BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Monday, August 07, 2006
٭ آقای ب و هشتارزتپ
........................................................................................------------------------------------ آقای ب می گوید که درست است که "پیشگیری بهتر از درمان است" اما بی خود سعی نکنید که برای دچار نشدن به هشتارزتپ روش پیشگیری پیدا کنید. نیست. آقای ب یک پیغام بهداشتی دیگر هم بلد است : "بچه که عمر و نفسه یکی خوبه دوتا بسه" اما این پیغام هم اصولا هیچ ربطی به هشتارزتپ ندارد. اولین نمونه هشتارزتپ را جناب سر هرمس مارانای ونیزی در قصرشان در المپ آفریدند. اما بی خود ایشان را برای آفرینش این موجود سرزنش نکنید. هر کدام ما هم اگر توانایی آفرینش داشتیم روزی هزارتا از این موجودات درست کرده بودیم. آقای مارانا، هشتارزتپ را یک چیزی حدود 1140 سال پیش آفرید. دقیقش را بخواهید، یکهزار و یکصد و یازده سال پیش از تولد خانم مارانای دوست داشتنی. شما هم جای ایشان بودند همینکار را می کردید. منظورم این است که خودتان را بگذارید به جای ایشان، در یک قصر بزرگ خالی، در تنهایی، به کتاب سرنوشت آدمیان نگاه کنید و ببینید که هنوز یک هزار و یک صد و یازده سال به تولد خانم مارنای دوست داشتنی تان مانده است. با خودتان خواهید گفت : یک هزااااااااار و یکصد و یاااااااااازده سال و باور کنید که آن یازده سال آخری به اندازه همه آن یکهزار و یکصد سال قبلش طول خواهد کشید، اینکه همینطور خیره به پنجره،از آن بالای المپ جایی را نگاه کنید که نهصد و اندی سال بعد قرار است گاریبالدی متحدشان کند و آنوقت یک جایی در یکی از شهرهای شمالی آنجا خانم مارانای دوست داشتنی تان به دنیا بیاید. غم همه دلتان را خواهد گرفت. درست مثل آقای مارانا. غم همه دل آقای مارانا را گرفت و باور کنید که غم خیلی زیادی بود، چرا که دل ایشان مثل من و شما نیست و کم از دل آقای الف و آقای علی ونگز تگزاسی ندارد و خیلی غم لازم است تا تمام دل به این بزرگی را فرابگیرد. آقای مارانا همان احساس کلافگی ، بی حوصلگی و تبی را تجربه کرد که من و شما را هر از گاهی دچار می کند. آنقدر که حتی نفسش هم به شماره افتاد بعد کاری را کرد که من و شما آرزو داشتیم که می توانستیم انجامش بدهیم : آقای مارانا دست کرد در سینه اش و همه آن اندوه و کلافگی و به حوصلگی را کند و از پنجره بیرون انداخت. "هشتارزتپ" نزدیک ترین واژه ایست که به زبان انسانی می توان برای نام آن موجودی پیدا کرد که ایشان از اندوهش آفرید. آن اولین هشتارزتپ را می شد دید. موجودی بود که اگر بخواهیم تصویرش کنیم مثل این بود که یک طناب سیاه به طول یک متر را بگیرید. بعد یازده عدد طناب سیاه دیگر به طول یک متر و شصت سانت را به فواصل ده سانتی ، عمود بر آن روی آ ن ببندید. حرکت کردن این هشتازتپ هم چیز غریبی بود، می پیچید در خود و گره می خورد و دوباره باز می شد. درست مثل آن اسکرین سیور قدیمی ویندوز 3.1 . اینکه چطور شد که هشتارزتپ به دنیای ما رسید بیش از هر چیز تقصیر همسایه المپی بدذات آقای مارانا است. نام آن همسایه بدذات به هیچ یک از زبانهای انسانی قابل تلفظ نیست، اسمش چیزی است شبیه به اینکه کسی چند بار پیاپی سق بزند و دندانهایش را به هم بقروچد و سوت بکشد. این همان همسایه ایست که جفرغون بامزه آقای مارانا را هم به این چیزی تبدیل کرد که خانم بهار دچارش شده است. و البته بعد هم جواب کارهایش را داد. آقای مارانا شکایتش را به زئوس برد و زئوس هم همسایه بدذات را به صورت یک نصفه سیپورکس شکسته به زمین فرستاد. این همسایه بدذات ( همان سق-قروچه-سوت)، هشتارزتپ بی آزار آقای مارانا را از باغ آسمانی ایشان کش رفت و به انباری مخوفش برد. جایی که