٭
مدتيه كه به دو شخصيت فكر مي كنم : صيدا و تات.
فكر مي كنم كه خود اسم ها به اندازه كافي گويا باشند كه تات اسم مرده و صيدا اسم زن.
لااقل صيدا به اندازه كافي زنانه هست.
فكر كردن به اين شخصيت ها فقط به يك دليل صورت مي گيره :
اين دو نفر قسمتهايي از صحنه هايي هستند كه هدف من از تعريف كردنشون بيان دقيق يك چيز خيلي مهمه :
عشوه
بيان كردن عشوه كار خيلي سختيه، چونكه يك عشوه از مجموعه اي از چيزهاي خيلي ظريف تشكيل شده، به جرات مي تونم بگم كه براي اجراي يك عشوه تمام بدن يك زن براي مدت چند ثانيه درگير است و با از قلم انداختن حتي يك جزء كوچك از اين مجموعه، تمامش بي معني مي شه.
نوشتن درباره صيدا و تات، نوشتن داستانهاي بلند نيست. فقط تعريف كردن يك صحنه است. صحنه اي كه در اون يك زن تمامي زيبايي اش رو در تمام وجودش متجلي مي كنه و تمام روح يك مرد رو تسخير مي كنه.
ش. خيلي با اين طرح موافق نيست. مي گه كه فمينيسم با عشوه مخالفه.
به همين دليل از اين به بعد من با فمينيسم مخالفم !
صيدا از دو سه روز خيره شدن به حركات كسي بوجود اومده. و همچنين از يك جمله از آهنگي فرانسوي.
Malgre ses grands yeux noirs qui vous ensorcellent...
نوشته شده در ساعت
10:52 PM