BOLTS




Thursday, March 30, 2006

٭
قبل از انکه آن چیزی را که می خواهم بگویم، بگویم، باید عذرخواهی کنم.
بابت اینکه کامنت ها را در این وبلاگ به صورت مدیریت شده در آورده ام و دیگر نمی شود اینجا کامنتی نوشت که من تایید نکرده باشم.
دلیلش هم انسان کم شعور ناشناسی است که برای پست قبلی من ( همان که تبریک سال نو گفته بودم و آرزوی عشق کرده بودم) کامنتی سراسر ناسزاهای زشت نوشته بود. ناسزاهایی که هیچ دلم نمی خواست کسی در این وبلاگ ببیند.
با این حال قرار من در مدیریت کامنت ها این خواهد بود که هر چیزی را که ناسزای بی ادبانه نباشد خواهم پذیرفت و هر چیزی را که خوب نیست زن و بچه مردم بخوانند رد خواهم کرد.
این از این.

اما اصل مطلب این بود که کلیک کنید روی لینک وبلاگ شش و یک ( همانی که با اسم تینا در این گوشه می بینید) و این شعر آخری را که نوشته بخوانید. همان که شروع می شود با

سه آرزوی دور
دو آّرزوی نا ممکن

تاريکی
هم آوا با غروب تنهايی،
خفته در سپيده ی روزها


و امیدوارم از آن همانقدر لذت ببرید که من بردم.
و البته امیدوارم از تعطیلاتتان هم تا اینجا لذت برده باشید و از مابقی اش هم لذت ببرید.
این عید البته برای ما یک مایه دلخوری هم داشت که جناب هرمس مارانای دوست داشتنی ما نوشتن در وبلاگش را متوقف کرد و حال ما را گرفت. امیدواریم اقلا آن دستاورد فرانک را که قرار بود به ما بدهد را به این مناسبت به ما بدهد و بعد برگردد به بارگاهش در المپ.



Comments:
این که ما می گوییم از پشت ابر هم همان خورشید همیشه گی شما هستیم یکی از معانی اش یعنی همین که آن چهارلیتری کذایی شما را همین روزها می دهیم جبراییل برای تان بیاورد. سری به حرا بزنید این روزها پسرم. ـ
 
Post a Comment

........................................................................................

Home