BOLTS |
Subscribe to صفحه اصلی
|
Saturday, March 17, 2012
٭ Lacrimosa
........................................................................................--------------------------- (لطفا قبل از اينكه شروع به خواندن كنيد، اين قطعه را گوش كنيد. اصلا بگذاريد همينجور پخش شود وقتي كه داريد اين متن را مي خوانيد.) 1- بعضي قطعات موسيقي هست كه من روزها و روزها، بي وقفه گوششان مي كنم. بعضي هايشان را نت به نت حفظ ام. شايد اغراق نباشد اگر بگويم كه صدها بار شنيده ام شان. شايد اگر شمارنده اي بود، معلوم مي شد كه بين اين قطعه ها، ركوييم موتسارت، با اختلاف زياد، اول است. 2- كسي كه ركوييم موتسارت را نشنيده است، اگر كه بداند ركوييم قطعه اي براي آرامش روح مرده است، گمان كند كه اين قطعه، تلخ و غم انگيز است. صفت هاي زيادي هست كه مي شود به ركوييم موتسارت نسبت داد، اما هرچه باشد، تلخ و غم انگيز نيست. آرامش بخش است، حتي شايد شادي آفرين هم باشد. 3- شايد اين شادي دروني اين قطعه بخاطر موتسارت باشد، روح شاد موتسارت حتي در يك قطعه مرگ آلوده هم خود را نشان مي دهد. 4- در طي سالهاي طولاني كه ركوييم موتسارت را گوش كرده ام، هر از گاهي قطعه محبوبم در آن تغيير كرده است. اوايل، Dies Irae را دوست داشتم. بخاطر تم متحرك اش، بخاطر رواني موسيقي اش و انرژي اش. يادم هست كه يك نوار سلكشن درست كرده بودم براي اينكه در اسكي گوش كنم و وسط يك سري آهنگ راك، اين قطعه را هم ضبط كرده بودم. بعدتر ها نظرم به Confutatis جلب شد. كمتر قطعه اي به نظرم انقدر نامش با حسي كه از موسيقي مي گيرم شبيه است. بعد شيفته Tuba mirum شدم. بيشتر بخاطر اينكه چهار تن صداي مختلف در آن بود و تركيب اين صدا هاي زير و بم و توالي آنها به نظرم جذاب آمد. بعد گرفتار Agnus Dei شدم. يادم هست كه يك شب تا صبح نخوابيدم و پشت سر هم گوشش كردم و هي فكر كردم كه چطور مي شود قطعه اي انقدر زيبا و انقدر عميق باشد. 5- بعدتر بود كه Lacrimosa را كشف كردم و سالها ( شايد بيش از 10 سال) است كه قطعه محبوب من در اين مجموعه است. 6- در مورد Lacrimosa dies ila مي توانم صدها صفحه بنويسم. از اينكه نت به نت براي من چه معني اي دارد. اما همه اينها را نوشته ام تا تنها در مورد يك مفهوم صحبت كنم كه به نظرم اين آهنگ، وضعيت غايي آنرا دارد، مفهوم "شمردگي". 7- مطمئن نيستم كه "شمردگي" هيچ كجا در تئوري هاي ادبي يا هنري به عنوان يك صفت استفاده شده باشد. اما بي ترديد يكي از صفات مورد علاقه من است. من دوست دارم كه حرف قطعه را با "وضوح" بشنوم. وقتي كه چيزي جويده جويده بيان مي شود، جذبم نمي كند. دوست دارم كه جمله به جمله فرصت كنم كه دركش كنم. فهرست طولاني اي از متون يا قطعه هايي هستند كه اين حس شمردگي بياني را نسبت به شان دارم. براي من يك ارزش بزرگ محسوب مي شود و باعث مي شود كه يك قطعه، يك شعر يا يك داستان از مجموعه اي از مشابهاتش جدا شود. شايد اصلا به همين دليل هم هست كه قطعه "ترانه" كيوسك به نظر من انقدر از بقيه كارهايشان بهتر است. بخاطر اينكه "شمرده" تر است. 8- لاكريموزا انقدر شمرده بيان مي شود كه نيازي نيست كسي لاتين بداند تا بتواند دركش كند. انقدر دقيق بيان مي شود كه همه چيزهايي را كه بايد بگويد به وضوح مي گويد. 9- من فكر مي كنم كه همه چيزهايي كه يك نفر دلش مي خواهد در مدت يك ساعت بشنود، همه چيزهايي كه كسي مي خواهد در مورد زندگي بداند، همه حس هايي كه براي يك روز كامل كافي است را مي شود با گوش دادن به ركوييم موتسارت بدست آورد. و فكر مي كنم كه اصلا لازم نبود اينها را بنويسم و كافي بود شما همان اول روي لينك مي رفتيد و به جاي اين جمله ها، جمله هاي موتسارت را مي شنيديد. 10- Lacrimosa dies illa, qua resurget ex favilla judicandus homo reus. Huic ergo parce, Deus, pie Jesu Domine, dona eis requiem. Amen. - - That day of tears and mourning, when from the ashes shall arise, all humanity to be judged. Spare us by your mercy, Lord, gentle Lord Jesus, grant them eternal rest. Amen. - - چه مويه و لابه اي ست آنروز كه از ميان خاك و خاكستر مردگان بر مي خيزند تا قضاوت شوند. پروردگارا ما را ببخشاي سرورمان عيسي بر آنان آرامش ابدي عطا كن. آمين. 11- لاكريموزا، برخلاف متن اندوهگينش، اندوهگين نيست. آرام است. با وجود آنكه از مويه و اشك نام مي آورد، بيشتر صداي ارواح به آرامش رسيده است. صداي بخشوده شدن است. صداي آهنگسازي است كه مي داند در اثرش ناميرا شده است. صداي جاوداني آرامشي شاد و دلپذير. نوشته شده در ساعت 11:29 PM
Comments:
نوشتهتان را دوست داشتم و توییت کردم. فقط خواستم بگویم که کلمات مال موتزارت نیستند. کلمات استاندارد دعای آمرزش (Requiem Mass) هستند و آهنگسازان مختلفی روی آن موسیقی نوشتهاند.
Post a Comment
|