گرفت انقدر که این کتاب پر از مطلب بود و انقدر که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در این کتاب هفتصد صفحه ای نوشته شده بود. از عرفان یهودی گرفته تا تاریخچه مسیحیت تا شوالیه های معبد تا رمزشناسی کامپیوتری تا ماجراهای آرسن لوپن. اول هر فصل هم با جمله ای از کتابی یا کسی شروع می شود. یکی از فصل هایش هم با جمله ای از امام صادق شروع می شود ! آقای ب می گوید، اگر راز داوینچی را دوست داشته اید، پاندول فوکو اصل ماجراست. همانقدر اصل تر که مولوی نسبت به پائولو کوئیلو. محض اینکه در خماری باشید هم، اصولا در یکی از فصول کتاب، ادعا می کند که مسیح به کل مصلوب نشده است و آن یوسف حواری ای که مریم مجدلیه با او به فرانسه آمده است، در حقیقت خود مسیح است که دست زن و بچه اش را گرفته و به فرانسه مهاجرت کرده است. آقای ب به فکر افتاد که این کتاب را ترجمه کند، اما بعد منصرف شد، چرا که ارجاعات کتاب خیلی به فرهنگ مسیحی وابسته است. خوانندگان فارسی زبان شاید نصف کتاب را هم متوجه نشوند. مگر اینکه مثل آقای ب یک نگاهشان به کتاب باشد و نگاه دیگرشان به انکارتا و ویکیپدیا. همین هم شد که خواندن این کتاب یک ماه و نیم وقت آقای ب را گرفت. 7- آقای ب از آقای رئیس ستاد انتخابات می خواهد سوالی بپرسد که جوابش را پیش پیش می داند. آقای ب از آقای هاشمی ثمره می پرسد: چه خبر و آقای هاشمی ثمره جواب می دهد : سلامتی 8- آقای ب از اینکه خبری از انتخابات پخش نمی شود، کمی هم خوشحال است. می گوید این نشان می دهد که تقلب ها کارساز نبوده است. اگر کارساز بود که تا امروز اعلام کرده بودند که رایحه خوش خدمت ( جوراب احمدی نژاد ) صد درصد آرا را بدست آورده است. همینکه چیزی اعلام نمی کنند، نشاندهنده آن است که برنامه هایشان پیش نرفته است. 9- صبحانه قهرمانان از آن کتابهاست که اگر کورت ونه گاتی هستید، حتما باید بخوانید. البته در کتابفروشی های فارسی دنبالش نگردید، قابل ترجمه به فارسی نیست. یعنی منظورم این است که قابل چاپ به فارسی نیست. یک کتاب ناب ونه گاتی با درخشش کیلگور تراوت و البته با نقش آفرینی جانبی آقای روزواتر ( همانی که در بیمارستان روانی در سلاخ خانه شماره 5 با بیلی پیلگریم هم اتاقی بود ) آقای ب اصولا از اینکه شخصیت های داستانهای کورت ونه گات به صورت متقاطع در استانهای مختلف نقش آفرینی می کنند خوشش می آید. آقای ب به آقای وونه گات می گوید : سلامتی 10- ما آخرش نفهمیدیم آن فامیل خانم مکین در انتخابات چه شد ؟ رای آورد؟ ائتلاف کرج بزرگ شیعه به کجا کشید ؟ 11- آقای ب داستان های اسطوره ای و داستانهای تاریخی را که می خواند، همیشه از خودش می پرسد که اصل ماجرا چه بوده است. مثلا آقای ب معتقد است که قضیه "بردیای دروغین" به کل دروغین است. آن بنده خدا "بردیای راستین" بوده است. آقای ب می گوید : آقای داریوش و رفقا وسط راه مصر، سر کمبوجیه را زیر آب می کنند که خودشان شاه شوند. به پایتخت که می رسند می بینند بردیا شاه شده است. تصمیم می گیرند که کلک بردیا را هم بکنند اما می بینند که نمی توانند در روز روشن شاه مملکت را بکشند، مدعی می شوند که این بابا اصلا شاه نیست و گئوماته است که بردیا را کشته و به جایش شاه شده است و اصلا به کل بردیای دروغین است. بعد هم کلک آن بدبخت را می کنند. ماجرای شیهه کشیدن اسب هم به کل الکی است. داریوش این ماجرا را علم می کند که بقیه رقبا را شبانه به محلی بکشد که سربازان وفادارش کمین کرده اند که همه شان را بکشد و خودش شاه بشود. آقای ب در مورد قضیه اصحاب کهف هم فکر می کند که غار مربوطه در یک کوه با فعالیت آتش فشانی قرار دارد که در آن گازهای گوگردی موجود است. این بندگان خدا با سگ شان به شکار می روند که در این غار گاز می گیردشان و خفه می شوند. در اثر وجود گاز گوگزد هم در این غار میکرب ها نمی توانند فعالیت کنند و در نتیجه جسد این بندگان خدا سالم می ماند. در افسانه هست که هر کس به غار آنها نزدیک می شده است، از دچار هراس می شده است و بر می گشته است. دلیل آن هم این بوده است که هر کس به آن غار نزدیک می شده دچار گازگوگرد می شده و حالش دگرگون می شده. در افسانه اصحاب کهف یملیخا وقتی به نانوایی سکه عهد دقیانوس را می دهد، نانوا می پرسد : چه خبر و یملیخا می گوید : سلامتی 12- آقای ب یک موزیک جاز فرانسوی شنید : خواننده می گفت : تو نه گاوی نه بوقلمون نه مرغ و من عاشقتم 13- آقای ب نه گاو است نه بوقلمون و نه مرغ. 14- آقای ب زندگی آملی را دوباره دید و دوباره هم همانقدر لذت برد. آقای ب نمی داند آن ساختار روایی استادانه است که این فیلم را انقدر جذاب می کند یا این سادگی شعف انگیز داستان. شاید هم آن نگاههای شیطنت آمیز بازیگر نقش آملی باشد که آقای ب نامش را هیچوقت یادش نمی ماند. نوشته شده در ساعت 8:58 PM
Comments:
1- منم همينطور
Post a Comment
2-چقدر درآمدتان بالاست آقاي ب،ببين ما تا كجامون ميسوزه 10-منم خبر ندارم . چي شد مكين جان؟ 11-و خانوم شين عاشقش است 14- اودري تاتو. منم خيلي اين فيلم رو دويت دارم و با اينكه 3 بار ديدمش حاضرم 10 بار ديگه ببينمش.س
|