٭
مروه وحشت زده است و خود را متهم می داند. تمام آن نفرین ها به یادش می آید و می ترسد که نکند آنچه پیش آمده نتیجه آن باشد.
منظورم این نیست که خرافاتی است. اما مرگ همیشه آدمها را به خرافات نزدیک می کند.
قسم می خورد که چنین نفرینی نکرده است. قسم می خورد که مرگ کسی را نخواسته است. اما غم را که خواسته. اینرا نمی تواند کتمان کند. اینکه خواسته تا لیث همانقدر غم را تجربه کند که او.
مروه وحشت زده است از خود و از تمام آنچه در جهان می گذرد. می خواهد تا هیچکس را نبیند. هیچ چیز نشنود و دیگر هیچ چیز نخواهد.
نوشته شده در ساعت
9:52 AM