BOLTS




Saturday, August 19, 2006

٭
آقای ب و آآااو
------------------------
آآااو شاید وحشتناک ترین موجودی باشد که آقای ب در موردش می نویسد. هم ظاهرش وحشتناک است، هم اینکه نه راه فراری دارد و نه درمانی.
از همه بدتر اینکه چاره ای از آن هم نیست. نمی شود فکر کنید که ممکن است سراغ همسایه تان برود و شما را رها کند.
آآااو تمام انسانها را دچار می کند. یک یکی شان را.

آآااو شبیه یک لاک پشت است. یک لاک پشت عظیم سفید که راه راه ها و خالهای وحشتناک سیاه دارد. زیر گردنش هم قرمز است.
با گردنی دراز و زبانی که از آن هم درازتر است.
زبان آآااو تا سه متر هم می رسد. و نوک زبانش تیز است و زهر آلود. آن راه راه های ترسناک سیاه روی زبان سفیدش هم ادامه دارد.
می پرسید که اگر زبانش زهر آلود است پس چرا خودش را مسموم نمی کند. جوابش ساده است : خودش را هم مسموم می کند. فکر می کنید وگرنه چه بلایی سرش آمده که به این شکل در آمده.
قطر لاک آآااو حدود دو و نیم متر است. اما می تواند اگر بخواهد کوچکترش کند. به همین روش هم هست که می تواند از در اتاق داخل شود.

آآااو از در اتاق بچه ها وارد می شود. پایین تخت می ماند. گردنش را بلند می کند. بعد زبانش را در می آورد و گردن بجه را درست روی سیب آدم نیش می زند.
بعد از فردای آنروز، بچه دچار تمام مشکلات وحشتناکی می شود که اسمش را بلوغ گذاشته ایم.
اول قدش شروع می کند به دراز شدن، بعد صدایش شبیه دانلدداک می شود. بعد دماغش بزرگ می شود و آنوقت پاهایش بزرگ می شود. چشمهایش هم بزرگ و کوچک می شود : چشم راست بزرگ، چشم چپ کوچک. اگر پسر باشد شروع می کند که دو سه نخ ریش از زیر چانه اش سبز شود. اگر دختر باشد هم اول باسنش بزرگ می شود و بعد هم سینه هایش.
دو سالی طول می کشد تا این عوارض اولیه نیش آآااو بهبود پیدا کند و بدن بچه بیچاره با این ابعاد جدیدش جا بیفتد.
بعد تازه اول بدبختی است. اول احساس تنهایی میکند، بعد دلش می خواهد با همه دعوا کند؛ آنوقت عاشق می شود و هنوز قبل از اینکه یک کلمه به طرف بگوید که عاشقش است، پشیمان می شود و سرخورده می شود و تصمیم می گیرد خودکشی کند. اما بعد از یک هفته دوباره خوب می شود.
ادامه عوارض نیش کذایی را هم خودتان بهتر می دانید.

متاسفانه هیچ چاره ای هم ندارد. نه می شود در را روی آآااو بست، نه می شود جلوی نیش زدنش را گرفت، نه می شود درمانش کرد.
نیش زهر آلود آآااو بچه های معصوم دوست داشتنی ما را می گیرد و یک سری آدم بزرگ تحویل می دهد که دیگر هیچوقت به کودکی شان بر نمی گردند.



Comments:
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن
واقعن داستان غم انگیزیه که مجبور باشیم کودکی هامونو به یه رؤیا بفروشیم
 
ها! این یکی را دیگر ما خلق نکرده‌ایم به زئوس!
 
عجب
 
آقا حال ما رو با این موجود گرفتی خداییش ولی برای اینکه زهر طنز تلخ شما گرفته شه یه کم، باید عرض کنم که از اون زهر آااااو -ست که «الهی بگردم»های ما در می‌آد! اگه این «الهی بگردم»های من نبود، خداییش به چه امیدی زندگی می‌کردیم؟
 
This was awesome. Would you write it in English, I want to give it to one of my friend to read it.
 
آقای ب پیشنهاد می کنم در صورت گذر از اطراف داروخانه پاسداران،وظیفه تعریف داستانهای شبانه برای کودکان خود را به خانمتان واکذار نمایید در غیر این صورت من نگران بیماری های مهلک تری برای آن طفلان معصوم هستم
 
این قضیه همون شتره است که دم خونه همه میخوابه ؟ یا اون یه چیزه دیگه اس ؟
 
از قضا مشکل ما برای رد شدن از اطراف داروخانه پاسداران هم همین است.
اگر مادر بچه بخواهد برایش کتاب بخواند، هگل و پوپر می خواند. پدر بچه هم وضعش این است که می بینید. برای همین هم هست که آن لک لک کذایی اصلا اطراف دودکش شومینه ما نمی آید. چه بسا هم می آید اما چون دریچه دودکش را بسته ایم بچه به دست ما نمی رسد. شاید هم دریچه را باز کنیم و ببینیم به اندازه یک تیم فوتبال بچه داشته ایم و تحویل نگرفته ایم.
در ضمن ما چشممان پاک است اما این آقای الف خداییش این آیدی شما را می بیند یکجوری می شود. بخصوص که اخیرا طعم شکلاتی اش هم به بازار آمده است که لابد باید حقیقتا بیاد ماندنی باشد.
 
Post a Comment

........................................................................................

Home