BOLTS




Tuesday, June 13, 2006

٭
آقای ب ، عشق و یک فال گردو
-------------------------------------
آقای ب می گوید : اگر تابحال عاشق نشده اید، همین الان دگمه ضربدر سمت راست بالای صفحه را بزنید . چونکه از این پست هیچ چیزی نمی فهمید.
آقای ب ادامه می دهد : اگر تابحال عاشق شده اید هم ، باز همان دگمه را بزنید چون این نوشته برایتان تکراری است.
آقای ب می گوید: اگر شما همسر دلبند اینجانب هستید که ناگهان بعد از شونقارت سال تصمیم گرفته اید به اینترنت سر بزنید و می خواهید این پست را بخوانید هم لطفا بروید هفته دیگر بیایید وگرنه آقای ب خیط می شود. لااقل رحم کنید و بعد از جمله " بعد یادش امد که عاشق است و دلش غنج زد را نخوانید" قرار نیست شما فعلا از آن با خبر شوید !
* * * * * *
آقای ب می گوید عشق احساسی است که همیشه تازه است. هرروز دوباره کشف می شود و هر روز با روز قبلی متفاوت است.
بعضی ها وقتی که گل رز می بینند یادشان می افتد که عاشق اند و دلشان برای محبوبشان غش می رود. بعضی ها هم خنگ ترند و فقط وقتی که خود محبوبشان را می بینند یادشان می افتد که عاشق اند.
آقای ب تقریبا هر چیزی را که می بیند به یاد همسر دلبندش می افتد و یادش می آید که عاشق است و دلش غنج می زند.
مثلا همین امروز.
آقای ب از خیابان پلید جردن می گذشت و از جلوی میوه فروشی خونخوار پایین سوپر جردن رد شد. همانی که پول خون پدرش را برای هر یک کیلو خیار یا سیب زمینی از مشتری بیچاره طلب می کند.
آقای ب در دکان کذایی گردوی تازه دید، نوبرانه.
آقای ب گردوی تازه نوبرانه را قیمت کرد و آقای فروشنده خونبهای پدر مرحومش را طلب کرد.
آقای ب با خودش فکر کرد.
و به این نتیجه رسید که مال دنیا ارزش اینرا ندارد که آدم خودش را از لذت گردو خوردن محروم کند.
آقای ب کیفش را باز کرد و مبلغ مورد نظر را شمرد.
بعد منصرف شد.
دلیلش این بود که متوجه شد که اگرچه خوردن گردو در آن لحظه خاص از زمان بسیار بسیار دلپذیر است، اما بدون همسر دلبندش لطفی ندارد.
بعد یادش آمد که عاشق است و دلش غنج زد.

آقای ب تازگیها هر چیزی را می بیند یادش می آید که عاشق است و دلش غش می رود.
دلیلش شاید این باشد که به پنجمین سالگرد ازدواجش نزدیک می شود و تقریبا هرروز به فکر این است که اینبار چه سورپریزی برای همسرش تهیه کند.
باور کنید که کار سختی است که همیشه برای تولد ها و سالگرد ها سورپریز داشت. دلیلش هم این است که همسر دلبندتان همیشه انتظارش را دارد. آنوقت باید همیشه ایده هایتان انقدر جدید باشد که باز هم سورپریز کننده باشد
مسئله کادو هم هست. آقای ب دلش می خواهد که به غیر از مهمانی، کادویش هم سورپریز کننده باشد، اما اینبار تقریبا کادویش لو رفته است. البته معلوم هم نیست. شاید هم لو نرفته باشد. شاید هم همسر دلبند آقای ب از سر نجابت به روی خودش نمی آورد که کادوی امسال آقای ب را حدس زده است.
آقای ب هر چه که فکر می کند به نظرش می رسد که کادویی که انتخاب کرده مناسبترین کادو است، اما کادوی لو رفته حقیقتا بدون مزه است.
آقای ب البته در حال نوشتن هم هست. یک ماهی می شود که سعی می کند که بنویسد اما چون ذوقش خشکیده است، هفته ای یک جمله بیشتر نمی تواند بنویسد. اما هرچه هست باید تا هفت روز دیگر تمامش کند چرا که سالگرد ازدواج بدون شعر که نمی شود.



Comments:
زنده باد همه‌ی عاشق‌های دنیا از جمله آقای ب. خدا یک مثقال هم عشق نصیب ما کناد.
 
یک دو سه
می شمرم تا پنج
یک دو سه
کودک قلب من
می شمرد با تو
یک دو سه
تا پنج بی تو
لحظه ها بی شماره اند
با تو
هر لحظه با تو
می شمرم تا پنج
تا هفت
تا صد
تا هزار
با تو
می شمرم!
 
:-&
 
همیشه جاودان باشد این عشق
 
پنج سال شده نادر؟ پنج سال گذشته؟ باورم نمی شه... و منم مثل بقیه، جاودان باشید و همیشه خوش
 
Post a Comment

........................................................................................

Home