BOLTS




Friday, June 24, 2005

٭
این نوشته ابراهیم نبوی را هم بخوانید.
از سایت Roozonline.com در اینجا کپی کرده ام :

----------------
رای علیه فاشیسم، همین!
ابراهیم نبوی
e.nabavi@roozonline.com

۳ تیر ۱۳۸۴

صدای ضربان قلبم را می شنوم، صدای ضربان قلب یک ملت را می شنوم...

قلب من با تمام مردان و زنانی می تپد که در همه این روزها هراس فروریختن آوار استبداد را بر سرشان با تمام وجود خویش باور کرده اند. گوش من همراه با میلیونها گوش در سرزمینم صدای پوتین های نظامیان را می شنود. چشم من همراه با میلیونها چشم نگران، نکبت بی حیثیت شدن را در چهره فاشیستی که می خواهد بر صندلی نمایندگی یک ملت بنشیند تا همه ماها را بی حیثیت کند، دیده است. بوی عفن ریا و دروغ را از هزاران کیلومتر دورتر با تمام وجود بوئیده ام و پشتم از سنگینی فاجعه لرزیده است. احمدی نژاد تنها یک نام نیست، او یک نشانه است، نشانه کوتوله به حساب آمدن یک ملت که سزاوار این اهانت نیستند.

از پنجره به شهر نگاه می کنم و خود را یکی از تمام آنان می بینم که چشم های نگران شان را به صفحه نمایش یکی از دشوار ترین لحظه های تاریخ کشور دوخته اند. خویش را کلمه می کنم و با تمام کلماتم تا آخرین لحظه ای که چشمانم خواب را فریب می دهد، می نویسم. می نویسم برای جنگیدن با سرنوشتی که ممکن است صفحه امروز کتاب تاریخ مان را به سیاه ترین صفحه تاریخ مان بدل کند. من، یکی از هزاران تن که می خواهند وجودشان را کلمه کنند و کلماتشان را به پیشانی استبداد نظامی و دینی شلیک کنند، استبدادی که با جان سختی می خواهد بیاید و بماند و همه را له کند. در کنار خویش همه زنان و مردان بزرگ میهنم را می بینم که تنه به تنه در سنگلاخ راه دشوار آزادی با آنان پیش می روم. درد که به عمق دندان می رسد ناگاه شوخی تلخی شکوفه می زند و دستانم بر دکمه های معجزه گر کلمه ساز فرمان می دهد. ارتش ما برای مقاومت در مقابل پوتین هایی که دارند بندهای شان را می بندند تا کلمات را هم لگد کوب کنند، 32 حرف است، 32 حرف که هزاران کلمه می سازند و دانایی را به قلب بلاهت شلیک می کنند.

فاشیسم چهره کریهی دارد و این کراهت وقتی به پول هم پشتگرم شود چنان دلگرم و قدرتمند می شود که مقاومت در برابر آن فقط از ذهن فعال و چشم بیدار و هشیاری یک ملت برمی آید. من از احمدی نژاد می ترسم، نه از این نکبت کوته قامت عقب مانده ای که دیدن چهره اش کفاره گناه بی سیاستی ماست، نه، از این می ترسم که این کوتوله نماینده پنج میلیون از کسانی است که صلاح شان را در سلاح شان می بینند و قدرت شان را به زور تبدیل می کنند، تا تاوان ناکامی و قدرت خواهی شان را از آزادی و زیبایی بگیرند. این کوته قامت همه نشانه های رهبران فاشیستی را دارد، چهره ای چون فقرا دارد و چشمانی سرد و بی زندگی. کلماتش از پشت بلندگو گلوله می شود و به سوی مردمان پرتاب می شود. در عجب نباشید اگر بدانید که جنبش خمرهای سرخ در کامبوج حاصل فقر و فلاکت کامبوجی های فقیر بود در مقابل خارجیان و ثروتمندان. جوانان پانزده ساله تفنگ هایی را که هم قدشان بود به دست گرفتند و به مردان محترمی که دست های شان زبری کار در مزرعه نداشت شلیک کردند. آنان مردانی زشت خو بودند که انقلاب می خواستند، انقلابی برای گرسنگی، آنان انقلاب کردند و پس از چند سال که از انقلاب گذشت حاصل انقلاب شان نمایشگاهی از صدها هزار جمجمه قربانیان بود. در عجب نمانید اگر بدانید که هیتلر جوانی ساده دل و هوشمند و هنرمند بود که از فقر و فلاکت و ناکامی ملتش پس از جنگ اول جهانی استفاده کرد و به اسم عدالت و سوسیالیسم و ملیت و مقابله با خارجیان و یهودیان و برای آلمان بزرگ و حکومت بر جهان، کودکان و نوجوانان را در بسیج نظامی اش بکار گرفت تا از آنان با کلمات آتشین و نفرت آورش قاتلینی بسازد که توانایی شلیک تیرخلاص را در مغز میلیونها یهودی و غیر یهودی و اهل خرد و آزادیخواه داشته باشند. در عجب نمانید اگر بدانید که ملاعمر، که زشت رویی و زشت خویی اش طاقت دوربین را هم نداشت با طالبانش که به فرزندان مصباح و دارودسته اش بی شباهت نبودند، برای مبارزه با فساد و ناامنی و فقر و اجنبی رهبری جنبشی را در دست گرفتند و آنگاه که قدرت یافتند، میدان های شهر را برای بریدن سر و دست خطاکاران آماده کردند و زنان را در گورهای خانه زندانی کردند و چنان کردند که مردم با هلهله از حمله خارجی حمایت کردند. قهرمانان جنبش های فاشیستی همواره در منجلاب فقر و فساد رشد می کنند، به یکباره نیرویی عظیم می شوند و در کنار چکمه پوشان همه چیز را ویران می کنند. این یک خطر جدی است. احمدی نژاد یکی از هزاران آدمی است که می تواند قهرمان جنبش عدالتخواهی فاشیستی شود. شرم می کنم که در شرایط خطیری قرار گرفته ایم که احتمال می دهیم احمدی نژاد رئیس جمهور شود.

