BOLTS




Wednesday, July 27, 2005

٭
دکتر محمود یا چگونه یادگرفتم بترسم و به بمب اتم نفرت بورزم (قسمت دوم)
-------------------------------------
2- جامعه دو پاره
انتخاب احمدی نژاد ، ایران را با خطری روبرو کرد که آمریکا در هنگام انتخاب مجدد بوش با آن روبرو شد : دوپارگی شدید جامعه.
جامعه ایران بر سر انتخاب احمدی نژاد به شکل ملموسی به دو قسمت تقسیم شد : آنان که به احمدی نژاد دل بسته اند و آنان که از احمدی نژاد متنفرند.
( در این دسته بندی آن گروه بزرگی از جامعه را که همیشه همه چیز برایشان علی السویه است را وارد نکرده ام (
گمان نمی کنم که هیچیک از دولتمردان ایران این چنین از نفرت قشر عظیمی از جامعه بهره برده باشند. و این چنین آماج تمسخر مردمان قرار گرفته باشند.
به نظرم می آید که تعداد طنز های به شدت تحقیر کننده ای که در مورد احمدی نژاد در این مدت شنیده یا خوانده ام، بیش از آنی باشد که در مورد هریک از دولتمردان این نیم قرن اخیر گفته شده است. و ابن گفته ها بسیار تحقیر آمیزتر از تشابهات گربه و کوسه و امثالهم است.
اقشار تاثیرگذاری در جامعه ایشان را در حد رئیس جمهور قبول ندارند و با او همکاری نخواهند کرد.
این پارادوکسی است که احمدی نژاد و خاتمی هر دو با آن روبرو بودند : پشتیبان خاتمی اقشار تکنوکراتی بودند که گردش امور به عهده آنان است و مخالفانش ابزارهای توقف آنان را بر علیه او بکار می بردند. امروز احمدی نژاد رئیس جمهور است و باید کشور را با نیروهایی اداره کند که در این سالها تمام هم شان توقف امور بوده است. و بر عکس آنانی که از گردش امور آگاهند، از همکاری با او کراهت دارند.
روزگار سختی و ناگواری است. از هر سو که می نگرم، امکان بهبودی در اوضاع جهان نیست.

3- شاه و امینی
امینی را از دولتمردانی شناخته اند که در دوران حکومت شاهنشاهی به اصلاحات متمایل بود. به این صفت هم، طرفدارانی داشت در هر دو سوی مرز. در اقشاری از مردم، محبوبیتی هم به هم زده بود. همین را دلیل آن می دانند که شاه از او ترسید و تصمیم گرفت که آن جام زهر اصلاحات را خود سر بکشد اما دیگری را در کنار خود دخیل نبیند. بسیار معروف است که شاه با آمریکا توافق کرد که اصلاحات را خود به انجام برساند اما امینی را نزدیک قدرت نبیند.
شاه نتیجه اصلاحاتش را دو دهه بعد دید : اصلاحاتی که هدفش افزایش رفاه عمومی و گسترش ظاهری دموکراسی بود در نهایت به اعتراض هر دو قشر فرودست و تحصیل کرده جامعه منجر شد و حکومت شاه را فروریخت. شاه فراموش کرده بود که آنچه که باید اصلاح شود، وجود خود اوست.
آنان که گمان می کنند با یکپارچه شدن قدرت، اصلاحات همچنان ادامه پیدا می کند و کشور راه رفاه و دموکراسی را اینبار زیر سایه دیگری خواهد پیمود، فراموش کرده اند که سد رفاه و دموکراسی ایران همین وجود نگرشی است که از بالا فرمان می دهد و تنها فرمان پذیری می خواهد.
اصلاحات فرمایشی و رفاه فرمایشی تنها به کار پرده آرایی می آید.



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Home