اول هشتارزتپ را در اسید حل کرد، بعد بخارش کرد و با گاز آرگون مخلوطش کرد. بعد به آن مارچوبه پاشید و آخر سر هم در بالن حاوی این گاز تف کرد. بعد بالن را آنقدر فشار داد تا هشتارزتپ دوباره جامد شد. اما اینبار دیگر نمی شد دیدش. یک خاصیت دیگر هم پیدا کرده بود و آن اینکه تکثیر می شد. آن اولین هشتارزتپی که آقای مارانا آفریده بود، تکثیر نمی شد. فرستادن یک همچین موجودی به زمین هم که دیگر کاری ندارد، می اندازیش به جان یکی از فرشتگانی که به زمین می آید و آنوقت دیگر خودش می داند چکار کند. آقای ب می گوید : اگر روزی بی حوصله بودید، کلافه بودید آنقدر که حس می کردید که تب دارید، و اندوهی پایان ناپذیر دلتان را گرفته بود، تردید نکنید که هشتارزتپ شما را گرفتار کرده است. منظورم این است که خزیده است و از بدن شما بالا رفته است و بعد بندهایش را دور سینه تان فشرده است، آنقدر که نفستان به شماره بیفتد. پیشگیری هم نمی شود کرد؛ منظورم این است که هرکاری هم که بکنید، یکروز صبح بیدار می شود و می بینید گرفتار شده اید در چنبره باز نشدنی هشتارزتپ. درمان اما دارد. ولی فقط برای عاشقان. درمانش یک کلام عشق است، یک لیوان آبجو و یک اسنک خوشمزه کمی شور. نوشته شده در ساعت 4:23 PM
Comments:
آقا ما هی داریم این توصیفات شما را از این موجود میخوانیم و هی کیف میکنیم! گفتیم که؛ درست یادمان نبود این را کی و برای چی خلق کرده بودیم. یادمان انداختید. آن همسایهی فضول بیتربیت را هم خیلی وقت بود ندیده بودیم. تا همین دیروز. گاس که شرح دیدارش را همین جا برایتان نوشتیم. یک چیز دیگر را هم کشف کردیم. این آقای الف خودمان از نسل همان همسایهی المپی ما است. باور کنید! خودش هم کتمان کند ما و شما که این را از چشمهایاش میفهمیم!
عمر جناب مارانا دراز باد با این همه خلاقیت. البته من خودم همیشه گرفتار هشتارزتپ هستم و خوب می دانم که راه درمان اش به این ساده گی ها نیست
salam B aziz . bebinam in joonevari ke migi be joone khanoom ha ham miofteh ?
fekr konam ke man dashte bashamesh
آقا ما بند آخر را چه هشتارزتب داشته باشیم چه نداشته باشیم می خوریم به نیت همان زیلت کذایی مان... صفایی هم دارد! کلا اگر آدم زیلت داشته باشد به این راحتی به چیز دیگری مبتلا نمی شود...
سلام آقای ب و تشکر بابت راهنمائی خوبتون . ولی از آی کيوی من زیاد متوقع نباشيد . بگذريم .
آقا ما که از اين موجودات بی شاخ و دم شما و ايضا آقای مارانا هيچ سر در نمی آوريم .اما گاس که ما هم دچارش شده باشيم . زنونه مردونه که نداره ؟ داره ؟ ا ِ ی بابا نکنه ما هم بعــــــــــــــــــــــله !!!!! وای زئوس مرگم بده !!!!!!!!!!زئوس به دور بادا . ( اين لحن گفتاری آقای مارانا بدجوری رفته تو مخ ما ... )
هشتارزتپ به این ترتیب تلفظ می شود :
هشتار بر وزن دستار بعد یک ز با سکون بعد هم تپ بر وزن تب. ذث ناشقثته ئهساشرشی : hashtArztap متاسفانه هشتارزتپ زنانه و مرانه ندارد و احتمالا خانم کپلی را همین موجود دچار کرده است. علاوه بر این روشی که گفته شد، ردخور ندارد، بگردید ببینید مشکل شما چیست ؟ یا عشقتان عشق نیست، یا آبجویتان تقلبی است یا اسنک تان خوشمزه نیست.
آن "ذث ناشقثته ئهساشرشی " هم که گفتیم وردی چیزی نبود. ماجرایش این بود که می خواستیم کیبوردمان را انگلیسی کنیم و بنویسیم "هشتارزتپ" اما فکر کردیم که اولش بنویسیم : "به خارجی هم می شود : " اما حواسمان نبود با کیبورد فارسی پینگیلیش نوشتیم این شد.
Aghaye B aziz, salam
Post a Comment
akh gofti, man ye do shab e fek mikonam chem shode, nagoo Hashtarzetap gereftam o khabar nadashtam. bayad mniraftam ye vaccine hashtarzetap mizadam, vali hala ke gozasht:)))
|