BOLTS




Sunday, November 19, 2006

٭
پراکنده گوییهای آقای ب
--------------------------

1- آقای ب باز دچار یکی از آن سردردهایی شده که پیشترها تعریفش را کرده بود.
آنقدر هم کار دارد که نمی تواند به خانه اش برود، مسکن بخورد و بخوابد.
برای همین هم هست که تلخ شده است. چیزهایی خواهد گفت که مزاج شما را هم تلخ خواهد کرد.
آقای ب پیشنهاد می کند که این نوشته را نخوانید.
اخطار هم می دهد : خواندن این نوشته برای کلیه مادران و پدران ممنوع است. بخصوص مادران شیرده.
آقای ب با توجه به این اخطاری که داده است، خود را از هرگونه نفرینی که توسط نامبردگان فوق ( که تقریبا تمام خوانندگان این وبلاگ را تشکیل می دهند) مبرا می دارد.

2- آقای ب بالاخره کتاب "پژوهشی در اندیشه سیاسی اخوان الصفا" را یافت و همانطور سرپا در حال قدم زدن در خیابان یک فصلش را خواند و حظ وافر برد.
این "اخوان الصفا" یکی از جالب ترین گروههای مخفی در تاریخ این قسمت از دنیا است.
گروه اخوان الصفا متشکل از تعدادی دانشمند است که لااقل برخی از آنها ایرانی تبار هستند و محل تشکیل آن شهر بصره در نیمه دوم قرن چهارم هجری بوده است.
این گروه که اسامی اعضای آن ناشناخته است و تنها تعدادی از اعضای آنها بر حسب حدس و گمان شناخته می شوند، تاثیری بزرگ بر اندیشه قرون بعد از خود داشته اند و بسیاری از دانشمندان معروف بعد از آنها از کتب نوشته شده توسط این گروه استفاده کرده اند که ابن سینا از این دسته است.
اخوان الصفا 51 جلد کتاب در رشته های مختلف فلسفه و ریاضیات و علوم طبیعی و حتی سجر و جادو دارند.
تشکل مخفی این گروه که هدف خود را اعتلای دانش معرفی کرده اند و یکی از نمونه های جالب تساهل را در تاریخ شکل داده اند، در بسیاری از شهرها شاخه دوانده بوده است.
آقای ب علی الخصوص به دوستانی که راز داوینچی و فرشتگان و شیاطین را خوانده اند و از گروههای مخفی تاریخی به هیجان آمده اند توصیه می کند که درباره اخوان الصفا چیزی بخوانند.

3- آقای ب مدت زیادی را به دنبال این کتاب "اخوان الصفا" گشت. دلیل این امر به هیچوجه علاقه خاص او به دانستن اندیشه سیاسی این گروه نبود. آقای ب قبل از اینکه نام نویسنده کتاب را بداند هیچ چیزی درباره اخوان الصفا نشنیده بود.
نویسنده این کتاب "دکتر ابوالفضل دلاوری" است. دکتر دلاوری پیش از اینکه دکتر دلاوری بشود، آقای دلاوری بود.
کسی هم که اسمش آقای دلاوری باشد معلوم است که معلم تاریخ مدرسه آقای ب بوده است.
آقای ب برای اینکه اثبات کند که ایشان یکی از دوست داشتنی ترین معلمین تاریخ بوده است فقط یک نکته کوتاه را تعریف می کند ( و البته یادآوری می کند که عبارت "یکی از دوست داشتنی ترین معلمین تاریخ" به خاطر مشکلات اضافات در زبان فارسی به این شکل درآمده است. منظور آقای ب این نبوده است که ایشان معلم تاریخ دوست داشتنی ای بوده است، منظور ایشان این بوده است که ایشان یک معلم دوست داشتنی با گستره ای تاریخی می باشند).
آقای دلاوری اولین چیزی که روز اول کلاس تاریخ گفت این بود:
"بندازین دور این کتاب دروغ رو. سر کلاس من نبینم کسی کتاب تاریخ دبیرستان آورده باشه."

4- آقای ب می پرسد : "واقعا با چه دل و جراتی بچه دار شدید ؟"
و این همان بندی از نوشته اش است که خواندنش برای پدرها و مادرها ممنوع است، علی الخصوص مادران شیرده.
به همین دلیل آقای ب معلوم نیست این سوال را از چه کسی پرسیده است.
...
آقای ب این بند را شخصا پاک کرده است. بی خود به پراکسی و فیلتر فحش ندهید.
...