فاشیسم اگر چه از راه توسعه بی قانونی و به سوی رفتار فراقانونی به نفع تهیدستان آغاز می شود، اما بزودی بدلیل ساختار نظامی اش می تواند تبدیل به حکومتی منظم از نظامیان و شبه نظامیان شود، با این تفاوت که اینکه شبه نظامیان و نظامیان خود به موازات جنبش فاشیستی حرکت می کنند. جنبش فاشیستی وقتی قدرت یافت همه را خفه می کند، هر مخالفی را نابود می کند و بر اساس تمایلات رهبر فاشیسم همه چیز را تاسرحد نابودی پیش می برد.

من احساس خطر می کنم. جامعه ایران مانند بیابانهای اطراف اهواز و آبادان و شلمچه و ایلام است که هنوز پس از ده سال میدان های مین آن خنثی نشده است. ما داریم روی میدان مین زندگی می کنیم. میدان مین های خنثی نشده فقر و بی عدالتی، میدان های مین های خنثی نشده فساد و کجروی، میدان مین های خنثی نشده بی توجهی و تبعیض. جنبش فاشیستی دارد مثل دیوی که از خواب بیدار شده است تنوره می کشد. زنده است و مرگ می خواهد. زنده است و مرگ و قدرت و سیاهی می خواهد. فاشیست ها وقتی بیایند به هیچ چیز رحم نمی کنند، تهی دستان با فرومایگان پیوند می خورند و بازیچه دست نظامیان می شوند و به اسم مبارزه با چپاولگران تمام زندگی و آزادی های فردی را از مردم می گیرند. از این باید ترسید. چرا که فاشیست ها در آستانه قدرت با زورمندان و اهل تزویر کنار آمده اند و دشمن شان ملت شان می شود. آنگاه هرکه مانند آنان نباشد نابود می کنند. از این باید ترسید.

جامعه استبدادزده، جامعه فقرزده و فسادزده همواره آماده پذیرش جنبش فاشیستی است و فاشیسم وقتی قدرت می یابد که هرج و مرج توسعه پیدا کند. در ایران فقط یک راه آرامش برای فردای ما وجود دارد. دقت کنید، منظورم امروز است. امروز ی که می گویم امروز مجازی و تمثیلی نیست، منظورم امروز، سوم تیرماه است. ما می توانیم جنبش فاشیستی را همین حالا خفه کنیم، می توانیم با رای مان فاشیست ها را سرجای شان بنشانیم. و پس از پیروزی در انتخابات میان بد و وحشتناک به فردایی فکر کنیم که این جنبش فاشیستی همچنان یک خطر خواهد بود.

فردا مهم ترین روز تاریخ سرنوشت ماست. یک قانون مهم اجتماعی و سیاسی می گوید؛ جمعیت صدهزار نفری را با بیست هزار فاشیست وفادار می توان تارومار کرد، اما جمعیت سه میلیون نفری را هیچ نیروی فاشیستی نمی تواند از بین ببرد. ما تک تک آرای مردم را می خواهیم. هیچ برگی سفید نماند.

امروز دچار ناسازه ای دشواریم، مردم هاشمی را دوست ندارند، اما نمی دانند احمدی نژاد چقدر خطرناک است. نام هاشمی رفسنجانی برای ما نامی خوش آواز و رنج آور است. او خاطرات بدی را به ذهن ما می آورد، اما هر چه که هست او سدی است در برابر فاشیسم. بعد از اینکه با موفقیت از فاجعه گذشتیم باید فکری جدی کنیم تا هم از هاشمی بخواهیم تا با کسانی که از او حمایت کردند کنار بیاید و هم لانه زنبوری را که نظامیان در آن خانه کرده اند ویران کنیم.

محمود احمدی نژاد موجودی بی مقدار است که دندانهای گرسنگان را شمرده است، او وعده نان می دهد، چنانکه فاشیست های قبلی چنین وعده دادند، اما مثل همه فاشیست ها دندان طلای مردگان را خواهند کشید و مخالفان خویش را به زندان خواهند افکند. پیش از اینکه چنین نکبتی بر سرنوشت مان سایه افکند پای صندوق های رای برویم و هر که را می شناسیم مجبور کنیم که برای زنده ماندن و تحقیر نشدن به هاشمی رای دهد.

پیروزی در این انتخابات وقتی اهمیت دارد که معلوم شود ما بسیاریم و جنبش فاشیستی رای بالایی ندارد. اما به خاطر بسپاریم، حتی در صورت پیروز در این انتخابات نیز خطر جنبش فاشیستی جدی است، باید برای آن فکری کرد. امروز باید دست به دست هم بدهیم و این لکه ننگ را از پیشانی ملت مان پاک کنیم. وجود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران توهین به تاریخ، شرف، حیثیت و فرهنگ و هنر ایرانی است. با رای مان فاشیست ها را سرجای شان بنشانیم.



Comments: Post a Comment

........................................................................................

Home