5- آقای ب گوشهایش تیز است. همان یکسال و نیم پیش صدای چکمه را شنیده بود. دوستان اما تازه الان دارند می فهمند که در آن بهار چه بر سرشان آمده است.
آقای ب می گوید : دیر شده است. آب رفته به جوی برنمی گردد.
اما راهی برای نجات از عذاب وجدان کشدنده وجود دارد : اینکه لااقل در این انتخابات شوراها و خبرگان رای بدهید.

6- ماجرای تحریم کم کم دارد جدی می شود، بی سر و صدا. شرکت آقای ب برای پروژه ای از سه تا از تولیدکنندگان معروف جهانی استعلام پله برقی و آسانسور کرده است. یک ماه است که هیچکئامشان جواب نداده اند. حال آنکه قدیم ترها بیست و چهار ساعت بعد داشتند پاشنه شرکت را در می آوردند.

7- آقای ب می گوید "موجود شریفی بود این خاتمی. از سر این مملکت زیاد بود."

8- "بیهودگی است. بیهودگی است. زندگی سراسر بیهودگی است. همه چیز خسته کننده است. آنقدر خسته کننده که زبان از وصف آن قاصر است. آنچه بوده باز هم خواهد بود و آنچه شده باز هم خواهد شد . زیر آسمان هیچ چیز تازه ای وجودندارد. همه چیز از پیش از ما از گذشته های دور وجود داشته است. یادی از گذشتگان نیست. آیندگان نیز از ما یادی نخواهند کرد.
من هرچه را که زیر آسمان انجام می شود دیده ام. همه چیز باطل اباطیل است. مانند دویدن بدنبال باد."

اشتباه نکنید.
آقای ب امروز تلخ هست، اما نه انقدر.
اینها را آقای ب نگفته بود.
جملات سلیمان نبی بود. از تورات. کتاب جامعه.

باورتان نمی شد ؟ نه ؟ کتاب آسمانی به این نهیلیستی ندیده بودید !

9- امروز فردای دیروز است و آقای ب کمتر از دیروز تلخ است. به همین دلیل بند 4 را با تمام سوالاتی که در آن بود و تمام هراسهایی که بیان شده بود،پاک می کند.

10- آقای ب بالاخره خودکار مورد علاقه اش را پیدا کرده است. خودکار مورد علاقه اقای ب Staedtler triplus ball M فلزی سرمه ای رنگ است.
آقای ب البته همانطور که متوجه شدید بدلیل پورسانتی که از شرکت استدلر می گیرد این بند را نوشته است.

11- آقای ب هفته ای دو عدد فیلم می گیرد. از این دو عدد فیلم گاهی نصف یکی شان را می بیند. بعد سر هفته که می شود و آقای فیلمی عزیز می آید، آقای ب حساب می کند که کرایه فیلم می شود 1100 تومان ولی خریدن فیلم می شود 1500 تومان و به همین دلیل فیلم را می خرد. آقای ب کم کم دارد صاحب یک کلکسیون فیلم ندیده می شود که معلوم هم نیست که کی ممکن است وقت کند آنها را ببیند.

12- نزدیک محل کار آقای ب یک کافی شاپ هست به نام کافه دونات ( سر جام جم ). این کافه دونات فضای خیلی دوست داشتنی ای دارد با قهوه ها و دونات های خیلی خوب. آقای ب البته به شخصه فقط از دونات های این کافه استفاده کرده است و هرگز فرصت نکرده که در این کافه بنشیند و فهوه بنوشد و لذت ببرد.
آقای ب یک دیالوگ را در تخیلش شکل می دهد.
زمان دیالوگ مثلا 20 سال دیگر است.

آقای ب : بله مازیار جان از این کافه ها که می گی زمان ما هم بود. مثلا یکی شان سر کوچه شرکت ما بود.
مازیار : جدی می گین عمو ب ! اونوقت شما هر روز اونجا پلاس بودین.
اقای ب : نه عمو جان راستش من هیچوقت اونجا نرفتم.
مازیار : یعنی مگه میشه که شما هر روز وسط کار جیم نشده باشین و کافه نرفته باشین.
آقای ب : بله ، خوب ...
مازیار : چرا ؟
آقا ب : ... !

13- آقای ب از خودش می پرسد واقعا چرا ؟ و بعد به مبارکی عدد 13 همینجا پستش را تمام می کند.



Comments:
بله قربان
غزل غزل های سلیمان یکی از مخوف ترین نوشته های جهان است.
 
گفتم چراغ اول ُ روشن کنم !
 
البته این عباراتی که نقل شده بود، از کتاب جامعه بود.
جناب سلیمان نبی دو عدد کتاب دارند، یکی کتاب جامعه و یکی کتاب غزل غزلهای سلیمان.
یکی از یکی مخوف تر ! ( به قول جناب سروش)
آن غزل غزلها که حقیقتا جالب است ، بخصوص اگر ترجمه شاملو را پیدا کنید، شعر ناب است.
 
آخ چه جالب!! اتفاقا هفته پیش داشتم عکسهای مدرسه رو می دیدم کلی یاد آقای دلاوری کردم. آدم خوبی بود (و انشالله هنوز هم هست). طفلکی چقدر حرص میخورد از دست ما
 
من جامعه رو خیلی دوست دارم. یادمه وقتی تورات می‌خوندم بعد از صفحات متمادی بی‌منطقی یهو رسیدم به کتاب جامعه که انگار یه نیهلیست اساسی ۳۰-۴۰سال پیش نوشته. نوشته‌ات تلخ بود ولی چسبید. شاید چون خودت شیرینی که الهی من بگردم! بد دلم برات تنگ شده خداییش
 
نباید می خواندم. مخصوصا که منع ویژه هم گذاشته بودی. اما خواندم. دلم میخواد بنویسم: با همان جراتی بچه دار شدم که درختها شکوفه می کنند ، زمینها بارور می شوند و آبشارها سرریزمی کنند. با همان جراتی بچه دار شدم که دارم زندگی می کنم و به آن مغرورم

پ.ن. به نظر من محتویات بند 4 رو نباید پاک می کردی... یا اینکه کل بند رو باید پاک می کردی ... بدون تیتر... نه ؟
 
عمو ب من خودم رفتم كافه دونات دونات هم خوردم! توش هم نشستم مامان و باباهم قهوه خوردن.من خيلي دونات دوست داشتم. اينه كه براي اينكه اين اتفاق نيفته يه قرار بذارين باهم بريم كافه دونات ،قهوه و دونات بخوريم.درضمن من چون ديگه شير مامانم رو نمي‌خورم حيف شد كه پاك كردين!م
 
يه بار نوشتم نمي‌دونم اومد يا نه آخه ارور داد.حالا دوباره اگر اونيكي اومده بود شما اين رو پابليش نكن! عمو ب من خودم كافه دونات رفتم اونم با مامان و بابام من دونات خوردم و اونا هم قهوه . خيلي هم دونات دوست داشتم. اگر خواستين براي اينكه بعداً من بهتون گير ندم بياين يه روز باهم بريم. ديگه يادم نيست چي نوشته بودم. يه چيزي تو مايه هاي چرا اون بند 4 رو پاك كردين من كه ديگه شير مادر نمي‌خورم.م
 
فقط خواستم بگم احسنت به آقای ب ی همیشه اول در صدر جدول پینگ شدگان !!
 
خانوم شين شما باز زود احساساتي شدي؟ اين چون حسوديش شده اينجوري نوشته بابا!نديدي تو مهمونيا با چه حسرتي نگاه مي‌كنن به بچه‌هاي ما!س
 
سه بند برگزیده:

بند 4 . بند 5 خیلی جالب هستند
شاید برای من و تو که به جرات می اندیشیم و قوانین برای خودمان وضع کردیم جرات می خواهد به نظر من ترس بزرگیست که شاید تعدادی مثل من در ذهن دارند

بند 8 نفس گیر است . بهترین بند در میان بندها
 
salam! man az avale bloge shoma ro ta inja khundam, 2rost mesle ye ketab. hala shoma chon dar amre takhmin ostadi mituni ba mashin hesabe aziz hesab koni ke tebghe barnameye madresamun age gharar bud in vaght ro sarfe dars khundan konam ta alan chand ta test zade budam!
aghaye B aziz o gerami alan Dge vaght khabam gozashte vali baz ham khdmat miresam. :)
 
Post a Comment

........................................................................................

Home